eitaa logo
کشکول مذهبی محراب
366 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
718 ویدیو
25 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کشکول مذهبی محراب
♡﷽♡ #قــاب_خــاتـــم #قسمت_138 •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• " سلام خانوم " صدای مهربون پروانه بود که نمی
♡﷽♡ •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• دست بسته ما سه نفر بودیم که هر کدوم با یک دیدگاهِ متفاوت و ایده آلی که مخصوصِ خودمون و زندگیمون بود در برابر این زنِ بی منطق ، زبان به کام گرفته و فقط دعا می کردیم زودتر جمع رو ترک کنه تا بتونیم نفسی از سر آسودگی بکشیم - احسان ! اتاقم منتظرت هستم تنها ! رفت و انگار بیشتر از من ، پسرانش از این نبودن احساسِ رضایت می کردند - پاشو برو که بَد واست نقشه کشیده خندهء نقش بسته روی لبهای پیمان هم نتوانست اندکی اخم نشسته بین ابروهای احسان را کمرنگ کند و او که چاره ای جز اطاعت نداشت به قصد رفتن به اتاق مادرش ما را ترک کرد آرام و در سکوت ... - خب ... چه خبرا ؟ صدای پیمان کنار گوشم بلند شد و منو از تعقیب مسیری که احسان در اون قدم گذاشته بود منصرف کرد - سلامتی .... شکر خدا - میدونم کنار اومدن با مامان سختگیرم سخته .... زیادی سخت و ..... سعی کن مدا کنی جنگیدن با جهان تاج بانو اَعرابی کار سخت و بی نتیجه ایه ! هیچ وقت سعی نکن امتحان کنی چون بدون شک باید خودتو شکست خورده بدونی ... - اینجور که معلومه به فرضیهء سوختن و ساختن زیادی اعتقاد دارید ! اگه جای من روی این صندلی همسر خودتون هم نشسته بود .... همین نسخه رو واسش میپیچیدید ؟ نگاهش هیچ حس بدی را در من به وجود نمی آورد ... نه سرد بود و نه گرم .... نه تشویق داشت و نه سرزنش .... نه زخم میزد و نه التیام می بخشید .... به گمانم پیمان بی تفاوت ترین و خونسردترین عضو خانواده بود ! - اولاً که به نظر من سوختن و ساختن مسخره ترین اصطلاحه دوماً مطمئن باش من اگه ، اگه یه درصد روزی خر مغزمو گاز بگیره و بخوام یه همچین خطایی مرتکب بشم ، مثل احسان بی گُدار به آب نمیزنم ثالثاً هر آدمی رگِ خوابی داره ! در برابر مادرم ، صداقت کمترین نتیجه رو میده .... بعد از ۳۴ سال عمری که از خدا گرفتم اونقدری فهمیدم که با هرکسی باید با رنگ‌ و نیرنگِ خودش بازی کنم ! میفهمی ؟ - نه ! طبیعیه که نمیفهمم چون هیچ وقت اهلِ نیرنگ و تقلب نبودم ! بر خلاف انتظارم نه ناراحت شد و نه چهره در هم کشید ، تنها سری تکان داد و لبخند کوچکی تحویلم داد - معلومه زیادی آکبندی چشم و گوش بسته ... نادون و نا آگاه .... از همه جا بی خبر .... تنها چیزی که این روزا ارزش و احترام و اعتبار نداره همون صداقت و یکرنگیِ که از تمومِ وجودت سرریز کرده - واقعاً ؟ پس به بخاطر بی ارزش بودن همین صفات منو به زندگی مادرتون وارد کردید ؟ ابرویی بالا انداخت و جوری که انگار این بحث بیشتر باعث مزاح و سرگرمی اش شده باشد ادامه داد : - خوبه ! بر عکسِ نجابت و حیا و وقاری که داری ، یه زبونِ تیز و گزنده هم اون پُشت مُشتا قایم کردی واسه روز مبادا ! - معذرت میخوام قصد بی احترامی نداشتم ولی نگید که زمان استخدامم بعنوانِ پرستار برای مادری که حالا دیگه مطمئن هستم بزرگترین داراییِ شما و احسانه ، به رفتارهای خوب و اخلاقم توجه نکردید ! - راست میگی انگار باید نسبت به بعضی از باورهام تجدید نظر کنم چه زود عقب نشینی کرد و چه گرم ، با بحثی که در آن باورهای هر دوی ما به چالش کشیده میشد ، منو از فکر و خیال در مورد احسان و مادرش و بحثی که بی شک داخل اون اتاق در جریانه منحرف کرد !!! 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
♡﷽♡ •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• - احسان جان ! - جانم ؟ بیا بغلم که بازم باید از تو به خودت و آغوشت پناه ببرم عزیز دلم ! ساعتی از رفتنِ پیمان و بازگشت احسان از اتاق مادرش گذشته .... با این چهرهء متفکر و این نگاه های پر تشویش ، به گمانم خبر خوبی در راه نیست - نمیخوای بگی چی شده عزیزم ؟ " عزیزم " درست از صبحِ دیروز به دایرهء لغاتم اضافه شده بود ... - میگه .... ولش کن ، پاشو بریم بیرون یه دوری بزنیم این حالِ بد از سرم بپره ! - مگه شرکت نمیری ؟ تا همین الانم یک ساعت تاخیر داری لبخندِ دیباکُشی زد و رو به من که با نگرانی نگاهش می کردم گفت : - ناسلامتی صاحب شرکت خودم هستم بانو جان ! دیگه یه روز که میتونم بعد از تاهل به خودم مرخصی با حقوق بدم ... نه ؟ - چی بگم والا ؟ من که نه صاحب شرکت بودم و نه کارمندِ صاحبِ شرکت .... دستش به سمتِ من که روی فرش کوچک و فانتزیِ زیر پایم نشسته بودم دراز شد - یاعلی بگو که عشق آغاز بشه نازنینم ! در به روی هرچه خوبی باز بشه بهترینم ! دستِ کوچکم میانِ پنجه های مردانه اش گم شد - احیاناً شما بجای کامپیوتر ، ادبیات نخوندی دانشگاه ؟ - خیر فضول خانوم من در کنار درس خوندن عاشقِ شعر بودم ، هستم و خواهم بود - واقعاً چه جالب! - بله .... حالا اگه جواب سوالاتو گرفتی بدو بریم که تا وقتِ ناهار برگردیم - بریم مسیر کوتاهی که برای دور شدن از این عمارتِ پُر دلهره انتخاب کرده بودیم در نهایت بعد از یکی دو ساعت رانندگی در خیابانهای شلوغِ شهر به آپارتمانی رسید که نمیدانستم از این به بعد باید بگویم منزلم یا منزلِ ما ! - اینجا اومدیم چکار ؟ - بپر پایین تا بگم دستم را لحظه ای رها نمیکرد مثلِ جوانهای هجده ساله پُر شر و شور بود - حالا بفرمایید خانومم به خونهء خودت خوش اومدی عزیزترینم ! چشمی که تا چند لحظه قبل زیرِ انگشتانش پنهان شده بود را باز کردم و نگاهم به خانهء رویایی افتاد که برایم ساخته بود خانه ای زیبا برای عروسش عروسی که دو شب پیش باید پا روی گلبرگهای قرمز رنگِ پراکنده روی سرامیک هایش می گذاشت تابلوی بزرگی از اولین عکسِ گرفته شده داخلِ تالار همان جا که پشت به باغ ایستاده بود و من هم در حالی که شانه هایم را مُماس با سینه اش قرار داده بودم سر روی قلبش گذاشته و نگاهِ شیدایم را به چهرهء مردانه اش دوخته و لبخندِ ملیحی لبهایم را مزین کرده بود درست روبه روی ورودیِ خانه خانه در طبقهء هشتمِ بُرجی بیست و دو طبقه خانه ای که دیوارهایش را به خواست و سلیقهء من یکدست سفید کرده بود با طراحیِ نوری زیبا قدم روی فرشهای ظریف و دستباف تبریز گذاشتم که به من حسِ راه رفتن روی ابرها را می داد پشتم به احسان بود و غرق بودم در میانِ گلبرگهای رها شده به دورِ شمع هایی که هرچند سوخته و آب شده بودند ولی همین هم منظرهء زیبایی ایجاد کرده بود انگار پروانه ای بودم که دل به آتشِ شمع زده و در میانِ گلهای زیبای باغ رها شده بود ! با حالی خوش و نگاهی لبریز از عشق مرا به سوی اتاقی بدرقه کرد که با دیدنِ آن قلبم غرق لذت شد خدای من !!! تمامِ دیوارها پوشیده شده بود از عکسهای کوچک و بزرگی که در تالار و آتلیه و حتی پیش از آن روز خرید از من و خودش به تنهایی و یا دوتایی گرفته بود انگار آیینه خانه ای بود که من و او بارها و بارها و بارها در آن تکرار شده بودیم 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✴️ جمعه 👈 3 بهمن 1399 👈 8 جمادی الثانی 1442👈 22 ژانویه 2021 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی . ❇️ امروز روز مبارک و شایسته ای است و برای امور زیر : ✅ خرید و فروش . ✅ میهمانی و ضیافت دادن . ✅ ملاقات با قاضی و دیگران . ✅ وارد شدن بر رؤسا و کار گزاران. ✅ و برای شروع هر کاری خوب است . 📛 سفر دریایی و زمینی خوب نیست . ✈️مسافرت : سفر بعداز ظهر آغاز شود اگر ضروری است و همراه صدقه باشد. 👶 برای زایمان خوب و نوزادش خوب و عمری طولانی خواهد داشت . ان شاء الله 🔭 احکام و اختیارات نجومی : 🌗 این روز از نظر نجومی روز مناسبی است و برای امور زیر از جمله: ✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن . ✳️ دیدار دوستان و نامه نگاری با آنها. ✳️ گردش و تفریح رفتن . ✳️ درختکاری . ✳️ دیدار روسا . ✳️ ارسال کالاهای تجاری. ✳️ و خرید جواهرات نیک است . 🔲 این مطالب تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است اختیارات بیشتر را در تقویم بخوانید. 💑 انعقاد نطفه و مباشرت 👩‍❤️‍👩 مباشرت امروز....# بعد از فضیلت نماز عصر مستحب و فرزند آن دانشمندی مشهور با شهرت جهانی خواهد شد و برای سلامتی نیز مفید است . ان شاءالله 👩‍❤️‍👨 امشب : امشب ( شب شنبه )مباشرت برای صحت و سلامتی مفیداست . 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات ، (سر و صورت) ، باعث بیماری خواهد شد . 💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن.... یا ، زالو انداختن سبب درد سر می شود. ✂️ ناخن گرفتن جمعه برای ، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد. 👕👚 دوخت و دوز. جمعه برای بریدن و دوختن، روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود. ✴️️ وقت استخاره در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است. 😴 تعبیر خواب... خواب و رویایی که امشب (شبِ شنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 9 سوره مبارکه " توبه " است. اشتروا بایات الله ثمنا قلیلا .... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که دو نفر برای قطع معامله نزد خواب بیننده بیایند . و شما چیزی همانند ان قیاس گردد... کتاب تقویم همسران صفحه 115 ❇️️ ذکر روز جمعه اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد . 💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌸زندگیتون مهدوی 🌸 📚 منابع مطالب تقویم همسران نوشته حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم: پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن 09032516300 025 377 47 297 0912 353 28 16 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما همراه با‌ لینک ارسال کنید. 📛📛📛📛📛📛📛📛 مطلب با حذف لینک ممنوع و حرام است 📛📛📛📛📛📛📛📛 @taghvimehmsaran 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: جمعه - ۰۳ بهمن ۱۳۹۹ میلادی: Friday - 22 January 2021 قمری: الجمعة، 8 جماد ثاني 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ (100 مرتبه) - یا ذاالجلال و الاکرام (1000 مرتبه) - یا نور (256 مرتبه) برای عزیز شدن ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️5 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️12 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️21 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️22 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ▪️24 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کشکول مذهبی محراب
♡﷽♡ #قــاب_خــاتـــم #قسمت_140 •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• - احسان جان ! - جانم ؟ بیا بغلم که بازم باید
♡﷽♡ •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• بیا اینجا ببینم هلو خانوم ! هلو خانوم لقبِ جدیدی بود که از همین چند ساعت قبل برای من انتخاب کرده و دائم تکرار میکرد - مثل اینکه هلو خیلی دوست داری - اووووف ..... چجور ! به خصوص هلو زعفرونیِ رسیدهء شیرینِ بپَر تو گلو - احسان جان بریم تو رو خدا دلم نمیخواد دوباره مامانت از دستمون شاکی بشه - زیادی جوش نزن یهو دیدی یه جوش در اومد وسطِ بینیِ خوش فُرمت اونوقت دیگه قول نمیدم ، یواشکی نرم سراغِ یه دلبرِ دیگه - احساااان !!! صدای بلندِ خنده اش در خانه پیچیدو من که دیگر در برابر این مردِ گستاخ و زبان دراز کم آورده بودم ، متکای کنار دستم را به سویش پرتاب کردم و او همچنان خندید و خندید و برایم در هوا بوسه فرستاد چیزی تا ساعت صَرفِ ناهار که اصولاً مقرراتِ خاصی در عمارت داره نمونده پشتِ درهای بزرگ و بلند و دیوارهای قدیمیِ عمارت ایستادیم و احسان با دستهایی پُر از خرید منو به جلو هدایت میکنه تا زودتر وارد بشیم خریدی که فقط شاملِ چیپس و پفیلا و تخمه و لواشک و آلبالو خشکه و .... درست مثلِ بچه ها با چنان ذوقی هَله هوله ها رو داخلِ سبد می ریخت که دلم نیومد دلشو بشکنم حالا حاصلِ دلسوزیِ من شده بود پلاستیکی پُر از خوراکی های بی خاصیت که مطمئن بودم سوژهء بعدیِ جهان تاج خانوم برای گیر دادن به ما و سرزنش کردنِ من و احسانه ! - سلام آقا سلام خانوم بفرمایید زودتر برید سر میز که خانوم حسابی کلافه و شاکی شدن از دستتون دلِ من با نگرانی و استرس گره می خورد و احسان بی خیال و آسوده خریدها را به دستِ پروانه می سپرد تا به اتاقمان ببرد به قول خودش جیرهء شب کاریهای پیش بینی نشده !!! - احسان ! جون من ول کن بیا بریم تا صدای مامانت بلند نشده - میریم گلم هرچی بیشتر بزنی بر طبل بی عاری ، تحملِ این خونه و متعلقاتش واست راحت تر میشه خدای من یعنی منظورش از متعلقات " مادرش " بود ؟ چه زود از اوجِ حکمرانیِ عمارت پرتو به زیر آمده و جزوی از متعلقات خانه به حساب می آمد - پروان ؟ - بله آقا ؟ - ناهار چی هست حالا ؟ - زرشک پلو با مرغ - باشه برو - دوست داری دیگه ؟ - آره ... برکت خدا رو چرا دوست نداشته باشم ؟ - گفتم اگه میلت نمیکشه چیزِ دیگه سفارش بدم واست - نَ... - چه عجب !! تشریف فرما شدید ! حرف اول به دومی نرسید که صدایش در فضا پخش و اضطراب را به قلبم هدیه داد - سلام - بشینید قدیم یه احترامی واسه بزرگتر و سفره و آدابِ غذا خوردن قائل بودن حالا که دیگه هیچی ... بشقابم را برداشت و دو کفگیر پلو همراه با تکه ای سینهء مرغ درونش کشید آن هم بی توجه به مادری که امروز برای دومین بار قصد داشت حالِ خوشمان را خراب کند - بخور عزیزم نوش جونت - ممنون شاید اگه میدونستم یه روزی همین محبت های کوچولو که برای من بی اندازه لذت بخش بود و برای مادرش بی نهایت غیر قابل تحمل ، تیشه میشه و با دستهای حسادتِ جهان تاج میزنه به ریشهء خوشی هامون ، همون جا جلوی احسان و ابراز احساساتی که پیش روی این مادر بیشتر جنبهء لجبازی و حال گیری داشت رو می گرفتم 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
♡﷽♡ •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• یک هفته به سرعت برق و باد گذشت ! این جمله از دهان احسان خارج شد که در طولِ هفتهء گذشته تنها چند ساعت از روز را در کنار من و در محیط این خانهء سرد و بی روح گذرانده بود ولی برای من که جز سه روز ، هر روز دو تا سه ساعت و آن هم برای دادن امتحاناتم پا از در این عمارت بیرون نگذاشته بودم ، لحظات نفس گیر و غیر قابل تحمل بود درد داره اینکه دائم ، با دلیل و بی دلیل سرزنش بشی سخته هر لحظه احساس کنی کسی با ذره بین زوم کرده روی کارها و رفتارات و حتی برای نفس کشیدنت هم باید جواب پس بدی کلافه میشم هر بار به خاطر صمیمیت و خندیدن و حرف زدن با پروانه توهین میشنوم و اهانت میشنوه دختر بیچاره - سرحال نیستی خانومم - نه خوبم - نکنه پسریِ بابا توی راهه ؟ اعصابم زیادی تحت فشار بود که نتونستم این شوخیِ ساده و همسرانه رو هضم کنم و همین باعث شد تا صِدام کمی بلند بشه - تو دیگه بس کن ... اَه !!! از روی تخت بلند شد و با اخمی که هر لحظه عمیق شده و گرهِ وسط پیشانیش رو کورتر می کرد به سمت من اومد کنار پنجره ایستاده بودم و نگاهم به آسمون بود تا ببینم چقدر مونده تا خورشید خداحافظی کنه و اجازهء سلام کردنو به ماه بده - چی گفتی ؟ تازه بعد از دیدنِ چشمهای خشمگینش فهمیدم انگار کمی زیاده روی کردم و نباید صدامو بلند میکردم روی مردی که بزرگترین خصلتش غروری بود که بی شک از مادرش به ارث برده بود ! - هی ... هیچی خب با پشتِ دستِ راستش آروم و آهسته گونمو نوازش کرد و در همون حالت با صدایی که هیچ ملایمتی در اون وجود نداشت گفت : - بیشتر از اونچه فکرشو بکنی برام عزیزی عشقِ تو قلبمو شیش دانگ بنام خودش کرده زندگی دیگه بدون تو برام امکان نداره ولی ... چشمم لحظه ای با شنیدن این " ولی " که بعد از این جملاتِ زندگی بخش از دهانش خارج شده بود ، بسته شد و لبم را به دندان گرفتم که تیر آخر شلیک شد ! - دلم میخواد یه بار دیگه .... میشنوی ؟ فقط یک بار دیگه صدات از حد مجاز بلند تر بشه تا چنان کشیده ای نثارت کنم که یا شنوائیتو از دست بدی و یا اینکه .... تا عمر داری یه طرف صورتت کج بمونه !!! شیر فهم شدی عزیزم ؟ دلم میخواست کور میشدم و تا ابد چشم هامو به روش می بستم ... دلم می خواست لال میشدم و تا ابد حسرتِ شنیدنِ صدامو به دلش میگذاشتم .... دلم می خواست کر میشدم و دیگه صداش به گوشم نمیخورد .... دلم .... دلم .... دلم .... آخ امان از دستِ این دل که منو زندگیمو به اینجا کشوند تا به درکِ لحظاتی برسم که در اون ، همسرم ، همدم و .... عزیزترین موجود زندگیم ، با بی رحمی منو اینجوری تهدید کنه ! آخ ... چه بدبختی دیبا ! بیچاره دیبا که عمر خوشبختی و سعادتش به یک هفته هم نرسید .... 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✴️ شنبه 👈 4 بهمن 1399 👈 9 جمادی الثانی 1442👈 23 ژانویه 2021 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . ❇️ امروز روز مبارک و مختاری است برای امور زیر : ✅ مسافرت . ✅ معامله و تجارت و داد و ستد. ✅ زراعت و امور کشاورزی . ✅ شروع به کارها و آغاز شغل . ✅ درختکاری . ✅ دیدار با رؤسا و بزرگان . ✅ و قرض و وام دادن و گرفتن خیر دارد . 📛 خرید ملک خوب نیست . 👶 زایمان مناسب و نوزادش محبوب و مقبول مردم خواهد شد . ان شاء الله 🤕 بیمار امروز زود شفا یابد . ان شاءالله 🚖 مسافرت : مسافرت بسیار خوب است . 🔭 احکام و اختیارات نجومی . 🌓 این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است : ✳️ آغاز نگارش کتاب و مقاله و پایان نامه . ✳️ خرید کالا و لوازم . ✳️ آغاز تحصیل و تدریس و تعلیم. ✳️ شکار صید و دام گذاری. ✳️ ارسال کالاهای تجاری . ✳️ و تاسیس شرکت نیک است . 🔲 این اختیارات تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید . 👩‍❤️‍👨 حکم انعقاد نطفه و مباشرت. 👩‍❤️‍👨 امشب:( شب یکشنبه) دستورخاصی وارد نشده است . 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث درد وبیماری است . 💉💉 حجامت خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری ، سبب درد اعضا می شود . 😴😴 تعبیر خواب امشب خواب و رویایی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه ی 10سوره مبارکه ی " یونس " است. دعواهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام .. و از مفهوم و معنای آن استفاده میشود که از خواب بیننده عمل صالح یا خیری به وجود آید که در دنیا و آخرت به او نفع رساند . ان شاء الله شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن شنبه برای ، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن، روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست. 🙏🏻 وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿 ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد . 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 📚 منبع مطالب: تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان انتشارات حسنین قم تلفن 09032516300 0253 77 47 297 0912353 2816 📛📛📛📛📛📛📛📛 ارسال و انتقال این پست بدون ادرس و لینک گروه شرعا حرام است 📛📛📛📛📛📛📛📛 @taghvimehmsaran 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۰۴ بهمن ۱۳۹۹ میلادی: Saturday - 23 January 2021 قمری: السبت، 9 جماد ثاني 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم 💠 اذکار روز: - یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه) - یا حی یا قیوم (1000 مرتبه) - يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️11 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️20 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️21 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ▪️23 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام ✅ با ما همراه شوید... 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab