eitaa logo
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
46.5هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
10.9هزار ویدیو
36 فایل
مجموعه کانالهای کشکول معنوی مدیریت : 👈 @mosafer_110_2 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝 #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
: کوچه های عاشقی ، شبگرد می خواهد رفیق طاقت و ظرفیتی پُر درد می خواهد رفیق چون شهیدان در جوانی دست از دنیا بشوی تَرک لذتهای دنیـا مَرد می خواهد رفیق -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
🍃🍃🍃🌼🍃🍃🍃 📚 اتوبوس دائم تکان می‌خورد و پسر جوان که دستش را به جایی نگرفته بود، مدام این طرف و آن طرف می‌شد! چند باری هم نزدیک بود بیفتد!... پیرمردی که روی صندلی نشسته و این صحنه را می‌دید، صدایش را توی گلو انداخت و گفت: پسرم! خُب دستت رو به میله‌ی بالای سَرِت بگیر تا انقدر اذیت نشی و زمین نخوری! میگم... واقعا توی زندگی هم، داشتن یه تکیه‌گاه مطمئن، همیشه لازمه! برای اینکه محکم بایستی و با هر اتفاقی هی اینطرف و اونطرف نشی! با بودن یعنی داشتنِ یه تکیه‌گاه مطمئن. یعنی استواری ... یعنی امنیت ... یعنی آرامش ... -------------------------- با تمثیلات ما همراه باشید👇 🆔➯ @kashkoolmanavi 📮نشر دهید و رسانه باشید📡
✨﷽✨ ✅ پرده پوشی گناه دیگران ✍حضرت محمد صلی الله علیه و آله از امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام پرسیدند: اگر مردی را در حال ارتکاب فحشایی, گناهی دیدی چه می‌کنی؟ مولا امیرالمؤمنین پاسخ دادند: او را می‌پوشانم رسول الله پرسیدند: اگر دوباره او را در حال ارتکاب دیدی چه؟ مولا باز هم جواب دادند: او را می‌پوشانم. رسول الله سه مرتبه این سوال را پرسیدند و مولا امیرالمؤمنین هر سه بار، همان پاسخ را دادند. حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند: جوانمردی جز علی نیست. آنگاه رسول الله رو به اصحاب کردند و فرمودند: برای برادران خود پرده پوشی کنید 📚مستدرک الوسائل ، ج ۱۲ ، ص ۴۲۶ 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
5c95ed145a64a33f196d9e75_-1398406461925885466.mp3
8.31M
📿 تو دلـــم یہ دنیـا حرفہ ڪہ میخوام بگــم براتــون تو بگــو بہ من ڪجایے تا ببوســم خاڪ پاتـون این شبــا میشہ آقارو دیداااا 🎤 👌👌👌 📮در ثواب نشر شریک شوید📡 -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
از آنهایی مباش که با آرزوی دراز را عقب انداختند. گفتم که به پیری رسم و توبه کنم آنقدر جوان مرد و یکی پیر نشد. فقط کافیه یه بار بگی نفهمیدم و بد کردم. ˝آیت الله مجتهدی `` -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
1_15359230.mp3
6.92M
همیشه توی خوابم صحن و سراتو می بینم ♥️♥️ 📮در ثواب نشر شریک شوید📡 -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
دل ، پا دَریِ ڪُهنهٔ در زیرِ پایِ توست آشفته ای ڪه مُضطربِ توست با اِذنِ به دلم رتبه داده اند شُڪرِ خدا ڪه هر گدایِ توست 🌹 📮در ثواب نشر شریک شوید📡 -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
YEKNET.IR - zamine 2 - hafteghi - 98.11.23 - javad moghaddam.mp3
9.05M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃یه حس رویایی یه حس دیرینه 🍃زیارتت ارباب خدایی شیرینه 🎤 🌷 🌷 📮در ثواب نشر شریک شوید📡 -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 🍃🌸نمک سفره ی آقاچقدرشیرین است 🌸🍃حرمت نان و نمک لازمه ی هر دین است 🍃🌸برکت زندگیم ازنمک ارباب است 🌸🍃ذکرمولا که بگیری همه چی تضمین است 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 📮در ثواب نشر شریک شوید📡 -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_چهاردهم 💠 بدن بی‌سر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنار
✍️ 💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپاره‌های نبود که هرازگاهی اطراف شهر را می‌کوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلوله‌های داعش را به‌وضوح می‌شنیدیم. دیگر حیدر هم کمتر تماس می‌گرفت که درگیر آموزش‌های نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن و دیدار دوباره‌اش دلخوش بودم. 💠 تا اولین افطار چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است. تأسیسات آب در سلیمان‌بیک بود و از روزی که داعش این منطقه را اشغال کرد، در لوله‌ها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یک لیوان آب باقی مانده بود که دلم نیامد برای چای استفاده کنم. 💠 شرایط سخت محاصره و جیره‌بندی آب و غذا، شیر حلیه را کم کرده و برای سیر کردن یوسف مجبور بود شیرخشک درست کند. باید برای به نان و شیره توت قناعت می‌کردیم و آب را برای طفل خانه نگه می‌داشتم که کتری را سر جایش گذاشتم و ساکت از آشپزخانه بیرون آمدم. اما با این آب هم نهایتاً می‌توانستیم امشب گریه‌های یوسف را ساکت کنیم و از فردا که دیگر شیر حلیه خشک می‌شد، باید چه می‌کردیم؟ 💠 زن‌عمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو می‌خواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل مانده‌ایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید. در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزه‌داری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش می‌زد که چند روزی می‌شد با انفجار دکل‌های برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش می‌شد دیگر از حال حیدرم هم بی‌خبر می‌ماندم. 💠 یوسف از شدت گرما بی‌تاب شده و حلیه نمی‌توانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب می‌فهمیدم گریه حلیه فقط از بی‌قراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در شمالی شهر در برابر داعشی‌ها می‌جنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود. زن‌عمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد. 💠 زن‌عمو نیم‌خیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با می‌زنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشه‌های در و پنجره در هم شکست. من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خرده‌های شیشه روی سر و صورت‌شان پاشیده بود. 💠 زن‌عمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه می‌کرد نمی‌توانست از پنجره دورشان کند. حلیه از ترس می‌لرزید، یوسف یک نفس جیغ می‌کشید و تا خواستم به کمک‌شان بروم غرّش بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجره‌های بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد. 💠 در تاریکی لحظات نزدیک مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمی‌دید و تنها گریه‌های وحشتزده یوسف را می‌شنیدم. هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست می‌کشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمی‌دیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم :«حالتون خوبه؟» 💠 به گمانم چشمان او هم چیزی نمی‌دید و با دلواپسی دنبال ما می‌گشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس می‌لرزند. پیش از آنکه نور را سمت زن‌عمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :«من خوبم، ببین حلیه چطوره!» 💠 ضجه‌های یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ می‌ترسیدم عباس از دست‌مان رفته باشد که حتی جرأت نمی‌کردم نور را سمتش بگیرم. عمو پشت سر هم صدایش می‌کرد و من در شعاع نور دنبالش می‌گشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بی‌خبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست... ✍️نویسنده: -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌🌹🌿 🌹🌿 🌹🌿 🌹🌿 یارَبّ! مَکُن ازلطف،پریشان مارا، هرچندکه هست جُرم وعصیان مارا ذاتِ توغنی وما همه،محتاجیم محتاجِ به غیرِخودمَگردان ما را -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
mohamadhosseinpouyanfar-@yaa_hossein.mp3
6.87M
🍃با آه سرد غفلت 🍃با اشک گرم خجلت 🎤محمدحسین_پویانفر احساسی مبارک_ رمضان -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
📔 💠آیت الله مجتهدی: ⚠️تقوا یعنی...❓ تقوا یعنی اگر یک هفته مخفیانه از همه‌ی کارهای ما فیلم گرفتند و گفتند اعمال هفته‌ی گذشته‌ات در تلویزیون پخش شده، ناراحت نشویم❗️ -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
🌙دارم فکر میکنم داره میاد و از اونجایی که دست و پای شیطان بسته میشه فرصت خوبیه برای 🌟 🍃گفتش ڪه اگه برا ۲۴ ساعت کردنو آزادڪنه،چیکار میکنی⁉️ 👈 هی فکر ڪردم، ڪردم دیدم چقد همه گناهارو دارم همین الانشم میڪنم ‼️ ♨️ همه چی همین الان هم من الان هم همه انجام میدم ، نیازۍ به آزاد شدنش نیست .😔😔 😭😭😭😭الهی العفو -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
-علیه‌السلام: وَ نَعُوذُ بِكَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ، وَ مِنْ الْفَقْرِ إِلَى الْأَكْفَاءِ، وَ مِنْ مَعِيشَةٍ فِى شِدَّةٍ، وَ مِيتَةٍ عَلَى غَيْرِ عُدَّةٍ. 📖 پناه به تو مى بریم از شادى و نیشخند دشمن، و احتیاج به هم‌نوعان و زندگى در سختى و گرفتاری و مرگ ناگهانى و بی‌توشه. 📚 - دعای هشتم؛ دعا در پناه بردن به خداوند -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
4_5769283685857625466.mp3
4.1M
از زمین و زمان به گوشِ جان میرسد، اباصالح مدد یا اباصالح مدد.. -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
 " اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِي مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ، فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْه‏ "💫 و باز دلشوره‌ی ساعات آخر، و اذن ورود .... اگر هنوز مرا پاک نکرده ای؛ فقط چندساعت تا ضیافت باقی است! مرا پاکیزه بپذیر؛ دلبر جان ✨ -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
|🦋🌤| چادࢪے از شــ🌸ـڪوفه پوشیدے بوے گل ڪوچه ࢪا بهـ🌱ـاࢪے کࢪد... -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™