♡﷽♡
#قــاب_خــاتـــم
#قسمت_120
•┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈•
- دیبا خانوم !
بگو چکار کردم که اشکت در اومد ؟
- هیچی ...
- ببین عزیزم ! وقتی قراره با هم یه عهد و پیمان دائمی ببندیم
وقتی قراه یک عمر در کنار هم و آرومِ دلِ هم باشیم
وقتی خودمون دو تا بهتر از هر کسی میدونیم چقدر به هم علاقه داریم و همدیگه رو دوست داریم
چرا باید بخاطر هیچ و پوچ از هم دلخور باشیم ؟
هنوز فین فینم به راه بود ولی همون چند قطره اشک باعث شده بود خیلی سبک تر از چند لحظه قبل باشم و البته آرومتر !
- من .... دلخور نیستم ولی ....
- ولی چی ؟ میشه صریح و واضح بگی ؟ خواهش می کنم !
خدای من ببین عشق و محبت با آدم چه میکنه ؟
مردی که از اولین دیدار در عمارت ، غرورش برجسته ترین صفت بود در برابرِ چشمهای حیرانم ، حالا از من خواهش می کنه ...
- راستش ... راستش دلم گرفت وقتی بعد از دیدنِ ذوق و شوقِ مامان برای مراسمی که انتظارشو می کشید ، شما گفتید ممکنه هیچ مراسمی در کار نباشه !
خیلی بچه هستم نه ؟
- نه !
این آرزوی شیرین نشونهء بچگی یا بزرگیِ آدم ها نیست دیبا جان !
تو حق داری ، توقعِ به جایی داری ولی من ....
واقعاً شرایطشو ندارم !
- باشه .... منم اصرار نکردم فقط چون اصرار کردید حرف دلمو زدم
- هم خودت و هم دلت و هم حرفهای قشنگت برام عزیز و با ارزش هستید
مطمئن باش تمام تلاشمو میکنم تا حسرتِ یه مراسم آبرومند به دل هر دو نفرمون نَمونه
- ممنون که درکم می کنید
- وقتی کسی اختیار تپشهای قلبتو به دست بگیره ، درک کردنِ احساسات و خواسته هاش کمترین کاریه که میتونی انجام بدی !
هر چند تا چند روز آینده آنقدر چتر مَحرمیت گسترده و کامل بر سرمان سایه می انداخت که دیگر جایی و دلیلی برای خجالت کشیدن نمی ماند ولی هنوز شرم و حیا مانع از این میشد که در برابرِ این حرفهای احساسی بی خیال باشم و به دنبالِ راهی برای گریز از این موقعیت نباشم !
- جهان تاج خانوم ....
- راضی نشده !
ولی خدابزرگه ...نگران نباش ، هر جور شده راضیش میکنم
- هر جور ؟ به چه قیمتی ؟
- هنوز نمیدونم ... شاید به قیمت محروم شدن از ارثِ پدری یا ....
فقط دعا کن عاق نشم !!!
#الههبانو
#ادامهدارد
🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab