eitaa logo
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
285 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
58 فایل
شهدا را به خاک نسپارید به یاد بسپارید شهادت چشمه آب حیات است که شهید ازآن می نوشد و جاودانه می ماند با معرفی کردن کانال مارو دراین راه یاری کنید.....🌷🌷 https://eitaa.com/katrat👈ایدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
امام خمینی(ره) : اگر روزی اسراء برگشتند و من نبودم، سلام مرا به آنها برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود.  مقام معظم رهبری نیز چنین می‌فرماید:  شما ذخیره بزرگ الهی و یک ثروت عظیم انسانی هستید که در دست دشمن غصب‌ شده بودید. خدای متعال شما را به ملّت و به این کشور اسلامی برگرداند. 
☀️ ☀️ 🔸قسمت٢٠ مثل آتش زدن تخت جمشيد، كشته شدن حضرت علي وامام حسن! باباجان اصلا" از اين حرف‌ها بگذريم. توي جامعه ما رئيس جمهور شدن براي زنها ممنوعه، توي آمريكا كه آزاده، چند تا رئيس جمهور زن داشتن؟ يا توي همين دانشگاه خودمون بااينكه خيلي از پسرها كار مي‌كنن به اندازه ماهم درس مي‌خونن، ولي تو فعاليت‌هاي جنبي وكارهاي دانشگاه قويتر از دخترها هستن. راحله بهت زده شده بود: - عاطفه تو داري شوخي مي‌كني يا اين حرفها رو جدي مي‌گي؟ - منظورت چيه؟ - منظورم اينه كه فكر مي‌كنم تو باز هم مثل هميشه داري شوخي مي‌كني. فقط مارو گذاشتي سركارو سربه سرمون مي‌گذاري! آره! مطمئنم كه تو داري مارو بازي مي‌دي. عاطفه با حالتي كاملا" جدي، شانه هايش را بالا انداخت: - تو اگه مي‌خواي خودت رو بزني به اون راه، بزن! مهم نيست! ولي من سوال خيلي پيچيده اي نمي كنم. حرفم هم كاملا" ساده است. اين فهيمه خانم هم كه مي‌گفت تو غرب بهش مي‌گن" جنس دست دوم" ويه همچين چيزايي، پس خيلي هم پرت و پلا نيست. راحله خودش را كنترل كرد. نفس عميقي كشيد وآماده شد. نگاه طولاني به عاطفه كردو پرسيد: - من ازت يه سوال دارم! عاطفه پوزخندي زد! - اين گوش من مال تو! صدتا داشته باش، كي رو مي‌ترسوني؟ دقيقا" از همون وقتي كه راحله براي يك بحث جدي آماده شد، انگار عاطفه برگشت تو لاك قبليش. راحله گفت: - به نظر تو بين سفيد پوستها وسياه پوستها از نظر استعداد، احساسات، قدرت بدني وبقيه مسائل فرقي هست يانه؟ عاطفه لبخندي زد و نگاه كجي به راحله انداخت: - ِاي ناقلا يه! اِي گوگوري مگوري! مِيخَي مَنو بندازي تو تِله؟! خيلي ناقلاچي تو! ولي من پنبه ات رشته كردم. - جواب بده، فرقي هست يا نه؟ - ميخي به بچا ثابت كني كه چون من طرفدار قانون تبعيض نژادي ام، حرفام بي معنيه، نه؟ - جواب بده! عاطفه خانم! - خيلي خب! چرا عصباني مي‌شي؟ "نه"! راحله با بي صبري پرسيد: - " نه" يعني چه؟ - يعني اينكه "NO" يعني اينكه " لا"! هيچ فرقي باهم ندارند. راحله نفس عميقي كشيد وبازدمش را پر صدا بيرون داد: - پس به نظر تو چرا اگر به طور نسبي هم حساب كنيم، بيشتر دانشمندها ومتفكرهاي دنيا وتاريخ، سفيدپوستن؟ حالا نوبت عاطفه بود كه گيج شود: - من نمي فهمم! اين چرا داره خودش رو مي‌اندازه تو تله؟ راحله راضي به نظر مي‌رسيد: - مثل اينكه مي‌خواي بحث رو بندازي تو شوخي وخودت رو بزني به اون راه! مهم نيست! من خودم جوابش رو هم مي‌گم. مي‌دونين كه! همگي قبول داريم كه بين نژادهاي مختلف سفيد پوست، سياه پوست، سرخ پوست وغيره، هيچ فرقي نيست. اما بازهم مي‌بينيم كه معمولا" كشورهاي سياه پوست در بدبختي به سر ميبرند وكشورهاي سفيد پوست در رفاه وآزادي. تازه توي كشورهايي مثل امريكا كه هر دو گروه وجود دارن، محله‌هاي سفيد پوست، تميز، شيك، مرفه وتقريبا" امن تر از محله‌هاي پست وكثيف ونا امن سياه پوستهاست ومي دونين كه بيشتر افراد سياه پوست اين محلات در فقر، بدبختي وبيكاري به سر مي‌برن وغرق در فساد و مواد مخدرن! علتش چيه؟ راحله چند لحظه اي مكث كرد. نگاهي به بچه‌ها كرد. همه ساكت بودند. شايد مي‌خواست ببيند كسي جواب مي‌دهد يا نه؟ كسي حرفي نزد، نگاه كشداري به عاطفه كرد وگفت: - علتش خيلي ساده اس! براي اينكه هزار ساله كه سفيد پوستها دارن توي سر سياه پوستها مي زنن و اونها رو تحقير مي‌كنن. مرتب هم مي‌گن كه شما‌ها لياقت هيچ كار مهمي رو ندارين وفاسدين! مي‌دونين كه حالا اين تبليغات به حدي رسيده كه الان بااين كه سالهاست علوم جديد پزشكي وروان شناسي تفاوت خاصي رو بين اين دو نژاد اثبات نكردن و با اين كه بعضي از ارگان‌ها يا دولت‌ها حاضر شده ان امكاناتي رو هم در اختيار سياه پوستها قرار بدن، اما اونها همچنان در همان گنداب وكثافت پيشين خودشون به سر مي‌برن. حالا همين قصه رو منطبقش كنين با وضعيت زنها ومردها! فهيمه عينكش را برداشت وهمان طور كه شيشه هايش را پاك مي‌كرد وسرش پايين بود، گفت: - من، نه اينكه كاملا" با نظر عاطفه موافق باشم، ولي... وديگر چيزي نگفت. عينك را آورد جلوي چشمش و به طرف نور گرفت. سعي كرد وانمود كند كه مشغول امتحان كردن شيشه‌هاي عينك است. راحله كمي ابروهايش را به هم نزديك كرد: - ولي چي؟ چرا حرفت رو خوردي؟ فهيمه عينكش را گذاشت جلوي چشمش، چشم‌هاي ريزش دوباره پشت عينك قايم شد. كمي به راحله خيره شد و بالاخره با ترديد گفت: - ولي مي‌خوام بگم كه اين حرف يا نظريه اي كه عاطفه گفت به همين سادگي‌ها كه فكر مي‌كنيم نيست و نمي تونيم به همين سادگي ردش كنيم. ابروهاي راحله بيشتر به هم نزديك شدند: - فهيمه حرف هات مبهمه! روشن تر حرف بزن تا ببينم چي مي‌خواي بگي؟ - چيز خاصي نمي خوام بگم. منظورم اينه كه... ادامه دارد.... •┈┈••✾•☀️•✾••┈┈• رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
ان شاءالله امشب در پرونده همه بنویسند: محب امیرالمومنین(ع) زیارت کربلا و نجف،اربعین سال بعد، سربازی ♦️امام زمان(عج) نهایت شــ🌷ــهادت شبتون شهدایی ✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘ سلام بر رفیق شهیدم سـلام بر هـدایتگـر دلهاےبیقرار برادرم ابـراهـیم جـان ایـن روزهـا دلم آرام وقـرار نـدارد شرمندگـے چـون خـوره بـه جـانم افتـاده است شـرمنـده ام از نگـاهت از نگـاه دوستانت بـراے مـن ڪه خـود را رفیـق تو میدانـم شـرمنـدگـے هـم دارد ڪه اسمت را همـه جـا بـه دنبال خـودم یـدڪ بڪشم آنـوقت پـاے عـمل ڪه بـه میـان مـیرسـد جـا مـیزنم دلـم میگـیرد از ایـن ڪه تورا برادرم میـدانم ولـے بارهـا دلت را شڪانده ام دلیگـرم ڪه با اعمـالـم راه شهـادت را براے خـودم بستــه ام... برادرم بـرایـم دعا ڪن دعـا ڪن رهـا شـوم از ایـن باتلاق دنـیا ڪه مـن را سخت در خـود فـرو برده است رفیق جـانم شنیده ام رفیق شهـید ڪه داشتـه باشـے نمیـگذارد بمیـرے، دستتـ را میگیـرد و آخـر شهیـدت میڪند دلـم عجیب به ایـن گفتـه خـوش است ابـراهیـم جـان گـاه گـاهـے هـم سـوے مـن بـینوا نگـاهـے ڪن سختـ محتاج نـگاهـے ام ڪه رنگـ و بـوے شهـادتـ میـدهد تـو شهـیدانه نگـاهـم ڪن شـایـد مـن هـم لایق شـدم......😔 سلام روزتون شهدایی ✋ ☘☘☘
تولدت مبارک الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
: میگفت: من یک چیزی فهمید‌ه‌ام! خـدا شهادت را همیشه به آدم‌هایی داده که در کار، سخت کوش بوده‌اند.. "شهیدمحمودرضابیضائی"
|✨ یهوشبکه خبراعلام کنه کروناازجهان رفت.... چمدون هاتونوجمع کنیدبرای پیاده روی اربعین:) 😞
گفت:باز هم شهید آوردن؟ یک مشت استخوان شب خواب دید در یک باتلاقه!! دستی او را گرفت...✨ گفت:کی هستی؟؟ گفت:من همان یک مشت استخوانم..!! 🌹🌱
تا روانم هَست خواهم راند نامَت بر زبان تا وجودم هَست خواهم کَند نقشَت در ضَمیر
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
تا روانم هَست خواهم راند نامَت بر زبان تا وجودم هَست خواهم کَند نقشَت در ضَمیر #شهیدسیدمهدی_حسینی
(ع): همسر شهید با اشاره به خاطره‌ای از سفر کربلای همسر خود ادامه داد: چند روز پیش از عید قربان سال ۱۳۹۳ برای ماموریت به عراق رفت. آن روزها داعش در سامرا پیش‌روی کرده بود. مهدی دعای عرفه را در کربلا خواند و سپس برای غبارروبی حرم آماده شد. خودش معتقد بود، امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) نگاه ویژه به وی کرده‌اند که برای وارد شدن به حریم‌شان انتخاب شده است. مهدی می‌گفت، «نمی‌دانم این عنایت، پاداش کدام عمل من است، اما هرچه هست، بسیار عزیز است و ان‌شالله قبول کنند.» وی عید قربان سال ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ را در سوریه حضور داشت. وی تصریح کرد: ماموریت مهدی به نحوی بود که خود باید بین عراق و سوریه، یک کشور را انتخاب می‌کرد. استخاره گرفتیم. برای عراق بد و برای سوریه خیلی خوب آمد. گفتم، «مهدی اگر به عراق بروی، همان ابتدا به شهادت می‌رسی! سوریه را انتخاب کن.»، اما واقعیت خلاف تصور من شد. غافل بودم از آن بودم که خیلی خوب برای مهدی، عاقبت بخیری وی و صعود در پله‌های انسانیت است که با شهادت در سوریه به آن می‌رسد. 💚
بیمار خنده های تو ام بیشتر بخند خورشید آرزوی منی بیشتر بتاب ..‌‌