7.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☘اگر همگی یکدل ویکصدا برای
ظهوردعا کنیم، ، قطعا،،امر شریف ظهور به زودی،محقق خواهد شد.
اللهم عجل لولیک الفرج
🌴💙❄️💙🌴
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
شهید گمنام،،،
دلم را صفا بده،،
دردم را دوا کن،،،
آشوبم،،،آرامشم یاد شماست،،،
خیال نا آرامم ،هر زمان که بسوی شما پرواز می کند،،،
آرامش نابی جانم را می گیرد،،،،
آه.........
چقدر آرام شدم این چند کلام را با شما درد نامه نوشتم.....
🍃خدایا شهدای گمنام آرامش ما هستند آنها را از ما نگیر ،،،،،،آمین یا رب العالمین🍃
#دفاعنوشته
روزهــای اول جنگ، شهر اشغال شده هویـــــزه...
دختر جوانے را به همراه مادرش به مقر بعثی ها می آورند...
یکی از مســئولین بعثی(ستوان عطوان) دستور می دهد دختر را به داخل سنگرش بیاورنــد...
مادر را بیرون سنگر نگـــه می دارند...
لحظه ای شیـون مادر قطع نمی شود
دقایقی بعد بانوےجوان با حالتی مضطرب، دستان خونی و چادر و لباس پاره شــده سراسیمه از داخل سنگر به بیرون فـــرار می کند...
تعدادی از سربازان به داخل سنگر می روند و با جســـد ستوان عطوان مواجه می شوند.
دختر جوان هویـــزه ای حاضر نشده عفتش را به بهشـای آزادی بفروشد و با سرنیزه، سـتوان را به هلاکت رسانده و حتی اجازه نداده چـادر از سرش برداشته شود...
خبر به گوش سرهنــگ هاشم فرمانده مقر می رسد،
با دستور سرهنگ یک گالن بنزیـن روی دختر جوان خالےمی کنند...
در چشم بهم زدنی آتش تمـــام چادر بانو را فرا می گیرد و همانند شعله ای به این ســو و آن سو می دود
و لحظاتی بعد جز دودی که از خاڪستر بلند می شود چیزی باقی نمی ماند ...
فریادهای دلخــراش مادر برای بعثی ها قابل تحمل نیست
مادر را نیز به همان سبک به وصال جگرگوشه اش می رسانند...
سیاهی چادرت کوبنده تر از خونِ منِ❤️
امانت دار ارثیه مادرمون بمونیم
#چــادر
#امانتدار
#ارثیه_حضرت_زهرا
🇮🇷
#شهید
#معرفی_شهید
#شهید_موسی_جمشیدیان
متولد : ۱۳۶۲/۸/۲۸
شهادت : ۱۳۹۴/۸/۱۴
📚کتاب : چشم روشنی
❇️در روستای «قلعهسفید» نجفآباد اصفهان به دنیا آمد
❇️در دانشگاه علوم زرهی شیراز پذیرفته شد بعداز تحصیل به لشکر زرهی هشت نجف اشرف برای خدمت منتقل شد
❇️ سال ۸۶ با یکی از همشهریان خود که حافظ قرآن و معلم بود ازدواج کرد. خودش هم قرآن را بهصورت موضوعی حفظ بود. حاصل ازدواجشان یک دختر به نام «فاطمه زینب» است
❇️سال ۹۰جزو اولین نفراتی بود که برای اعزام به سوریه ثبت نام کرد و در طول این چند سال تلاش زیادی برای اعزام انجام داد تا بالاخره در مهر ۹۴ برای اولین بار به سوریه اعزام شد
❇️تخصصش فرماندهی تانک بود.در همان اولین اعزام به شهادت رسید
✍️از زبان همسر شهید :
🔹️ارادت عجیبی به حضرت زهرا(سلام الله) داشت. یک مرتبه اصرارکردم که درجه ات چی هست نمیگفت. خیلی التماس کردم تا گفت: این درجه ها به درد من نمیخورد. به درد شما که دیگه اصلا نمی خورد
🔹️ از ناحیه گردن و پهلو ترکش خورده بود و می شد چهره اش را دید وقتی صورتش را دیدم این جمله امام حسین(ع) بعد از شهادت حضرت علی اکبر(ع) بر زبانم جاری شد؛بعد از تو خاک بر سر این دنیا
🔹️بعد از شهادتشان یکی از نزدیکان خواب آقاموسی را دیده بود که در یک دستش فاطمه زینب بوده و در دست دیگرش دختری که خیلی پریشان به نظر می آمده و می گفته که نگران فاطمه زینب نباشید،او را سپردم به حضرت رقیه(سلام الله). این را هم گفته بود اگر به سراغ من می آیید فقط با وضو باشید، نیازی به آوردن گل نیست
🤲🏻روحش شاد یادش گرامی راهشان پررهرو
🌟صلوات بر محمد و آل محمد تقدیم به روح پاکشان
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 #زیـارتنامهشهــــــداء 💢
❣بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم❣
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم🌹
کاشمیشـدهمچوشهداخاکیباشیم
شهدا نگاهی...
#صوت ومتن
شهید سیدحسن ولی یکی از شهدای شهرستان آمل میباشد که در حین تحویل پیکرش به خانواده اتفاق بسیار عجیبی افتاد.
سید حسن بسیار به کبوتر و پرورش آنها علاقه داشت و به آنها عشق میورزید.
خواهر این شهید بزرگوار میگوید:
وقتی حسن دو دستش را باز میکرد، کبوتران یک به یک روی دستانش می نشستند و وقتی شهید قرار بود به جبهه اعزام گردد این کبوتران تا بالای اتوبوسی که سید حسن با آن روانه میشد رفته و برگشتند.
ظاهرا فهمیده بودند حسن قرار است شهید شود.
بعد از خبر شهادت سیدحسن به خانوادهاش، مادرش اصرار کرد دو کبوترش را با خود برای تحویل پیکر شهید ببریم و میگفت پسرم خیلی این کبوترها را دوست داشت.
خانواده شهید وقتی داشتند برای تحویل پیکر شهید روانه بنیاد شهید میشدند دو کبوتر این شهید را هم با خود بردند.
وقتی آنها به بنیاد شهید رسیدند و موقع تحویل جنازه رسید مادرش دو کبوتر را بر روی سینه شهید قرار داد و کبوتران به محض دیدن پیکر بی جان شهید در دم جان دادند و با شهید همراه گشتند
#یاد_شهدا_با_صلوات