فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افشاگری عجیب دکتر هنریخ فیچنر، متخصص خون و سرطانشناس آلمانی درباره #واکسن فایزر
این [واکسن]، یک محصول دارویی، بدون هیچ گزارش سمشناسی بوده و کُشنده است!
شما[دولت آلمان] در حال نابود کردن یک کشور هستید و مردم را به سمت وحشت، ویرانی و مرگ هدایت میکنید!
#حاج_بابا
🛑 یک دقیقه فکر کنید اگر سیدعلی خامنه ای مدظله العالی رهبر جامعه نبود.... لیبرال ها مارو میبلعیدن...🎯
#مردی_در_آینه
#قسمت_سي_ام: فایل شماره 1
فايل رو پاک کردم ... و گوشي کريس رو برداشتم ... حق با اوبران بود ... هيچ چيزي يا سرنخي توش نبود ... و اون شماره هاي اعتباري هم که چند بار باهاش تماس گرفته بودن ... عين قبل، همه شون خاموش بود ... تماس هاي پشت سر هم ... هرچند، مشخص بود به هيچ کدوم شون جواب نداده ... نه حداقل با تلفن خودش ...
گوشي رو گذاشتم روي ميز ... و چند لحظه بهش خيره شدم ... اما حسي آرامم نمي گذاشت ... دوباره برش داشتم و براي بار دوم، دقيق تر همه اش رو زير و رو کردم ... باز هم هيچي نبود ...
قبل از اينکه قطعا گوشي رو براي بايگاني پرونده بفرستم ... تصميم گرفتم فايل هاي صوتي رو باز کنم ... هدست رو از سيستم جدا کردم و وصل کردم بهش ... و اولين فايل رو اجرا کردم ...
صداي عجيبي ... فضاي بين گوشي هاي هدست رو پر کرد ... انگار زمان متوقف شده بود ... همه چيز از حرکت ايستاد ... همه چيز ... حتي شماره نفس هاي من ... ضربان قلبم هر لحظه تندتر مي شد ...
با سرعتي که انگار ... داشت با فشار سختي دنده هام رو می شکست و از ميان سينه ام خارج مي شد ... حس مي کردم از اون زمان و مکان کنده شدم ... اون اداره ... اتاق ... ديوارها ... و هيچ چيز وجود نداشت ...
اوبران که به اتاق برگشت ... صورتم خيس از اشک بود و به سختي نفس مي کشيدم ... و من ... مفهوم هيچ يک از اون کلمات رو نمي فهميدم ...
با وحشت به سمتم دويد و گوشي رو از روي گوشم برداشت ... دکمه هاي بالاي پيراهنم رو باز کرد و چند ضربه به شونه ام ... پشت سر هم مي گفت ...
- نفس بکش ... نفس بکش ...
اما قدرتي براي اين کار نداشتم ...
سريع زير بغلم رو گرفت و برد توي دستشويي ... چند بار پشت سر هم آب سرد به صورتم پاشيد ...
بالاخره نفس عميقي از ميان سينه ام بلند شد ... مثل آدمي که در حال خفه شدن ... بار سنگيني از روي وجودش برداشته باشن ... نفس هاي عميق و سرفه هاي پي در پي ...
لويد با وحشت بهم نگاه مي کرد ...
- حالت خوبه توماس؟ ... خوبي؟ ...
دستم رو خيس کردم و کشيدم دور گلوم ... نفس هام آرام تر شده بود ... با سر جواب سوالش رو تاييد کردم ...
نفس مي کشيدم ... اما حالتي که در درونم بود ... عجيب تر از چيزي بود که قابل تصور باشه .
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#مردی_در_آینه
#قسمت_سي_يکم: مقصد
- چه اتفاقي افتاد؟ ... چرا اينطوري شدي؟ ...
چند لحظه بهش نگاه کردم ...
- دنبالم بيا ... بايد يه چيزي رو بهت نشون بدم ...
با همون سر و صورت خيس از دستشويي زدم بيرون ... لويد هم دنبالم ... برگشتم تو همون اتاق شيشه اي ...
- بشين رو صندلي ...
هدست رو گذاشتم روي گوشش و همون فايل رو پخش کردم ... چشم هاش رو بست ... منتظر بودم واکنشش رو ببينم اما اون بدون هيچ واکنشي فقط چشم هاش رو بسته بود ...
با توقف فايل ... چشم هاش رو باز کرد ... حالتش عجيب بود ... براي لحظاتي سکوت عميقي بين ما حاکم شد ... نفس عميقي کشيد ... انگار تازه به خودش اومده باشه ...
- اين چي بود؟ ...
- نمي دونم ... نوشته بود "چپتر اول" ...
حالت اوبران هم عادي نبود ... اما نه مثل من ... چطور ممکن بود؟ ... ما هر دومون يک فايل رو گوش کرده بوديم ...
از روي صندلي بلند شد ...
- چه آرامش عجيبي داشت ...
اين رو گفت و از در رفت بيرون ... و من هنوز متحير بودم ... ذهن جستجوگرم در برابر اتفاقي که افتاده بود آرام نمي شد ...
تمام بعد از ظهر بين هر دوي ما سکوت عجيبي حاکم بود ... هيچ کدوم طبيعي نبوديم ... من غرق سوال ... و اوبران ... که قادر به خوندن ذهنش نبودم ...
ميزمون رو به روي همديگه بود ... گاهي زیر چشمی بهش نگاه مي کردم ... مشغول پيگيري هاي پرونده بود ... اما نه اون آدم قديمي ... حس و حالش به کندي داشت به حالت قبل برمي گشت ...
حتي شب بهم پيشنهاد داد برم خونه شون ... به ندرت چنين حرفي مي زد ... با اين بهانه که امشب تنهاست ... و کيسي به يه سفر چند روزه کاري رفته ...
- بهتره بياي خونه ما ... هم من از تنهايي در ميام ... هم مطمئن ميشم که فردا نخوام از کنار خيابون جمعت کنم ...
بهانه هاي خوبي بود اما ذهنم درگيرتر از اين بود که آرام بشه ... از بچگي عشق من حل کردن معادلات و مساله هاي سخت رياضي بود ... ممکن بود حتي تا صبح براي حل يه مساله سخت وقت بگذارم ... اما تا زماني که به جواب نمي رسيدم آرام نمي شدم ... حالا هم پرونده قتل کريس ... و هم اين اتفاق ...
هر چند دلم مي خواست اون شب رو کنار لويد باشم تا رفتارش رو زير نظر بگيرم و ببينم چه بلايي سر اون اومد ... و با شرايط خودم مقايسه کنم ... اما مهمتر از هر چيزي، اول بايد مي فهميدم چي توي اون فايل صوتي بود ...
فايل ها رو ريختم روي گوشي خودم ... و اون شب زودتر از اداره پليس خارج شدم ... مقصدم خونه کريس تادئو بود ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊در این شب زیبا
⭐️دعا میکنم
🕊مرغ آمین
⭐️بیاید و بر آرزوهایتان
🕊آمین بگوید
⭐️دلواپسی درخیالتان نماند
🕊و آرام باشید
⭐️چه چیز ازآرامش ناب خوشتر
🕊شبتون بخیر
-------------------
#ای_شهید
گاهــی ...
که دلم سخت میشود ؛
آنقدر تو را تڪرار میکنم ،
تا مـثل ذره ای ،
در امتداد نگاهت گم شوم
و این آغاز پیدا شدن من است ...
#پاسدار_مدافـع_حـرم
#شهید_اکبر_شهریاری
#سالروزسهادت :۱۳۹۲/۱۱/۱
#سالروز_شـهادت🕊
#منبر_متنی
امام باقر عليه السلام مي فرمايند:
حضرت محمد صلي الله عليه و آله: كسى كه زبانش را نگه دارد گويا به قرآن عمل كرده.
📚📚 منبع
تحرير المواعظ العددية
صفحه362 الفصل الخامس
داستان 1
گويند: مرد عربى نزد پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) آمد، عرض كرد: يا رسول الله ، عملى به من بياموز كه باعث ورود به بهشتم شود. پيامبر فرمود:
1. گرسنه را سير ؛ 2. تشنه را سيراب، 3. امر به معروف 4. نهى از منكر كن!
و اگر نتوانستى جز در راه خير زبانت را نگه دار، زيرا تو بدين وسيله بر شيطان چيره مى شوى
📚📚منبع مجموعة ورام
(تنبيه الخواطر) جلد 1 صفحه 105
داستان 2:
لقمان به فرزندش نصيحت مي كند :اگر وارد مجلسي شدي گوشه اي بنشين و سخن مگو اگر ديدي ديگران صحبتهاي مفيد مي كنند وارد شو و اگر ديدي سخن مفيد نمي گويند داخل بر جمع آنان مشو
(مانند جلساتي كه ساعتها مي نشينند و جز در رابطه با نوع گوشي همراه وماشين و سياست وغيبت و تهمت و مسخره كردن و ... سخني نمي گويند)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زینب سلیمانی فرزند سپهبد حاج قاسم سلیمانی خطاب به ترامپ رییس آمریکایی : با ترس از دشمنان زندگی خواهی کرد
زینب سلیمانی در توییتر نوشت:
ترامپ، تو پدرم را به قتل رساندی-ژنرالی که ضد داعش/القاعده پیروزمندانه جنگید- با این امید باطل که به شکلی تو را قهرمان ببینند. اما در عوض شکست خوردی و منزوی و در هم شکسته شدی. کسی تو را قهرمان نمی بیند بلکه به عنوان کسی می بینند که با ترس از دشمنانش زندگی خواهد کرد.
قالت زينب سليماني ابنة القائد السابق لفيلق القدس الإيراني الشهيد قاسم سليماني للرئيس الأمريكي السابق، انك كشخص تعيش في خوف من أعداءه ولا ينظر أحد إليك كبطل.
وكتبت في حسابها عبر موقع "تويتر": "سيد ترامب، لقد قتلت والدي الجنرال الذي قاد الحرب المنتصرة ضد داعش والقاعدة، على أمل أن ينظر إليك على أنك بطل من نوع ما لكنك بدلا من ذلك مهزوم ومعزول ومكسور لا ينظر إليك كبطل، بل كشخص يعيش في خوف من أعداه"