❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_هشتاد_و_پنجم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
عمروعاص جواب داد:
به راستی که پیشنهاد #منصفانه ای است و این را هم بدان که اگر این پیشنهاد را نپذیری، تا دنیا باقی است این #ننگ و عار برای تو و خاندانت ثبت خواهد شد.
معاویه گفت:
ای عمروعاص، کسی مانند من با این حرف ها گول نمی خورد و مغرور نمی شود و خودش را به کشتن نمی دهد.
به خدا سوگند هیچ مردی نیست که با علی به #مبارزه برخیزد، جز آن که زمین خونش را بیاشامد.
معاویه این را گفت و به سرعت خود را به صف لشکریانش رساند.
حکایتی هم خواندم از #علاقه ای که بین علی و ابوذر وجود داشت.
می گویند در زمان خلافت عثمان، چون او بیت المال را حیف و میل می کرد و آن را به اقوام خویش می بخشید، ابوذر از هر فرصتی برای #انتقاد از عملکرد او استفاده می کرد.
او روزی به حالت انتقاد از مردمی که در کنارش بودند، پرسید:
#آیا #رهبر اسلامی می تواند #بیت_المال را به عنوان #قرض برای خود بردارد و هر وقت که توانست آن را پس بدهد؟
مردی به نام کعب الاحبار که یهودی زاده بود، گفت:
بله، هیچ اشکالی ندارد.
ابوذر با عصبانیت گفت:
ای یهودی زاده!
آیا تو دین را به ما یاد می دهی؟
عثمان او را فرا خواند و گفت:
اعتراض های تو به من و یاران من بیش از #حد شده و از این به بعد حق ماندن در مدینه را نداری و باید به شام بروی.
به این صورت ابوذر به شام که تحت فرمانروایی معاویه بود، تبعید شد.
او در شام نیز از روش انتقادی خود دست بر نداشت و افشاگری و ایستادن در برابر #ظلم و #ستم را روش و سیره و سفارش پیامبر اسلام می دانست و از آن، به امر معروف و نهی از منکر یاد می کرد که در قرآن بدان سفارش شده است.
تا این که معاویه از عثمان خواست تا او را به مدینه باز گرداند.
در مدینه باز ابوذر به کار خود ادامه داد تا این که یک روز در جمع عثمان و یارانش، خطاب به او گفت:
تو باید بیت المال را در راه درست هزینه می کردی و به دست بندگان خدا می رساندی، اما من از رسول خدا شنیدم که فرمود هرگاه دودمان عاص، به سی نفر برسد، #مال خدا را از آن خود می دانند و بندگان خدا را #غلام خود می شمارند.
عثمان از حاضرین، صحت گفته ی ابوذر را پرسید، آن ها گفتند ما چنین مطلبی را نشنیده ایم، اما ابوذر گفت:
من #دروغ نمی گویم؛ می خواهی باور کن و میخواهی نکن.
عثمان کسی را به سراغ على فرستاد.
وقتی علی وارد شد، عثمان مسأله را با او در میان گذاشت و گفت:
آیا تو چنین مطلبی را از قول پیامبر شنیده ای؟
ادامـــه دارد ...
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_سه
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
خـــواص جامعـــه همواره بار سنگیــن را بر حڪومت تحميــل مےڪنند، زیــــــرا در روزگار سختے، یاریشان ڪمتر است، در اجراے عدالـــت از همه ناراضــے تر و در خواستـــه هایشان پافشارتــر و در عطـــا و بخشــش ڪم #سپــاس تر و به هنگام منع خواستــه ها دیــــر عــذر پذیرتر و در برابر مشڪلات ڪم #استقامـــــت تر مےباشند.
در صورتــے ڪه ستون هاے استـــوار دیــن و اجتماعــات پرشــور مسلمیـــن و نیــروهاے ذخیــــره دفاعـــے، عمـــوم مــردم هستنــد، پس به آنــان گرایــش داشتــه بــاش... از رعیــت، آنان را ڪه به دنبـــال عیـــوب دیگران بیشتر جستجو مےڪنند، از خود دور ڪن و دشمـــن بدار،
زیرا مــردم عیوبـــے دارند ڪه #رهبــــــــر امت در پنهــــــان داشتن آن از همه سزاوارتـــــر است.
پس مبـــــــادا آنچه بر تو پنهـــان است، آشڪار گردانــــے و آنچه هویداست بپوشانـــے، ڪه داورے در آن چــه از تو پنهـــان اســت با خداونـــد است.
پس چنــدان ڪه مےتوانــے زشتــے ها را بپوشان تا آنچــه را ڪه دوست دارے بر رعیت پوشیـــده مانـــد، خدا بر تو #بپوشـــاند...
در امــور ڪارمندانـــت بیندیــش و از همڪاران نزدیڪت بسیار سخــت مراقبت ڪن و اگر یڪے از آنان دســت به خیانــت زد و گزارش مأموران تو مال خیانــت را تأییــد ڪردند، به همین مقدار گواهے، قناعت ڪرده و او را با تازیانــه #ڪیفر ڪن و آنچه از امــوال ڪه در اختیار دارد، از او باز پس گیر و او را از خـــود دور ساز ...
سفـــارش مےڪنم در خصــوص طبقات پایین و محــروم جامعــه، ڪه هیــچ چاره اے ندارنــد.
مبــادا سرمستــے حڪومت تو را از رسیدگــے به آنان بــــاز دارد، ڪه هرگـــز انجام ڪار مسئولیـــت هاے ڪوچڪ تر نخــواه باش و از آنان روے بر مگــردان؛بــه ویژه امـــور ڪسانــے از آنــان را بیشتــر رسیدگے ڪن ڪه از ڪوچڪے به چشـــم نمے آیند و دیگــران آنــان را ڪوچڪ مے شمارنــد و ڪمتر به تـــو دسترسے دارند.
🌍 @kashkoolmazhabimehrab