eitaa logo
🇮🇷 کشکول 🇮🇷
2.9هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
3.9هزار ویدیو
354 فایل
✅کانال 🇮🇷 تبلیغات 🇮🇷 👇 @tablii 🔸کانال 🇮🇷 خبر 🇮🇷 👇 @khabaarr 🔸کانال 🇮🇷 خبر فوری 🇮🇷 👇 @khabar_foriii 🔸 کانال 🇮🇷 تهذیب و اخلاق 🇮🇷 👇 @tahzib_akhlagh 🔸کانال 🇮🇷 لطیفه حلال 🇮🇷 👇 @latifehalal 🔸کانال 🇮🇷 کشکول 🇮🇷👇 @kashkooool
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 گاهی یک بچّه‌ی ، بخاطر نداشتن یک خوراکی یا اسباب بازی گریه می‌کند امّا وقتی خواهر، برادر یا بچّه‌‌های هم‌سن و سال خودش را به او نشان می‌دهیم و می‌گوییم نگاه کن آنها هم ندارند و نمی‌کنند تحمّلش بالاتر می‌رود مخصوصاً اگر بچّه‌هایی که هم‌بازی او هستند به او دلداری دهند که "ببین ما هم نداریم بیا با هم کنیم" از داد و قال کردن دست می‌کشد. چرا که می‌بیند دیگران نیز خودش از آن چیز محروم هستند و لذا آرام می‌گیرد. 💠 یکی از فرمولهای خوبی که به زن و شوهر کمک می‌کند تا در زندگی، سختی‌ها و فشارها را کنند این است که سختی‌های بزرگ‌تر دیگران مخصوصاً افراد مثل اهل بیت علیهم‌السلام، اولیاء خدا، شهدا و نیز اطرافیان و اقوام خود را تصوّر کنند. 💠 این تکنیک اوّلاً به ما یاد می‌دهد سختی‌ها جنبه‌ی الهی دارند و عمومی و همه‌گیر هستند. ثانیاً در ما انگیزه‌ی ایجاد کرده و می‌آموزد که می‌توان مثل هزاران زن و شوهر دیگر در مشکلات یا بدرفتاری و بدخُلقی همسر، ایستاد و زندگی را به زیبایی ساخته و کرد‌. 💠 اصل وجود سختی‌ها برای انسان‌ها طرّاحی شده است. لذا بجای آسایش باید دنبال بود که تنها راه کسب آن فقط یاد خداست. بجای معامله با همسر، با خدا معامله کنید تا افکار، گفتار و رفتارتان شده و آستانه‌ی استقامت و صبرتان بالا رود. کانال 🇮🇷 کشکول 🇮🇷 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4271177777C6eae3b2c3b
آیت الله حائری شیرازی ره: نگاه کردن به دریا عبادت است. نظر به طاووس هم عبادت است! شما اگر توی جانمازتان یک پر طاووس داشته باشید، نگاهش کنید، کنید که عیبی ندارد! من وقتی هم‌سنّ شما بودم، از [قبرستان] شیخان قم می بردم به حجره ام. نگاهش می‌کردم. توی این گلها خدا را شناختم. اشک می‌ریختم. این چشمم پُر می‌شد از اشک! با خودم می‌گفتم این نقاشی را از دور نمی شود کرد! این رنگ را از دور نمی شود زد! او که نقاشی اش کرده، تویش بوده! من از اینجا فهمیدم که خدا درون اشیاء است. یک وقتی در مدرسۀ خان بودم. تدریس می‌کردم. هنوز هم معمّم نشده بودم. خیلی هم برای وقتم ارزش قائل بودم. مثلاً روزی ده تا درس می دادم و چند تا درس می خواندم و کار می‎کردم. اداره اوقاف آمده بود در مدرسۀ خان گُل‎کاری کرده بود. یک آنجا بود. یک‌بار، حدود یک ساعت، من همین جور محو تماشای این گل شدم! خیره شده بودم! نفهمیدم کِی ایستادم و کِی رد شدم! خدا هم آبروی ما را حفظ کرد. این یک ساعت هیچکس متوجه نشد که من اینجا تکان نخورده‌ام! همه، سر کار خودشان بودند. کانال 🇮🇷 تهذیب و اخلاق 🇮🇷 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3810328601Cd756f67536