36.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕯دهمین حجت و امام سلام
🖤به دل خسته ات سلام سلام
🕯به حریم غریب سامره ات
🖤از دل شیعه مستدام سلام
🕯شهادت جانگداز امام
🖤علی النقی الهادی تسليت باد
┄┄┅✿❀🖤❀✿┅┄┄
#شهادت_امام_هادی #امام_هادی #کشکول_زندگی🦋
🆔 @kashkul_zendegi
چنین صحنه ای رو برای همه دوستان آزرومندم😍
┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄
#حس_خوب #طبیعت #کشکول_زندگی🦋
🆔 @kashkul_zendegi
مداحی آنلاین - آمده جان من از زهر کینه بر لب - محمدرضا طاهری.mp3
4.54M
🔳 #شهادت_امام_هادی(ع)
🌴روضه امام هادی(ع)
🌴آمده جان من از زهر کینه بر لب
🎤 #محمدرضا_طاهری
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
🆔 @kashkul_zendegi
🔥 *#تنها_میان_داعش*🔥
قسمت سی و سوم
💠 دیگر گرمای هوا در این دخمه نفسم را گرفته و وحشت این جسد نجس، قاتل جانم شده بود که هیاهویی از بیرون به گوشم رسید و از ترس تعرض داعشیها دوباره انگشتم سمت ضامن رفت. 😰
💠در به ضرب باز شد و چند نفر با هم وارد خانه شدند. از شدت ترس دلم میخواست در زمین فرو روم و هر چه بیشتر در خودم مچاله میشدم مبادا مرا ببینند و شنیدم میگفتند :«حرومزادهها هر چی زخمی و کشته داشتن، سر بریدن!» و دیگری هشدار داد :«حواست باشه زیر جنازه بمبگذاری نشده باشه!»
💠 از همین حرف باور کردم رؤیایم تعبیر شده و نیروهای مردمی سر رسیدهاند که مقاومتم شکست و قامت شکستهترم را از پشت بشکهها🛢️ بیرون کشیدم.
💠زخمی به بدنم نبود و دلم به قدری درد کشیده بود که دیگر توانی به تنم نمانده و در برابر نگاه خیره رزمندگان فقط خودم را به سمتشان میکشیدم. یکی اسلحه را سمتم گرفت و دیگری فریاد زد :«تکون نخور!» 😭
💠 نارنجکِ در دستم حرفی برای گفتن باقی نگذاشته بود، شاید میترسیدند داعشی باشم و من نفسی برای دفاع از خود نداشتم که نارنجک را روی زمین رها کردم، دستانم را به نشانه تسلیم بالا بردم و نمیدانستم از کجای قصه باید بگویم که فقط اشک از چشمانم میچکید.😭
😭همه اسلحههایشان را به سمتم گرفته و یکی با نگرانی نهیب زد :«انتحاری نباشه!» زیبایی و آرامش صورتشان به نظرم شبیه عباس و حیدر آمد که زخم دلم سر باز کرد، خونابه غم از چشمم جاری شد و هق هق گریه در گلویم شکست.
💠 با اسلحهای که به سمتم نشانه رفته بودند، مات ضجههایم شده و فهمیدند از این پیکر بیجان کاری برنمیآید که اشاره کردند از خانه خارج شوم. 😭
💠دیگر قدمهایم را دنبال خودم روی زمین میکشیدم و میدیدم هنوز از پشت با اسلحه مراقبم هستند که با آخرین نفسم زمزمه کردم :«من اهل آمرلی هستم.» و هنوز کلامم به آخر نرسیده، با عصبانیت پرسیدند :«پس اینجا چیکار میکنی؟» ⁉️⁉️⁉️
💠 قدم از خانه بیرون گذاشتم و دیدم دشت از ارتش و نیروهای مردمی پُر شده و خودروهای نظامی به صف ایستاده اند که یکی سرم فریاد زد :«با داعش بودی؟» و من میدانستم حیدر روزی همرزمشان بوده که به سمتشان چرخیدم و مظلومانه شهادت دادم :«من زن حیدرم، همونکه داعشیها شهیدش کردن!» 😭
💠ناباورانه نگاهم میکردند و یکی پرسید :«کدوم حیدر؟ ما خیلی حیدر داریم!» و دیگری دوباره بازخواستم کرد :«اینجا چی کار میکردی؟» با کف هر دو دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و آتش مصیبت حیدر خاکسترم کرده بود که غریبانه نجوا کردم :«همون که اول اسیر شد و بعد...» و از یادآوری ناله حیدر و پیکر دست و پا بستهاش نفسم بند آمد، قامتم از زانو شکست و به خاک افتادم.
💠 کف هر دو دستم را روی زمین گذاشته و با گریه گواهی میدادم در این مدت چه بر سر ما آمده است که یکی آهسته گفت :«ببرش سمت ماشین.» و شاید فهمیدند منظورم کدام حیدر است که دیگر با اسلحه تهدیدم نکردند، رزمندهای خم شد و با مهربانی خواهش کرد :«بلند شو خواهرم!» 🥺
💠با اشاره دستش پیکرم را از روی زمین جمع کردم و دنبالش جنازهام را روی زمین میکشیدم. چند خودروی تویوتای سفید کنار هم ایستاده و نمیدانستم برایم چه حکمی کردهاند که درِ خودروی جلویی را باز کرد تا سوار شوم.
💠 در میان اینهمه مرد نظامی که جمع شده و جشن شکست محاصره آمرلی را هلهله میکردند، از شرم در خودم فرو رفته و میدیدم همه با تعجب به این زن تنها نگاه میکنند که حتی جرأت نمیکردم سرم را بالا بیاورم.😔
💠از پشت شیشه ماشین تابش خورشید آتشم 🔥میزد و این جشن آزادی بدون حیدر و عباس و عمو، بیشتر جگرم را میسوزاند که باران اشکم جاری شد و صدایی در سکوتم نشست :«نرجس!»😟
💠 سرم به سمت پنجره چرخید و نه فقط زبانم که از حیرت آنچه میدیدم حتی نفسم بند آمد. آفتاب نگاه عاشقش به چشمانم تابید و هنوز صورتم از سرمای ترس و غصه میلرزید. 💓
💠یک دستش را لب پنجره ماشین گرفت و دست دیگرش را به سمت صورتم بلند کرد. چانهام را به نرمی بالا آورد و گره گریه را روی تار و پود مژگانم دید که نگران حالم نفسش به تپش افتاد :«نرجس! تو اینجا چیکار میکنی؟»⁉️⁉️⁉️
💠 باورم نمیشد این نگاه حیدر است که آغوش گرمش را برای گریههایم باز کرده، دوباره لحن مهربانش را میشنوم و حرارت سرانگشت عاشقش را روی صورتم حس میکنم.😭
💠با نگاهم سرتاپای قامت رشیدش را بوسه میزدم تا خیالم راحت شود که سالم است و او حیران حال خرابم نگاهش از غصه آتش گرفته بود...
ادامه دارد...
✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد
#حاج_قاسم #جان_فدا #رمان
🆔 @kashkul_zendegi
♡﷽♡
❣ #سلام_امام_زمانم
بخواندعایفرجراکهیاربرگردد...
🌱دلم نموده دوباره هوای حضرت مهدی
🍂تمام دار و ندارم فدای حضرت مهدی...
🌱اگر که دیده براهی،بخوان دعای فرج را
🍂ظهور او برساند،خدای حضرت مهدی...
┄✾☆⊰༻🤲༺⊱☆✾┄
#امام_زمان #کشکول_زندگی🦋
🆔 @kashkul_zendegi
🌸#امام_صادق (ع) :
سه چیز، نشانگر درستیِ اندیشه است:
خوش برخوردی،
خوب گوش دادن
و خوب پاسخ دادن
📚 تحف العقول، ص۳۲۳
┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄
#حدیث #کشکول_زندگی🦋
🆔 @kashkul_zendegi
📌در زندگی مشترک هرگز کلک نزنید.
در زندگی مشترک هیچ گاه کلک نزنید و بازی در نیارید یعنی بخواهید یه جوری اوضاع رو مثلاً با زیرکی و تیز هوشی درست
بکنید،،
👈یا مثلاً بخواهید یه پولی رو کنار بذارید با پنهان کاری اون هم برای روز مبادا ، خب پولی را با هم برای روز مبادا کنار بگذارید
و یا اینکه با پدر یا مادر یا بردار همسرتان حرفی را بزنید و سعی در پنهان کردن آن از همسرتان بکنید،
▪️پس این کارها بسیار خطرناک هستند .
همچنین قهر کردن . قهر کردن بدترین نوع خشم و دشمنی است و به صورت پنهان مانند موریانه زندگی را می خورد و نابود
می کند،،،
حالا بسیاری از ما به دلایل زیاد و آسیب های دوران کودکی دست به قهر یا دست به التماس خوبی داریم . پس مواظب این موارد باشید و هیچ وقت همدیگر را با قهر تنها نگذارید که خطرناک و ویرانگراست.
┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄
#همسرانه #عشق #کشکول_زندگی🦋
🆔 @kashkul_zendegi
♡﷽♡
❣ #سلام_امام_زمانم
🌼سلام ای صاحب دنیا ،،، کجایی ؟
✨گل نرگس بگو مولا ،،،، کجایی ؟
🌼جهان دلتنگ رویت گشته بنگر ،،
✨تو ای روشنگر شبها ،،،، کجایی ؟
🌼شده حسرت به دلها قبر زهرا(س)
✨چراغ مرقد زهرا ،،،،، کجایی ؟
🌼دلیل ندبه خواندن صبح جمعه،
✨تو ای ذکر همه لبها ،،،، کجایی ؟
🌼بیا یَاٰبن َالحَسَن این جمعه از راه،
✨تو ای مجنون صد لیلا،،،،کجایی ؟
🌼همیشه جمعه ها خون میشود دل
✨خیالت مرهم غمها ،،،، کجایی ؟
🌼بیا مهدی ( ع ) فَرَج بنما تو امروز،
✨کجایی یوسف زهرا ،،،، کجایی ؟
🌼 اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلَیَّکَ الْفَرَج
┄✾☆⊰༻🤲༺⊱☆✾┄
#امام_زمان #کشکول_زندگی🦋
🆔 @kashkul_zendegi
🌹بیرون ز عدد بگو و بی حد صلوات
♥️بر محمد و آل محمد صلوات
🌹ز آنجا که دعا استجابت شده است
♥️بر جمله اذکار سرآمد صلوات
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ
♥️وَآلِ مُحَمَّدٍ
🌹وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄
#ماه_رجب #صلوات #کشکول_زندگی🦋
🆔 @kashkul_zendegi