#صبحتون_شهدایی
در همسایگی مرگ ،
تنها سرمستان کوی عشقاند
که اینچنین مستانه میخندند ...
#یادشهداباصلوات
13.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما-گوش-کنید-عالیه فواید دعا کردن برای امام زمان(علیه السلام)
#حجاب
🍃💕خواهرم میدانی شیرینی #چادر در چیست؟
اینکه تو لباس سربازی حجت ابن الحسن را بر تن میکنی😍
این که مولا با دیدنت لبخند رضایت بر لب هایش می آید☺️
و تو دو گوهر گرانبهای خویش را که حیا و عفتت میباشد را حفظ میکنی🥰
با همین یک چادر ساده میدانی به استحکام چند خانواده کمک کرده ای؟💑 👨👩👦👦
میدانی جلوی چه میزان #گناه را گرفته ای؟
🍃❣به خدا قسم اینها با دنیایی قابل تعویض نمیباشن ❤️
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂
💠 ذکری بفرمایید بلكه از اين گرفتارى روحى نجات پيدا كنم
🔷روزى يكى از ياران درس ، مصرانه و عاجزانه از #حسن_زاده_آملى
تقاضا كردند كه
آقا عنايتى بفرماييد ذكرى ، دعايى ، چيزى بفرماييد، بلكه از اين گرفتارى روحى نجات پيدا كنم ، خيلى گرفته و در قبض هستم .
🔶 حضرت استاد (دام عزه ) كه تا آخر لحظه سر به زير انداخته بودند و در سكوتى پر معنى و مراقبه اى ملكوتى به سر مى بردند سر را بلند كرده و فرمودند آقا جان ! من هم گرفتارم ، من هم از شما بدترم !
🔷 چند لحظه اى درنگ فرمودند و ادامه دادند دو مطلب به شما عرض مى كنم ، يقينا اثر دارد به شرط اينكه اقلا يك اربعين (40 روز) بر آن مداومت داشته باشيد.
🔺1- #ذكر شريف يا حى يا قيوم يا من لا اله الا انت كه گفته اند، اكثار در آن سبب حيات و زيادت عقل مى شود و مجرب هم است.
🔺2- سوره غنى (واقعه ) را بخوانيد تا غنى در علم و بعدا هم چيزهاى ديگرى شويد چون روايت شده كه
🔸ابن مسعود از #پيامبر💚 (صلى الله عليه و آله ) نقل كرده كه ، از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) شنيدم كه فرمود هر كس #سوره #واقعه را هر شب بخواند هيچ گاه محتاج نمى شود.
📚منبع
صراط سلوک حسن زاده آملی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍💝 💢از زبان همسر شهید💢 #قسمت۲ … فردا یا پس فرداش رفتم بابل برای ثبت
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍💝
💢از زبان همسر شهید💢
#قسمت٣
…
تا اینکه یک روز به سرم زد و زنگ زدم ۱۱۸😯
به هر طریقی بود شماره #منزل بابای محسن را ازشان گرفتم.
بعد بدون آن که فکر کنم این کار خوب است یا نه تماس گرفتم منزلشان. 😮
#مادر_محسن گوشی را جواب داد. 😌
گفتم: " آقا محسن هست؟"
گفت: "نه شما؟"
گفتم: "عباسی هستم. از #خواهران_نمایشگاه. لطفاً بهشون بگید با من تماس بگیرن! "
یک ساعت بعد محسن تماس گرفت.
صدایش را که شنیدم پشت تلفن #بغضم_ترکید و شروع کردم به #گریه😭
.
پرسیدم:"خوبی؟"😢
گفت: "بله."
گفتم: "همین برام مهم بود. دیگه به من زنگ نزن! "
گوشی را #قطع_کردم.
یک لحظه با خودم گفتم: "وای خدایا!من چی کردم!! 😲 ‼️
چه کار اشتباهی انجام دادم!
با این وجود،بیش از هر موقع دلم برایش لک می زد.😭
محسن شروع کرد به زنگ زدم به من.
گوشی را جواب نمی دادم.
پیام داد: "زهرا خانم تورو خدا بردارین."
آنقدر زنگ زد و زنگ زد که بالاخره گوشی را برداشتم🙂
.
#بی_مقدمه گفت: "حقیقتش من حس می کنم این تماس های ما داره #گناه_آلود میشه. "
.
لحظه ای #سکوت کرد و گفت: "برای همین می خوام بیام خواستگاری تون. "😌
.
اشک و خنده هام توی هم قاطی شده بود.
از خوشحالی داشتم بال درمیآوردم داشتم از ذوق می مردم می خواستم داد بزنم. 😭😍
.
.
#مادر زهرا عباسی:
از زهرایم شنیدم که محسن میخواهد بیاید خواستگاری.
می دانستم توی "کتاب شهر" کار می کند.
چادرم را سر کردم و به بهانه خرید کتاب رفتم آنجا.
.
می خواستم ببینمش. براندازش کنم. اخلاق و رفتار و برخوردش را ببینم. 🤨
باهاش که حرف زدم حتی سرش را بالا نیاورد که نگاهم کند. 😌
همان موقع رفت توی دلم. 😍
با خودم گفتم: "این بهترین شوهر برای زهرای منه. "
.
وقتی هم مادرش آمد خانه مان که زهرا را ببیند، هی وسوسه شدم که همان موقع جواب بله را بدهم.😮
با خودم گفتم زشته خوبیت نداره الان چه فکری درباره من و زهرا میکنن.
.
گذاشتم تا آن روز تمام شود فرداش که نماز صبح را خواندم دیگر #طاقت_نیاوردم همان کله صبح زنگ زدم خانهشان.!😇
.
به مادرش گفتم:" حاج خانوم ما فکر می کردیم استخاره هم خوب اومده. جوابمون بله است.
از این لحظه به بعد آقا محسن پسر ما هم هست."😍
.
ادامه دارد..
التماس دعا