#سلام_امام_زمان
#مولاجانم❤️
🌱آقا نگاهم مانده بر در تا بيايی
از جاده های روشن فردا بيايی...
🌱دارد توسل میکند چشمان خیسم
ای حاجت روز و شب دنیا بیایی...
🌱در انتظار تو تمام لحظه ها را
آقا نگاهم مانده بر در تا بيایی...
اللهم عجل لولیک الفرج
@𝓴𝓪𝓼𝓱𝓴𝓸𝓸𝓵𝓶𝓪𝓷𝓪𝓿𝓲 ✍️
1_1345464719.mp3
419.4K
🔴 سؤال: در برزخ شب و روز وجود دارد؟ آیا شب و روزش مثل این دنیاست نور روزش از چیست و نور شبش از چیست؟
🎙#استاد_محمدی
@𝓴𝓪𝓼𝓱𝓴𝓸𝓸𝓵𝓶𝓪𝓷𝓪𝓿𝓲 ✍️
خیلی زیبا حتما بخوانید 👌
آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (ره) نقل می کنند :
شب اول قبر آيتالله شيخ مرتضی حائری برايش نماز ليلة الدّفن خواندم، همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است.
بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم .
چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنيايي چه خبر است؟!
پرسيدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن...
وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل ميديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشهاي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي ميآيد. صداهايي رعبآور و وحشتافزا! صداهايی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست ميکرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بيانتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک ميشدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشي که زبانه ميکشيد و مانع از آن ميشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف ميزدند و مرا به يکديگر نشان ميدادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نميآمد. تنها دهانم باز و بسته ميشد و داشت نفسم بند ميآمد. بدجوري احساس بی کسی و غربت کردم
گفتم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسی را ندارم....
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايی از پشت سرم شدم.
صدايی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقی دلنشين!
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من ميآمد.
هر چقدر آن نور به من نزديکتر ميشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر ميرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند.
نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور !
نوری چشم نواز و آرامش بخش.
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نميتوانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقای حائری! ترسيدی ؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک ميشدم و خدا ميداند چه بلايي بر سر من ميآوردند.
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد.
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می نگريستند فرمودند:
من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۷۰ مرتبه به زيارت من آمديد من هم ۷۰ مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود ۶۹ بار ديگر هم خواهم آمد.
منبع :
کرامات امام رضا (ع) از زبان بزرگان
نویسنده حسین صبوری
@𝓴𝓪𝓼𝓱𝓴𝓸𝓸𝓵𝓶𝓪𝓷𝓪𝓿𝓲 ✍️
#حجاب
انتظاࢪ یعنے...
#عفاف_و_حجاب
@𝓴𝓪𝓼𝓱𝓴𝓸𝓸𝓵𝓶𝓪𝓷𝓪𝓿𝓲 ✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عرض سلام و ادب خدمت همراهان و رفقای خوب معنوی مون تو کانال کشکول معنوی
برای حقیر توفیق شده و به نیابت از تمام دلباختگان حریم قدسی اهل بیت عصمت و طهارت
چند روزی زائر امام الرئوف علی ابن موسی الرضا علیه آلاف التحیة والثناء هستم
ان شاءالله بطور عام از طرف همگی شما عزیزان نائب الزیارة خواهم بود
یه آیدی رو هم اختصاص میدیم به دوستانی که عرض حاجتی دارند
و در روز آخر زیارت
بطور خاص ان شاءالله نام تک تک بزرگوارانی رو که در این سه روز عرض حاجتی داشتند خدمت حضرت
عرض خواهم داشت
و زیارت و نماز زیارت رو به نیابت از تمام شما بزرگواران میخونم ان شاءالله.
پیشاپیش اگه نتونستم بدلیل کثرت پیام و همچنین ضعیف بودن نت جوابگو باشم عذرخواهم و امیدوارم عفو بفرمایید
ولی حتما انجام وظیفه خواهم کرد و نائب الزیاره تمام عزیزانی که دلشون اینجاست و شرایط برای زیارت براشون مهیا نشده خواهم بود
شما هم حقیر رو از دعای خیر خودتون محروم نکنید و دعا کنید بتونم توفیق خدمت گذاری هر چه بیشتر و بهتر برای اسلام عزیز و شیعیان و محبین امیرالمومنین و محبین اهل بیت رو داشته باشم.
ارادتمند تمام دوستداران اهل بیت:سید سجاد 🙏🌹
راه ارتباطی 👇👇👇👇👇
@Mosafer_110
14.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•📲🌿•°
± هرکسی صدای یکی رو دوست داره ✨🖤
@𝓴𝓪𝓼𝓱𝓴𝓸𝓸𝓵𝓶𝓪𝓷𝓪𝓿𝓲 ✍️
enc_16284432443952893884464.mp3
3.17M
ࢪویاے ࢪسیدن رویاے یـه آغوش 🕊✨
میمیرم اگـه محل نزاری💔
#قرار_معنوی
#شب_جمعه
━━━━⪻✿⪼━━━━
با افتتاح برنج سرای کوثر گیلان
و دفتر فروش حضوری در قم
مفتخریم با ارائه مستقیم برنج شالیزارهای شخصی بهترین کیفیت را خدمت شما عرضه کنیم.
✅ یکبار امتحان کنید و مشتری دائمی ما شوید
ارسال به سراسرکشور
لینک کانال⇩⇩⇩
https://eitaa.com/joinchat/2599878770C40f12f4de1
❣ #سلام_امام_زمانم❣
#مهدی_جانم ❤️
گل سپید همیشه بهار! می آیی
برای رونق این لاله زار #می_آیی
هنوز نبض دلم این سؤال را دارد
که با شروع کدامین #بهار می آیی؟
به پاس این همه آلاله هم شده بی شک
به شهر مردم #چشم_انتظار می آیی
سپیده سرزده🌥ای آفتاب من پس کی
به چشم روشنی این دیار #می_آیی؟
@𝓴𝓪𝓼𝓱𝓴𝓸𝓸𝓵𝓶𝓪𝓷𝓪𝓿𝓲 ✍️
🌺 باز شدن زبان
جوانی را اجل در گرفت و زبانش از گفتن «لا اله الا الله» بند آمد.
نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و جریان را گفتند.
آن حضرت برخاست و نزد آن جوان رفت.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتن شهادتین را بر آن جوان عرضه کرد، ولی زبان او باز نشد.
حضرت فرمود آیا این جوان نماز نمی خوانده و روزه نمی گرفته است؟
گفتند بله، نماز می خواند و روزه می گرفت.
حضرت فرمود آیا مادرش وی را عاق نموده است؟
گفتند بله.
حضرت فرمود مادرش را حاضر کنید.
رفتند و پیرزنی را آوردند که یک چشم وی نابینا بود.
پیامبر به پیرزن فرمود پسرت را عفو کن.
گفت عفو نمی کنم، چون لطمه به صورتم زده و چشم مرا از کاسه درآورده است.
پیامبر فرمود بروید هیزم و آتش برایم بیاورید.
پیرزن گفت برای چه می خواهید؟
حضرت فرمود می خواهم او را به خاطر این عملی که با تو انجام داده بسوزانم.
پیرزن گفت او را عفو کردم.
آیا او را مدت ۹ ماه برای آتش حمل نمودم؟
آیا او را مدت ۲ سال برای آتش شیر دادم؟
پس ترحم مادری من کجا رفته است؟
در این وقت زبان آن جوان باز شد و گفت «اشهد ان لا اله الا الله».
زنی که فقط رحیم باشد و اجازه ندهد کسی بسوزد؛ پس خدایی که رحمان و رحیم است، چگونه اجازه می دهد شخصی که مدت هفتاد سال به گفتن الرحمن الرحیم مواظبت کرده است بسوزاند.
@𝓴𝓪𝓼𝓱𝓴𝓸𝓸𝓵𝓶𝓪𝓷𝓪𝓿𝓲 ✍️