eitaa logo
کشکول مذهبی محراب
361 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
693 ویدیو
25 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟دستور العملی جامع از پیامبر اسلام(ص) به فاطمه زهرا(س) 🌷 در وقتی که بستر خواب را گسترده بودم، رسول خدا(ص) بر من وارد شد، فرمود: ای فاطمه نخواب مگر آن که چهار کار را انجام دهی: 🌺 قرآن را ختم کنی، و پیامبران را شفیعت گردانی، و مومنین را از خود راضی کنی، و حج وعمره ای را به جا آوری. این را فرمود و شروع به خواندن نماز کرد، صبر کردم تا نمازش تمام شد، گفتم: 🌹یا رسول الله به چهار چیز مرا امر فرمودی در حالی که بر آنها قادر نیستم آن حضرت تبسمی کرد و فرمود: 🌷 چون قل هو الله را سه بار بخوانی مثل این است که قرآن را ختم کرده ای و چون بر من و پیامبران پیش از من صلوات فرستی، شفاعت کنندگان تو در روز قیامت خواهیم بود، و چون برای مومنین استغفار کنی، آنان همه از تو راضی خواهند شد، و چون بگویی: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر حج و عمره ای را انجام داده ای. ♻️ متن حديث: عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ علي‌ها السلام قالَتْ: دَخَلَ عَلَىَّ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه وآله وسلم وَ قَدْ إِفْتَرَشْتُ فِراشى لِلنَّوْمِ، فقالَ: يا فاطِمَةُ لا تَنامى إلاّ وَ قَدْ عَمِلْتِ أَرْبَعَةً: خَتَمْتِ القُرآنَ، وَ جَعَلْتِ الاَْنـْبِياءَ شُفَعائَكِ، وَ أَرْضَيتِ الْمُؤْمِنينَ عَنْ نَفْسِكِ، وَ حَجَجْتِ وَ اعْتَمَرْتِ، قالَ هذا وَ أَخَذَ فِى الصَّلوةِ، فَصَبَرْتُ حَتّى أَتَمَّ صَلاتَهُ، قُلتُ: يا رَسُولَ اللّهِ أَمَرْتَ بِأَرْبَعَة لا أَقْدِرُ عَلَي‌ها فى هذَا الْحالِ! فَتَبَسَّمَ (صلى الله عليه وآله وسلم) وَ قال: إِذا قَرَأْتِ قُل هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ثَلاثَ مَرّات فَكَأنَّكِ خَتَمْتِ القُرْآنَ، وَ إِذا صَلَّيتِ عَلَىَّ وَ عَلَى الاَْنـْبِياءِ قَبْلى كُنّا شُفَعاءَكِ يوْمَ الْقِيمَةِ، وَ إِذا اسْتَغْفَرْتِ لِلْمُؤْمِنينَ رَضُوا كُلُّهُمْ عَنْكِ، وَ إِذا قُلْتِ: سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا إِلَهَ إِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ أَكْبَرُ، فَقَدْ حَجَجْتِ وَ اعْتَمَرْتِ. 📚 بحـارالانـوار، جلد ۱ صفحه ۳۰۴. 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✴️ پنجشنبه👈16 بهمن 1399 👈21 جمادی الثانی 1442 👈 4فوریه 2021 🕋 مناسب ها دینی و اسلامی . 🎇امور دینی و اسلامی . 📛اول صبح صدقه رفع نحوست کند. 🤒مریض امروز زود خوب می شود . 🔭احکام نجوم. 🌗 این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است . ✳️ امور کشاورزی و زراعی . ✳️ کاشتن و بذر افشانی . ✳️ آبیاری . ✳️ کندن چاه و کانال و قنات . ✳️ از شیر گرفتن کودک . ✳️ درختکاری . ✳️ جراحی چشم . ✳️ استعمال دارو . ✳️ ومرهم گذاشتن برزخم و دمل نیک است 📛 برای سایر امور از جمله مسافرت و عقد و ازدواج خوب نیست ‌. 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت : طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری ، باعث دولت و ثروت است . 💉💉حجامت فصد خون دادن. یا و فصد باعث روشنی دل است . 😴 تعبیر خواب امشب : اگر شب جمعه خواب ببیند تعبیرش از ایه ی 22سوره مبارکه " حج " است. کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها ... و چنین برداشت میشود که برای خواب بیننده پیش امدی رخ دهد که موجب ملال خاطر وی گردد. شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد. ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد . 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸 📚 منابع مطالب ما: 📔تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم: پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن: 09032516300 025 377 47 297 0912 353 2816 📛📛📛📛📛📛📛 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.بدون لینک نقل مطلب ممنوع و حرام است 📛📛📛📛📛📛📛 @taghvimehmsaran 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: پنجشنبه - ۱۶ بهمن ۱۳۹۹ میلادی: Thursday - 04 February 2021 قمری: الخميس، 21 جماد ثاني 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبین (100 مرتبه) - یا غفور یا رحیم (1000 مرتبه) - یا رزاق (308 مرتبه) برای وسعت رزق ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️8 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️9 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ▪️11 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام ▪️18 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما اسلام ▪️21 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
🕋 اوقات شرعی به افق یزد 🗓 پنجشنبه ۱۶ بهمن ماه ۱۳۹۹ 🕌 اذان صبح : ساعت َ۵:۲۲ 🌅طلوع آفتاب: ساعت َ۶:۴۴ 🕌 اذان ظهر: ساعت َ۱۲:۰۶ 🌄 غروب افتاب: ساعت َ۱۷:۲۹ 🕌 اذان مغرب: ساعت َ۱۷:۴۸ 🌃 نیمه شب شرعی: ساعت َ۲۳:۲۶ 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 قال الرضا علیه السلام: 🌷 «اِیَّاکُمْ وَ الْحِرْصَ وَ الْحَسَدَ فَاِنَّهُما اَهْلَکَا الْاُمَمَ السَّالِفَةَ» از حرص و حسد بپرهیزید زیرا این دو امتهای گذشته را نابود کرده است. 📚بحار الانوار، ج۷۵، ص۳۴۶ 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
❓شخص حسود چه ویژگی هایی دارد؟ ✍ حسد یکی از گناهان کبیره است و به این معناست که: شخص آرزوی زوال نعمت از دیگری نماید. گاهی نه تنها آرزو می کند که تلاش هم می کند که نعمت از دیگری سلب شود. بر خلاف غبطه که شخص آرزو می کند نعمتی که دیگری دارد، مثل آن را داشته باشد؛ بدون آنکه آرزوی از بین رفتن نعمت، از دیگری را بکند. ✅ در نکوهش حسد از نظر قرآن همین بس که خدای متعال می فرماید: ای رسول ما بگو:... ومن شر حاسد اذا حسد: به خدا پناه می برم از شر حسود بدخواه آنگاه که حسادت ورزد. ✅ حسد گذشته از اینکه زیانهای معنوی دارد از نظر جسمی نیز بر روح و روان انسان اثر منفی می گذارد. 🌺 امام علی علیه السلام می فرمایند: « ما رأیتُ ظالماً أشبهَ بمظلومٍ من الحاسد: نَفَسٌ دائم، وقلبٌ هائم، وحُزنٌ لازم ». ظالمی شبیه تر به مظلوم از حسود ندیدم.آه دائم، دلی گرفته و اندوهی همیشگی دارد. 📚 بحارالانوار ج۷۳، ص۲۵۶، ح۲۹ 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کشکول مذهبی محراب
♡﷽♡ #قــاب_خــاتـــم #قسمت_154 •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• - تبریک میگم پریا جون ... آقا فرشاد امیدوا
♡﷽♡ •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• " عشق یعنی صد سال دیگه ام بهش حسی که داری توی دلت جوونه عشق یعنی همه بفهمن برای اون چه کردی ولی خودش ندونه " - من که میگم عشق و عاشقی یه دروغ بزرگه باز هم پروانه و حرفهایی که اعتماد به نفسم رو به زیر صفر میرسوند - آدم باید دیوونه باشه که با تو یکی درد دل کنه - خب دیوونه ای دیگه ... سندش هم اینکه الان داری درد های دلتو واسم شرح میدی تا درمان کنم خوب بلد بود با ساده ترین حرف و جمله حالمو دگرگون کنه .... یه لحظه خندیدم ... کوتاه ولی از ته دل ... پروانه دوست خوبی بود از همونا که هیچ وقت بهت حسادت نمیکنن ... از روز اول بود و دید چجوری من از خدمتکاری این خونه و پرستاری خانومِ این خونه رسیدم به خانومی این عمارت ولی هیچ وقت با تنگ نظری به من و خوشبختیم نگاه نکرد . - بگیر سر این میزو ببینم یهو معلوم نیست چی میشه میری تو هپروت .... راستشو بگو چیزی زدی ناقلا ؟ - پروانه !!! خفه بمیری الهی .... این حرفا رو از کجات در میاری تو ؟ - دقیق بگم یا حدودی ؟ - چیو ؟ - جایی که حرفامو از اونجا در میارم ؟ میترسم دقیق بگم از خجالت آب شی نتونم جواب اون شوهر گند اخلاقتو بدم - پری به خدا یه کلمه دیگه حرف مفت بزنی با همین روسری که به این مسخرگی بستی بالا سرت خفه ات میکنم - ب.... ا.... ش...ه فَ....قَ...ط.....قَ....ب....لِ....ش....یِ....ه....قُ....لُ....پ.....آ....ب....بِ.....دِ....ه...بَ....ع....د.....قُ....ر....ب....و....ن.....ی....م.....کُ...ن - درست زر بزن ببینم چی میگی؟ - خب خودت گفتی یه کلمه حرف نزن ... نگفتی حرف حرف هم حرف نزنم که ! - خدایا منو از دست این روانی تیمارستانی خلاص کن - آمین یارب العالمین ... قبل از رهایی بگیر سر این یکی میزو تنبل بانو معرکه بود این دختر .... با تموم مشکلاتی که اونو مادر و برادرشو محاصره کرده بودن بازم دست از لودگی بر نمی داشت ... سرزنده و شاد بود - به جون خودم آقاتون بو ببره امروز نقش کوزتو بازی کردی قبل از مادرش حساب منو میرسه ... تازه چی ؟ با زبون روزه ! - خوبه میدونی روزه نیستم پس حرف اضافه نزن ... آقامونم به شما مربوط نیست خودم حواسم هست لو ندم .... دیگه چی ؟ - خانوم ... با دست به پله هایی که در نهایت میرسیدند به اتاق ما و جهان تاج اشاره کرد و ریز ریز خندید - اونم مهم نیست .... - تو که راست میگی ..... اینجای آدم دروغ گو ! خوب بود که پروانه را به جای تمام کمبودهای این زندگی داشتم ... دلم برای مامان و دنیا تنگ شده بود و وقتی به این فکر می کردم در این زندگی حتی به اندازهء یک دعوت ساده از مادر و خواهرم اختیار ندارم دلم میخواست بترکه گوشی به دست طول اتاق رو طی میکردم و در انتظار شنیدن صدای مامان یا دنیا بودم که بالاخره صدای شادش توی گوشم پیچید - سلام آبجی جونم - سلام قشنگن ... خوبی دنیا جون ؟ - آره .... عمو احسان کو ؟ خوبه ؟ میدی باهاش حرف بزنم شانس ما رو باش ... بیست و دوسال براش خواهری کرده بودم و حالا دو ماه نشده احسان جای منو گرفته بود - ناقلا من زنگ زدم سراغ شوهرمو میگیری ؟ - تو که خسیس نبودی آبجی ! بده باهاش حرف بزنم ... نمیخورمش که !! حتماً اونم دلش برام تنگ شده ! - نیست قربونت برم ... سر کار رفته ... مامان کو ؟ - هست ... گوشی - سلام دیبا ... خوبی مامان ؟ - سلام مامان ... خوبم ... شما چطورید ؟ - شکر خدا ... چه خبر ؟ احسان خوبه ؟ مادر شوهرت ... پروانه همگی خوبن ؟ - همه خوبن ... میگم مامان دلم تنگ شده نمیخواید بیاید اینجا ؟ - نه مادر جون میخوای شما بیاید خب ... یه زنگ بزن به احسان ... خودت زودتر بیا تا اونم از سر کار بیاد همین جا - یعنی شما نمیاید ؟ - خودت میدونی که هم ما و هم شما اینجا راحت تریم ... تعارف که نداریم قربون شکل ماهت برم - باش ... پس زنگ بزنم خبر میدم .... خدا حافظ - باشه مادر خدا حافظ 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
♡﷽♡ •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• احسان از صبح تا حالا که ساعت کم کم به یک نزدیک میشد اونقدر با آدمهای دور و بَرَم سر و کله زده بودم که دیگه نه اعصاب درست و درمونی داشتم و نه توانِ جسمی هوا از صبح ناجوانمردانه گرم بود دیشب و بعد از برگشتن به خونه ، از یک طرف حرفهای نیش دارِ مامان ، از یک طرف بغضِ نشسته تو گلوش و از طرفِ دیگه بهانه گیری های تموم‌نشدنیِ دیبا در برابر مامانِ بیچاره ، باعث شد که تا صبح خواب با چشمام بیگانه بشه دیبا اما خوابید ! گرچه خیلی دیر و بعد از خوردنِ سحری به خواب رفت ولی بالاخره خوابید اونقدر عمیق ، که صبح حتی برای بدرقهء من هم بیدار نشد دلم نیومد بیدارش کنم ولی از دستش حسابی دلخور شدم ... انتظار نداشتم بی توجه به من و بی خوابیِ شب گذشته اینقدر آسوده و راحت بخوابه شاید هم در طولِ این مدت و با خدمات و سرویسی که دائم به من میداد اونقدر بد عادت شده بودم که توقع نداشتم حتی یک روز صبح دیرتر از من بیدار بشه ! با رسیدن به دفتر و یادآوریِ قرارهای کاری که با چند تا از طرف حسابای شرکت داشتم ، آه از نهادم بر اومد گل بود به سبزه نیز آراسته شد ! سه نفر بودند و من با هر سه باید به طور جداگانه صحبت می کردم جای شُکر داشت که بین این چند نفر آقای اَمجدی نیومد و من از این بابت خیلی خیلی خوشحال بودم مردکِ نُزول خور و بی منطقی که اینبار قصد داشت تورِشو اینجا پهن کنه و خونِ من و سرمایه ای که داشتم رو بِمَکه دلم نمیخواست باهاش کار کنم ولی تو رودروایستی با یکی از رُفقا قراری گذاشتم تا در همون ملاقات بهانه ای بیارم و اجازهء شراکت در معاملهء پرسودی که پیش رو بود را بِهِش ندم خوشبختانه نیومد ، ولی از ساعت یازده تا الان چندین مرتبه به گوشیم زنگ زده و هر بار با حرفای بی سر و تهی که میزنه حسابی ذهنمو متشنج کرده از هر راهی که بود قصد داشت مال و داراییِ منو به پولهای کثیفِ خودش پیوند بزنه چیزی که من ذره ای به اون راضی نبودم بالاخره بعد از کلی بحثِ بی نتیجه گوشی رو از دسترس خارج کردم تا نه تنها اون بلکه هیچ کسِ دیگه ای هم مزاحمم نشه و بتونم ساعتی استراحت کنم - خانوم فاتحی ! - بله رییس؟ - یه قرصی ، کوفتی ، زهرماری نداری ؟ سرم داره از درد منفجر میشه - چرا ...‌چرا الان میارم براتون نمیدونم‌ چه دارویی بود .... یه کپسولِ قرمز رنگ ‌که گفت مسکنه اهل دارو خوردن نبودم و شاید همین باعث میشد هر دارویی که به نُدرت پیش می اومد و مصرف میکردم به سرعت تاثیر بذاره ساعت به دو و نیم رسیده بود و من بعد از خوندنِ نماز و غافل از اینکه با دهانِ روزه ، دارو مصرف کردم منشی و دو تا کارمندِ دیگه رو مرخص کردم تا در سکوتِ دفتر کمی استراحت کنم به این آرامش بی اندازه نیاز داشتم بدونِ شک تا رسیدن به خونه هم خواب از سرم میپرید و دیگه نمیتونستم بخوابم ! 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab