🕋 اوقات شرعی به افق یزد
🗓 دوشنبه ۱۶ تیر ماه ۱۳۹۹
🕌 اذان صبح : ساعت َ۴:۱۶
🌅طلوع آفتاب: ساعت َ۵:۵۳
🕌 اذان ظهر: ساعت َ۱۲:۵۷
🌄 غروب افتاب: ساعت َ۲۰:۰۲
🕌 اذان مغرب: ساعت َ۲۰:۲۲
🌃 نیمه شب شرعی: ساعت َ۰۰:۰۹
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۱۶ تیر ۱۳۹۹
میلادی: Monday - 06 July 2020
قمری: الإثنين، 14 ذو القعدة 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه)
- سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه)
- یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️15 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
▪️22 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
▪️24 روز تا روز عرفه
▪️25 روز تا عید سعید قربان
▪️30 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
کشکول مذهبی محراب
💠 فرازی از رساله حقوق امام سجاد علیه السلام ۳۹- حق کسی که به او مشورت می دهی، 🌷 و أما حق كسى كه
💠 فرازی از رساله حقوق امام سجاد علیه السلام
۴۴- حق صغیر
🌷 «حق کودک عبارت است از: مهرورزى بر او، پرورش و آموزش او، گذشت و پرده پوشى بر خطاهاى وى، و نرمش در برابر او، و کمک به او و نادیده گرفتن لغزش هاى دوران کودکى او، زیرا این کار سبب بازگشت او به راه راست مى شود و به یک کلمه «مدارا» با او سر به سر نگذاشتن با او، زیرا این نوع رفتار سبب رشد او مى شود».
🌹 وَ أَمَّا حَقُّ الصَّغِيرِ فَرَحْمَتُهُ وَ تَثْقِيفُهُ وَ تَعْلِيمُهُ وَ الْعَفْوُ عَنْهُ وَ السَّتْرُ عَلَيْهِ وَ الرِّفْقُ بِهِ وَ الْمَعُونَةُ لَهُ وَ السَّتْرُ عَلَى جَرَائِرِ حَدَاثَتِهِ فَإِنَّهُ سَبَبٌ لِلتَّوْبَةِ وَ الْمُدَارَاةُ لَهُ وَ تَرْكُ مُمَاحَكَتِهِ فَإِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى لِرُشْدِهِ،
📗 خصال صدوق، رساله حقوق امام سجاد علیه السلام
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
کشکول مذهبی محراب
#رمان_قبله_من #قسمت_97 ❀✿ سڪوت میڪند ؛بارغمش را ازپشت تلفن احساس میڪنم.آهے میڪشد و درحالے ڪھ لحنش
#رمان_قبله_من
#قسمت_101
❀✿
_ شرمنده! امر مهمے بود...
_ ان شاءاللہ خیره! بہ اقارضا زنگ زدم گفتم اینجایے... تعجب ڪرد و گفت سریع خودشو میرسونہ.
_ لطف ڪردید... فقط ڪاش بهشون میگفتید چیزے بہ بابا اینا نگن!
_ مگہ بهشون نگفتے؟!
_ نہ!
سڪوت بہ میان میدود... پلہ هارا پشت سر میگذارم.حتم دارم مادرم مثل من شوڪہ شده . بہ پلہ ے اخر ڪہ میرسم نفس عمیق میڪشم و نالہ میڪنم... زخمم میسوزد! سرم را پایین میندازم و جلو میروم... بازهم رایحہ ے دلنشین عطرش! ازاستشمامش لذت میبرم.. زیرچشمے نگاهش میڪنم. با دیدن من از جا بلند میشود و سلام میڪند
_ سلام...
_ سلام خوش اومدے!
_ ممنون! مزاحم شدم...
_ نہ!..این چہ حرفیہ...
لنگ لنگ ڪنان بہ طرف مبل روبہ رویش میروم و خودم را تقریبا رویش میندازم...
_ خدابد نده!.. حالتون خوبہ؟؟
نگرانے صدایش قابل لمس است...
_ بلہ! چیزے نیست...
_ اخہ نمیتونید درست راه برید...
مادرم با سینے چاے بین حرف میپرد و بہ یحیے تعارف میڪند.چهره اش درهالہ اے بین گنگ و ناراحتے فرو رفتہ! ... هردو مشتاقیم بدانیم ڪہ چرا امده!!.. یحیے یڪ فنجان برمیدارد و لبخند میزند...
مادرم روے مبل ڪنارش اش مے نشیند و رو میگیرد...
یحیے_ نگفتید پاتون چے شده!؟
مادرم پیش دستی میڪند
_ حواسش پرتہ دیگہ... ظرف ازدستش افتاد و یہ تیڪش رفت تو پاش!
ابروهاے یحیے ناخودآگاه درهم مے رود... انگار دردش گرفت!
_ حواسشون ڪجا بوده!
_ چہ میدونم ... چندوقتہ اینجوریہ!!
یحیے بامهربانے نگاه معنا دارے بہ پایم میڪند... باخجالت پایم را پشت پایہ مبل قایم میڪنم...
_ خب... چے شده بااین لباسااومدے؟!! بهمون خبر دادن دارے میرے سوریہ! نڪنہ جاش عوض شده...
بہ گمانش شوخے ڪرد!!
گویے تازه متوجہ لباسش شده باشم... پیرهن و شلوار سبز تیره. با لباس نظامے بہ مهمانے امده!!... باتعحب بہ سرتاپایش نگاه میڪنم... چقدر بہ او مے آید!! نمیدانم او براے این لباس خلق شده یا این مدل لباس برای او دوخته شده!!! انگشتر عقیق و شرف الشمسش چشم را خیره میڪنند. رنگ ریشش ڪمے روشن شده... انگار حنا گذاشته!!
_ دارم میرم... ولے قبلش باید اینجا میومدم....
_ باید؟...خیره!
_ ان شاءالله همینطوره!
ازجوابش جا میخوریم...
_ خانواده خوبن؟..خودت چے؟
_ الحمدالله..همہ خوبن!البته ڪمے دلگیرن... چون فڪر میڪنن رفتنم؛ برگشت نداره...
_ خدا نڪنہ! ... میرے و سالم برمیگردے...حق دارن! سختہ دیگہ
_ بلہ!... عموحالش خوبہ؟... خودشما چے؟
_ منم خوبم... عموتم خوبہ...راستش ازوقتے محیا با تصمیم و تغییر جدیدش اومده بهتر شدیم!
یڪ لحظہ نگاهمان درهم گره میخورد... سرم را پایین میندازم... نگاه مستقیمش بند دلم را پاره میڪند..همان لحظه در باز و پدرم وارد میشود.همه ازجا بلند میشویم...یحیے جلو میرود و با پدرم روبوسے میڪند.باهم گرم میگیرند و شانہ بہ شانہ بہ سمت مبل دونفره مے ایند و بالبخند مے نشینند... پدرم دستش را روے پاے یحیے میگذارد
_ خانوم ڪہ زنگ زدن،خودمو سریع رسوندم!! ... اول ترسیدم و نگران شدم! ولے حالا ڪہ لبخندت رو میبینم... دلم اروم شده!... بهرحال خیلے خوش اومدے!
_ ممنون! شرمنده باعث نگرانے شدم..
_ دشمنت پسر!! پسر ڪہ نہ...مرد!! چقد این لباسام بهت میاد. هزارماشالا
یحیے نگاهم میڪند و جواب میدهد: لطف دارید!... نمیدانم چرا نگاه ڪردنش تمامے ندارد...
❀✿
💟 نویسنــــــده:
#میم_سادات_هاشمی
❀❀
👈 ڪپے تنها با ذڪر #نام_نویسنده مورد رضایت است👉
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
#رمان_قبله_من
#قسمت_102
❀✿
پدرم_ خب چےشده راتو ڪج ڪردے اومدے پیش ما؟
یحیے لبش را گاز میگیرد و سرش را پایین میندازد
مادرم بہ طور مشڪوڪے نگاهش میڪند
پدرم _ چرا ساڪت شدے؟ میخواے نگرانم ڪنے؟
یحیے سرش را بالا میگیرد و آهستہ جواب میدهد: نہ! ... نمیدونم چطور بگم...
_ راحت!!
_ راستش...راستش شما مثل پدر منید... و خیلے برام زحمت ڪشیدید...امیدوارم حرفهام جسارت یا گستاخے نباشہ...
پدرم نگاه عاقل اندر سفیهے بہ سرتا پاے یحیے میڪند
بدنم گر میگیرد...چرا حرفش را نمیزند!ازنگرانے و ڪنجڪاوے مردم...
_ راستش... بااینڪہ نگاهم بہ شما..همیشه پدرانہ بوده...ولے...ولے...
بہ چشمانم زل میزند.. نگاه خستہ و چشمان حالت دارش جانم را میگیرد!
_ ولے نتونستم بہ محیا بہ دید خواهرم نگاه ڪنم..
همہ خشڪ میشویم..بیش از همہ من در صندلے ام فرو میروم!!! تپش قلبم روبہ ڪندے میرود و نبضم ضعیف میشود...
یحیے انگشت سبابہ اش را در یقہ اش فرو میڪند و بہ ڪمڪ شصتش دڪمہ ے اول را باز میڪند
پیشانے اش از عرق برق میزند...
_ من میدونم این حرڪتم در شان شما و دخترتون نیست... ولے... اومدم محیا رو ازتون خواستگارے ڪنم...
انگار اب سرد روے سرم خالے میشود... باچشمانے گرد و دهان باز بہ صورتش زل میزنم... بے اراده بہ سمت جلو خم میشوم و نفسم را درسینہ حبس میڪنم... درست شنیدم؟ یااز بدحالے مزخرف میشنوم...مادرم دست ڪمے ازمن ندارد...ولے پدرم خونسرد بہ یحیے نگاه میڪند
پدرم_ بدون اطلاع خانواده اومدے خواستگارے؟
یحیے_ راستش... قبل ازینڪارقضیہ رو مطرح ڪردم...
_ خب؟
_ حقیقت اینڪہ مخالفت ڪردن...
_ چرا؟
یحیے سڪوت میڪند
_ پرسیدم چرا؟
_ مادرم... بخاطر چیزے ڪہ دیده بود...از ...اوایل اومدن محیا... مخالفت ڪرد....پدرم هم..
_ یعنے بخاطر ظاهر محیا گفتن نہ؟
_ فڪر میڪنن این حالتا زودگذره... و چون موارد زیادے رو برام پیگیر بودن..الان...خیلے حرف زدم...تصمیم گرفتم قبل رفتن بیام و...بگم...
_ پس پدر و مادر مخالفن...بہ هر دلیلے!!
_ بلہ...
حس میڪنم بغض ڪرده!
_..نمیدونم...هرچے ڪہ صلاح میدونید...
_ برو با پدر و مادرت بیا....
یحیے سرش را بالا میگیرد و باناراحتے بہ چشمان پدرم زل میزند... ازاتفاق پیش رویم بے اراده و ارام اشڪ میریزم... باورم نمیشود...من لایق او نیستم... خدا اورا تااینجا فرستاده...تا بہ من بفهماند... یڪ اتفاق گاهے تا دم افتادن جلو مے اید ولے ممڪن است دست سرنوشت ان رااز پشت بگیرد تا نیفتد...
یحیے_ اونا نمیان... لطفا...
_ همینڪہ گفتم... پسر... تو خیلے خوبے و من از صمیم قلب دوست دارم...ولے توے این مسئلہ اجازه خانواده شرطہ... اینم بدون قبل از تو... برادرم رو دوست دارم.. بہ حرفے ڪہ راجب محیا زده احترام میزارم!... صاحب اختیار بچشہ...
_ یعنے حتے نمیخواید نظر محیاخانوم رو بپرسید؟
پدرم بہ صورتم نگاه میڪند: نظر تو چیہ؟
چیزے نمیگویم . یحیے باخواهش نگاهم میڪند... یعنے باید بگویم ڪہ دوستش دارم و الان میخواهم پرواز ڪنم... از خوشحالے؟..نمیدانم...ڪاش میشست ساعتها بشیند و همینطور عجیب و گرم نگاهم ڪند...پدرم تڪرارمیڪند: حرفے ندارے؟...
نمیتوانم حرفے بزنم... تازمانے ڪہ پدرم با خانواده ے یحیے مخالفند..نظر دادن من... بے فایده است! گرچہ نمیتوانم خوب فڪر ڪنم... نیاز بہ ساعتها و یا شاید روزها مرور این لحظه ام!!...یحیے از جا بلند میشود و میگوید: فڪر ڪنم... حق باشماست... گرچہ دوست داشتم... با محیا خانوم یڪم صحبت ڪنم...
پدرم ازجا بلند میشود..مادرم هنوز با چشمهاے گرد بہ گلهاے فرش زل زده...
_ اگر دخترم بخواد میتونید حرف بزنید...
دوست داشتم اشتیاقم را فریاد ڪنم!
یحیے باصدایے گرفتہ و دلخور جواب میدهد: نہ!...من با پدر و مادرم برمیگردم... البتہ هنوز معلوم نیست چقد طول میڪشه تا برگردم
پدرم با لبخند بہ شانہ اش میزند: خب اینم مشڪل بعدے! پسر تو خوشحالیا!...دارے میرے جنگ..بعداومدے خواستگارے؟
یحیے لبخند تلخے میزند و براے بار آخر نگاهم میڪند... دلم را با نگاهش میڪَند و درجیبش میگذارد... شاید علت تمام دلشوره هاے بعداز رفتنش همین بود!! . حالا میفهمم همانے ڪہ یحیے از ماندنش میترسید من بودم. دلم ڪمے ترس مے خواهد...
❀✿
💟 نویسنــــــده:
#میم_سادات_هاشمی
❀✿
بلاخره خواستگارے ڪرد ؛ ولے...
بعدش چے میشھ ؟😁
❀✿
👈 ڪپے تنها با ذڪر #نام_نویسنده مورد رضایت است👉
❀✿
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
✴️ سه شنبه 👈17 تیر 1399
👈15 ذی القعده 1441👈7 ژوئیه 2020
🕌مناسبت های دینی و اسلامی.
❇️روز مبارکی است و برای همه امور خوب است خصوصا:
✅تجارت و داد و ستد.
✅خواستگاری عقد عروسی.
✅و اغاز نویسندگی و نگارش خوب است.
👨🦲مناسب زایمان نیست.
🤕بیمار امروز شفا یابد ان شاالله.
✈️ مسافرت بسیار خوب است .
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
✳️امور کشاورزی.
✳️ختنه و نام گذاری نوزاد.
✳️و بنایی و تعمیر خانه نیک است.
🔲این مطالب تنها یک سوم اختیارات سررسید تقویم همسران است مطالب بیشتر را در ان کتاب مطالعه فرمایید.
👩❤️👨مباشرت و مجامعت.
امروز سه شنبه مکروه است ولی
امشب شب چهارشنبه مباشرت برای سلامتی خوب است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) باعث سرور و شادی است.
💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز موجب قولنج است.
✂️ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد .
👕👚دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید.
( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد .
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸زندگیتون مهدوی🌸
📚 منابع ما.👇
تقویم همسران
تالیف:حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن:
025 377 47 297
0912 353 2816
0903 252 6300
📛📛📛📛📛📛📛📛📛
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.بدون لینک بهیچ وجه جایز نیست و حرام است
📛📛📛📛📛📛📛📛📛
@taghvimehamsaran
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
🕋 اوقات شرعی به افق یزد
🗓 سه شنبه ۱۷ تیر ماه ۱۳۹۹
🕌 اذان صبح : ساعت َ۴:۱۷
🌅طلوع آفتاب: ساعت َ۵:۵۳
🕌 اذان ظهر: ساعت َ۱۲:۵۸
🌄 غروب افتاب: ساعت َ۲۰:۰۲
🕌 اذان مغرب: ساعت َ۲۰:۲۱
🌃 نیمه شب شرعی: ساعت َ۰۰:۰۹
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۱۷ تیر ۱۳۹۹
میلادی: Tuesday - 07 July 2020
قمری: الثلاثاء، 15 ذو القعدة 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه)
- یا الله یا رحمان (1000 مرتبه)
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️14 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
▪️21 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
▪️23 روز تا روز عرفه
▪️24 روز تا عید سعید قربان
▪️29 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام
🌍 @kashkoolmazhabimehrab