eitaa logo
کشکول مذهبی محراب
363 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
901 ویدیو
233 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کشکول مذهبی محراب
♡﷽♡ #قــاب_خــاتـــم #قسمت_134 •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• دیبا چشم باز کردم .... پرتوهای نور خورشید از
♡﷽♡ •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• کمر به قتلِ کرامتم بسته بود دردش را جز شکستن و ویرانیِ من چاره ای نبود دلش آرام و قرار نداشت تا وقتی لبخند روی لبم می دید احسان پشوانه ای چون کوه بود ولی مادرش طوفانی بود که هیچ کوهی در برابرش مقاومت و اقتدار نداشت از هر راه که برای گریز از ترکش های آزار و اذیت هایش فرار میکردی ، از راه دیگه ای واردمی شد و تَرفند جدیدی به کار می بست " وقتی یه زنِ جوون و با سلیقه توی این خونه هست خوردنِ دستپختِ خدمتکار چندان خوشایند نیست " " از قدیم گفتن بیکاری فتنهء زندگیِ جووناست بیکار که باشی از درزِ دیوار هم ایراد میگیری و بهونه هات شوهرتو کلافه میکنه " " پروانه خیلی وقته تنهایی از عهدهء کارها بر نمیاد کمک حالش باش ! " " این خونه چیزی کم نداره جز صدای نفس ها و خنده های یه وارث که بیشتر از من و پدرش خیالِ مادرشو بابتِ موندگار بودن توی این عمارت راحت کنه ! " خدای من ! تا کجا پیش رفته بود و ما بی خبر بودیم ! کار از اظهارِ نیاز و درد دل با فرزند گذشته و به تحکّم و تصمیم گیری به جای ما رسیده بود بیشتر از خواسته های نابه جای او ، این سکوتِ احسان بود که عذابم می داد عذابی که برای من و روحِ لطیفم زیادی سخت و دردناک بود شاید اگر پیش از غروب و به رسمِ خودشان بی توجه به نارضایتیِ مادرش برای دست بوسیِ مادر و مادرزن سلام به خانهء پدری نمی رفتیم زخمِ حرفهایش به این زودی از دلم زدوده نمی شد و آرام‌نمی گرفتم - خب اول گل بخریم برای مادرزن جان و یه اسباب بازی واسه خواهر زنِ عزیزم ! میگم شیرینی هم بخریم نه ؟ - هر جور صلاح میدونی من راضی به زحمت و هزینهء تو نیستم - نیازی نیست شما واسه آقاتون تعیین تکلیف کنی خانوووم فقط بشین و ببین همسر جان چه میکنه ! - پس لطفاً فقط رز سفید و صورتی بخر مامان عاشق این گل و این دو رنگه - ای به چشم .... شما جون بخواه عزززززیزم ! شاید اگر میدونستم یک شب تنهایی و دوری و بی خبری از من اینطور چشم های مامان و دنیا کوچولوی منو نمناک و دل ها شونو بی قرار و نا آروم می کنه هیچ وفت دلمو به حراج عشق نمی بردم ! - آبجی !!! - جان آبجی الهی آبجی پیش مرگن بشه - آب ... آبجی .... دیشب تا خود خود صُبح بیدار بودیم .... تازه منم خوابم پریده بود .... آخه تو که نبودی .... دلم تنگ شد برات - قربونت برم خوشگلم ببین حالا اومدم پیشت دیگه - چه ... چه خوشگل شدی دیشب تا حالا امروز کوچک و بزدگ کمر بسته بودند تا منو از خجالت به زانو در بیارن - سلام مامان به جای هر کلامی ، این دستها بودند که با به آغوش کشیدنم و چشمها با جاری شدن ، حرف دلتنگی زدند و دلمو بی تاب کردند - مبارک باشه عزیزم خوش اومدی مادر الهی خوش و خوشبخت باشی دختر قشنگم - مادرجون به خدا هواشو داشتم خیالتون راحت باشه صدای احسان بود که سعی داشت از هر تلاشی برای آروم کردنِ این جمعِ سه نفره دریغ نکنه - میدونم پسرم خدا سایهء تو رو بالا سرِ دیبا نگه داره به پای همدیگه پیر شید 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab