eitaa logo
کشکول مذهبی محراب
343 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
580 ویدیو
23 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کشکول مذهبی محراب
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_صد_و_بیست نویســـنده: #ابراه
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: آنوشــا روے پاهاے او نشست و پرسید: شمــا هم مشـق مے نویسید بـابـا بزرگ؟ ڪشیـش موهاے بور و بلنــد او را نوازش ڪرد، فـــرق سرش را بوسیــد و گفت: بلـــه، من هم داشتم مشــق هایم را مےنوشتم. تو چــے؟ تو مشــق هایــت را نوشتــه اے؟ و آنوشــا سرش را بلنــد ڪرد و ناباورانــه پرسید: یعنــے شما هم به مدرســه مےرویــد؟ ڪشیش گفت: ما بزرگتـرها هم توے یڪ مدرسه ے خیلـے خیلــے بزرگ درس مےخوانیم و تڪالیفمان را مے نویسیم. اگر ما درس نخوانیــم و مشــق هایم را ننویسیم، مثل آدم هاے ڪور هیچ جا را نمےبینیم. آنوشـــا با تعجــب نگاهــش ڪرد. ڪشیش لبخند زد و گونه هایــش را بوسید او گفت: مےدانم ڪه چیزے از حرف هایــم را نفهمیـدے عزیـزم. بزرگ ڪه شدے همــه چیــز را خواهــے فهمیـد. سرگئــے وارد اتاق شد و رو به آنوشــا گفت: تو اینجــا چه ڪار مےڪنــے آنوشــا؟ مگر نگفتــه بـودم مزاحـم ڪارهاے پدربزرگ نشوے؟ آنوشــا از روے پاهاے ڪشیش پاییــن آمـد. ڪشیــش گفت: نه سرگئــے، آنوشـــا همین الان آمده بود پیـش مـن. تازه من توے زنگ تفریــح بـودم. بعد به آنوشــا نگاه ڪرد و پرسید: مگر نه آنوشــا؟ مدرسه ے بزرگتـرها هم زنگ تفریح دارد. سرگئــے گفت: برو پیــش مادرت آنوشــا، شام ڪه آماده شد بگو تا ما هم بیاییم. آنوشــا ڪه از اتــاق بیــرون رفـت، ڪشیش پرسید: مگــر الان ساعــت است؟ سرگئــے به ساعـت مچــے اش نگاه ڪرد و گفت: ساع ت دقیقـــأ ۹ شـب است. لابد آنقــدر سرت به این ڪتاب ها گرم شده ڪه متوجــه ساعــت نشـده اے. 🌍 @kashkoolmazhabimehrab