eitaa logo
کشکول مذهبی محراب
364 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
898 ویدیو
227 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♡﷽♡ •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• " سلام خانوم " صدای مهربون پروانه بود که نمیفهمیدم چرا اینقدر با من غریبگی میکنه ! - سلام پروانه جون خوبی ؟ جانم ؟ - خانوم بزرگ گفتن زودتر تشریف ببرید آشپزخونه برای صرف صبحانه آقا پیمان هم اومدن دارن با احسان خان صحبت میکنن این همه غریبگی برام نامانوس بود پروانه هم حکم خواهرمو داشت درست مثل دنیا - پروانه جون میشه مثل قبل باهام راحت باشی ؟ به خدا من همون دیبا هستم چرا اینقدر خانوم خانوم میکنی ؟ - آخه جهان تاج خانوم گفتن از امروز شما رو فقط خانوم صدا بزنم - لازم نکرده چه ادای آدمای با شعورو واسم در میاره دلم از این همه فاصله که با همین الفاظ ساده بینمون افتاده بود گرفت - پروانه جون تو که بهتر از همه میدونی چقدر تنهام پس لااقل اون صمیمیت گذشته رو ازم دریغ نکن - چرا بغض میکنی قربونت برم ؟ تو هنوز مونده تا این زنِ بخیل رو بشناسی انگار همین صمیمیت من و تو هم خاری شده که به چشمش میره حالا بدو بیا سر میز صبحونه بعداً که خوابید میام پیشت چشمکی نثارم کرد و همین باعث شد دلگرم تر از لحظاتی قبل پشت سرش از اتاق بیرون برم البته بعد از انداختنِ نگاهی گذرا در آینه به خودم و اطمینان از حجابی که باید پیش چشم پیمان داشته باشم هرچند اون برادر شوهرم باشه ! - سلام ! سرها به سمتم برگشت پیمان و نگاهِ پر تحسینش .... جهان تاج و نگاه پر تحقیرش .... و ... احسان عزیزم که با دست اشاره میکرد روی صندلیِ کنارش جا بگیرم .... - خوبی زن داداش ؟ بزرگترین حسن پیمان همین رو راستی بود اگه می گفت خانوم در چشمش خانوم بودی ... اگه می گفت برادر در چشمش برادر بودی ... وحالا که گفته بود زن داداش بی شک پیش چشمش حکم زن داداش رو داشتم ... - خوبم ... ممنون - واسه امتحان پس فردا که حاضری ! میدونی که من بهانه قبول نمیکنم حتی اگه اون بهانه عروسیِ تنها برادرم باشه نگاهش شیطنت داشت و البته کمی بدجنسی ولی کلام مادرش درد داشت با چاشنیِ زهر ، با طعمِ مرگ ... - دیگه درس و دانشگاه واسه چی ؟ وقتی یه همچین دسته گلی از باغِ خاندان پرتو چیده ؟ بهتر نیست بشینه توی خونه و خودشو واسه مادری کردن آماده کنه ؟ - مامان !!! صدای اعتراض احسان پیش از من بلند شد ولی او بی توجه به هر سه نفرمون حرف خودشو می زد - یه زن رئیس جمهور مملکت هم بشه آخرش حکم همون زمینِ زراعتی رو داره که باید تخم و ترکهء شوهرشو پرورش بده - مامان !!! و باز هم بی توجهی او به اعتراضِ پیمان که اینبار قبل از همسرم خودنمایی میکرد ولی انگار مرغ بانو یک پا داشت و آن هم نگهداشتن من درون این خانه و کاشانه بود - نمیدونم چرا حرف من واسه شماها سیخ داره ولی به نفع خودشه اومدن یه پسر به زندگیش بیشتر از همه ، جای پای خودشو توی این زندگی محکم میکنه - مادر من بذار دو شب از ازدواجشون بگذره بعد شروع کن لطفاً - دیگه پیر دخترو عروس کردن این همه افتخار نداره زمان ما دختر از چهارده سالگی پا میذاشت به پونزده سالگی جای مُهر ترشیدگی روی پیشونیش بود عروسِ داداشت که دیگه از تو خمرهء مادرش سر بیرون آورد و خامت کرد ! 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab