eitaa logo
کشکول بصیرت
825 دنبال‌کننده
57.9هزار عکس
52.2هزار ویدیو
653 فایل
فَبَشِّرْ عِبَادِ¤ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَاب (زمر۱۷/۱۸) رویکرد: بصیرت افزایی،روشنگری،تحلیل مسائل روز
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مجتبی وافی
✅قسمت دوم: بی‌قرارها ❌چرا بعضی‌ها آرام و قرار نداشتند؟ و چرا ما این‌قدر بالا و پایین داریم و بی‌خیالیم؟ 🔸چرا شهید مطهری (ره) از قبل انقلاب در دانشگاه نفوذ داشت و صبح و شب نداشت؟ چرا روزش بدون مناظره یا منبری یا نوشتن کتابی یا تدریس و تربیت شاگرد شب نمیشد؟ چه شد که دشمن طاقت دویدن هایش را نداشت و ایشان را ترور کرد؟ چرا هنوز شهید مطهری زنده است و همه از طلبه ها و دانشجوها تا نوجوان ها و حتی در خارج از کشور کتاب هایش را دنبال میکنند و راه زندگی خود رو پیدا میکنند؟ 🔸چرا آیت الله مصباح (ره) این همه مکتوبات و شاگرد در همه عرصه ها دارند؟ چرا ایشان از سال اول طلبگی میگفتند باید حوزه متحول بشود و بعد موسسه امام خمینی (ره) را راه اندازی کردند و چندین رشته علوم انسانی بنا کردند؟ چرا ایشان در تمام مسائل اساسی انقلاب هم صاحب نظر بودند و هم در عرصه ی عمل مأمن بچه انقلابی ها بودند؟ 🔸چرا حاج قاسم با آن همه درجه در جنگ ، بعد از جنگ هم آرام ننشست و یک روز بعد جنگ در سیستان و کرمان و بعدش در سوریه و عراق بود؟ چرا حاج قاسم آواره ی بیابان ها بود؟ آن وقت هم که در ایران بود ، دلگرمی خانواده های شهدا بود؟ 🔸چرا محسن حججی حتی از حلال هایش گذشت و رفت؟ از بچه های مسجدشون ، از رفقای بسیجی اش و حتی از والدین و همسر و فرزند کوچکش. 🔸چرا محمدحسین فهمیده که هم سن و سال هایش امروز به خاطر یک بازی کامپیوتری فریادشان بلند است؟ توانست خودش را زیر تانک بیندازد؟ مگر میشود؟ ⁉️مگر اینها چه ویژگی داشتندکه آرام و قرار نداشتند؟ و چرا ما اینگونه نیستیم؟ ♻️ادامه دارد... 🆔 @m_vafi
هدایت شده از مجتبی وافی
✅قسمت پایانی: پدرت رو بردن بیمارستان! ❌مساله و دغدغه های ما توی زندگی مون چیه؟ 🔸 یادمه سیزده آذر سال 96 بود. نیم ساعت از اذان مغرب بیشتر نگذشته بود که یکدفعه بهم زنگ زدند که پدرت رو بردن بیمارستان و به احتمال زیاد سکته مغزی کردند. اصلا نفهمیدم چی شد. سوار ماشین شدم و با سرعت خیابان ها را طی کردم تا اینکه 700 متر مونده به بیمارستان ، ماشینم بنزین تموم کرد. ماشین رو یه گوشه خیابون پارک کردم و به سمت بیمارستان دویدم. 🔸 آن شب با همه ی ماجراهایش گذشت ولی یادمه فردا صبحش وقتی اومدم ماشین رو بردارم ، دیدم دقیقا روبروی همانجایی که پارک کرده بودم ، یک پمپ بنزین بود. من آن شب متوجه هیچ چیزی نبودم چون من یک مسأله و دغدغه بیشتر نداشتم و آن حال پدرم بود و در مسیر به جزء ایشان دغدغه ای نداشتم. 🔸 علت همه ی أفت و خیز ها و تحول های ناگهانی مون ، علت ناامیدی و خستگی هامون ، علت هرروز دنبال یه حرف دویدن هامون ، همه اش برای اینه که ما مسئله و دغدغه ای نداریم و به ضرورت و طرحی نرسیده ایم که برایش با انگیزه و امید و تلاش مستمر بدویم فلذاست که مانند ماهی مرده ای با جریان آب حرکت میکنیم و خودمون رو دست دیگران و حادثه ها سپردیم! ⁉️ راستی دغدغه ی این روزهای ما چیه؟ صبح که از خواب بیدار میشیم تا شب قرار چه مسئله ای رو حل کنیم؟ ⁉️ توی این زمان باقیمانده زندگی مون که به سرعت می گذره قرار درنهایت چه مساله ای رو حل کنیم؟ ❇️ اگر مساله و دغدغه ای نباشد ، حرکت مستمر و طرح و برنامه ای هم نخواهد بود. 🆔 @m_vafi