eitaa logo
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
285 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
58 فایل
شهدا را به خاک نسپارید به یاد بسپارید شهادت چشمه آب حیات است که شهید ازآن می نوشد و جاودانه می ماند با معرفی کردن کانال مارو دراین راه یاری کنید.....🌷🌷 https://eitaa.com/katrat👈ایدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ ☀️ 🔸قسمت٢١ منظورم اينه كه فكر نكنين حرف‌هاي عاطفه، حرف‌هايي عوامانه و سطحي است. نه! اين حرف سابقه دارترين نظريه در طول تاريخ راجع به زن هاست. دانشمندها و متفكرهاي زيادي هم راجع به اون، بحث كردن و كتاب نوشتن، شايد اولين اثر مكتوب هم به نظريات ارسطو برگرده، چون ارسطو معتقد بود كه زن، انسان ناقصه! افلاطون هم زن‌ها رو توي آكادميش راه نمي داد! و حتي خدا رو شكر مي‌كرد كه زن خلق نشده. من، مِن مِني كردم و گفتم: - فكر مي‌كنم به خاطر اين بود كه اون موقع‌ها فهم و دانش انسان‌ها حتي دانشمند‌ها هم از دنيا و انسان و مسائلش ناقص بود. فهيمه از زير چشم نگاهي به راحله كرد و گفت: - اتفاقا اين نظريه تو اديان الهي هم سابقه داره. مثلا تو عهد عتيق و عهد جديد كه كتاب‌هاي مقدس و آسماني يهوديان و مسيحيان، اومده كه "حوا" از دنده چپ "آدم" آفريده شده يا اين كه مي‌گن شيطان به شكل مار در اومده و زن رو فريب داد و بعد زن، مرد رو فريب داد. راحله با ناراحتي گفت: - ولي خودت مي‌دوني كه، اين كتاب‌ها تحريف شده ان. دليلش هم اينه كه قرآن اين داستان‌هايي رو كه مي‌گي قبول نداره. قرآن مي‌گه شيطان "آدم" و "حوا" رو با هم فريب داد. - فرهنگ و ادبيات كهن مون رو چي مي‌گي؟ - منظورت چيه؟ فهيمه گفت: - منظورم اينه كه همه ما ضرب المثل‌هاي زيادي بلديم كه در اون زن‌ها يا چيزهايي كه اختصاص به زن‌ها دارند، پليد يا پست و نادرستن. مثلا اين كه " خواب زن چپه"!! عاطفه با لحني شاعرانه گفت: زن بلا باشد به هر كاشانه اي بي بلا نبود الهي خانه اي. من هم گفتم: - مادر بزرگ من مي‌گه: "دهان زن چفت و بند نداره ". هر وقت هم كه از دست يكي از عروس هاش ناراحت باشه يا اون چيزي به كسي گفته باشن، مي‌گه "زن، نخود زير زبانش نمي خيسه "!! عاطفه نگاهي به ثريا كرد و گفت: - از اون طرف ضرب المثل‌هاي ديگه اي هم هست كه روي امتيازات مردها تكيه دارن. خيلي هم زيادن. مثل "حرف مرد يكيه". فهيمه سرش را به نشانه تاييد تكان داد: - بله! متوجه هستين كه ما تو اين ضرب المثل‌ها داريم قبول مي‌كنيم كه هيچ اطميناني به حرف زن‌ها نيست و حرف مردها درسته. اين‌ها حرف‌هايي است كه هر روز و بارها ميان مردم رد و بدل مي‌شه و جزئي از فرهنگ مردم شده. از اين گذشته در ادبياتمون هم همين نظريه يا ردپاش رو در اشعار و حكمت‌ها و داستان‌هاي اُدبا مي‌بينيم. از فردوسي و نظامي گرفته تا داستان‌هاي سعدي، جامي و خيلي از بزرگان ادبياتمون! راحله با حيرت و بلند گفت: - نه! فهيمه با تعجب تكرار كرد: - نه! چي چي رو نه؟ مي‌خواي چند تا از داستان‌هاي گلستان رو برات تعريف كنم يا از شعر‌هاي فردوسي و نظامي بخونم؟ راحله با مشت كوبيد روي دسته صندلي: - من اون‌ها رو نمي گم كه، تو رو مي‌گم! - من؟! براي چي؟ - يعني اين كه از تو يكي توقع نداشتم! تو ديگه چرا اين حرف‌ها رو مي‌زني؟ فهيمه با لحني كه سعي مي‌كرد از راحله دلجويي كند، گفت: - نه راحله جان! من كه بهت گفتم! من فقط دارم نظر بقيه رو مي‌گم. حرفهايي كه از قديم تا حالا گفته شده. اونم نه فقط ميان عوام، بلكه ميان دانشمندها، متفكرها، اديبان وقشرهاي روشنفكر جامعه. مي‌گم كه حتي همين امروز دكترهايي هستن كه با مقايسه اعضايي مثل مغز، اعصاب واستخوان بندي زنها و مردها سعي دارن ثابت كنن كه زنها از مردها ناقص ترن. چند لحظه مكث كرد. به راحله و بچه‌ها نگاه كرد. لبهايش را روي هم فشرد وادامه داد: - من فقط مي‌گم كه اين حرفها ونظريات رو دست كم نگيرين! اين حرفها فقط جزو فرهنگ عوام نيست، بلكه جزو مسائل مشترك فرهنگ عامه است. من مي‌گم در طول تاريخ وحتي همين امروز بسياري از مسائل و پيچيدگي‌هاي تاريخ، دين، روان شناسي، جامعه شناسي روباهمين نظريه " جنس دوم " بودن توجيه مي‌كنن وبه نظر مي‌آد در طول تاريخ خود زنها هم به اين مسئله راضي تر بودن. راحله سعي كرد بافشار دادن لبهايش روي همديگر، آرامشش را به دست بياورد: - مي‌توني مثال بزني؟ ادامه دارد.... •┈┈••✾•☀️•✾••┈┈• رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
☀️ ☀️ 🔸قسمت٢٢ - مثلا" مي‌گن از قديم عقيده داشتن كه زنها ضعيفتر از مردهان وازشون توقع نداشتن كه تو جنگ هاشركت كنن، زنها به امنيت نسبي رسيده بودن، يعني، حتي بعد از تسخير شهرها هم لشكر فاتح كاري به زنها وبچه‌ها نداشت. يااينكه تا موقعي كه در شهر‌هاي قديمي زنها از مردها جدا بودن، مشكلات كمتري گريبانگير زنها مي‌شد، چه در ارتباط با نوع زندگي و معيشتشون وچه در ارتباط‌هاي اجتماعيشون! ولي از موقعي كه در بعضي جوامع زن‌ها خودشون رو از دايره اين نظريه خارج كردن، تازه در دسترس و دستبرد انواع سختي ها، مشكلات و تهاجم‌ها واقع شدن. راحله كمي مكث كرد وبعد گفت: - مي‌دوني چرا تا قبل از اين زنها تو اين جامع دچار مشكل نمي شدن؟ چون اين نظريه، زمينه مقايسه بين زن ومرد رو از بين مي‌بره. طبيعتا" زنها هم توقعي نداشتن و از ظلمها وتبعيضهايي كه در حقشون مي‌شد ناراحت نمي شدن. من كه ديگه حالا از دنياي تنهايي خودم خارج شده بودم ودر جريان هيجان بحث غرق شده بودم، اين بار با ترديد وخجالت كمتري اظهار نظر كردم: - من فكر مي‌كنم عوضش راحتتر بودند. راحله بدون اينكه مكثي كند، به تندي گفت: - بله! درست مثل گوسفند! چون خبري از دنياي آدمها نداره وخودش رو هم با اون‌ها مقايسه نمي كنه، معلومه كه زندگي بي دردسرتري از انسانها داره! اما اون اسمش زندگيه؟! به ياد زندگي داغان خانواده خودمان افتادم. گفتم: - پس اينهمه مشكلاتي كه امروز به وجود اومدن وحتي زندگي‌هاي معمولي و خانواده‌ها رو بهم ريخته ان، زندگيه؟ - " البته اين مرحله گذره! " راحله اين رو گفت وبعد هم اضافه كرد: - مي‌دوني كه! بعداز اينكه زنها تحصيل كردن وبه آگاهي هاشون اضافه شد، تونستن وضعيت خودشون رو با مردها مقايسه كنن. تو اين مقايسه متوجه شدن چه ظلم‌ها وتبعيض‌هايي كه در حقشون نمي شه! بعد موقعي كه خواستن حقشون رو بگيرن، با مخالفت مردها روبه روشدن; مردهايي كه ديگه حاضر به بازگشت اون حقوق ضايع شده به صاحباشون نبودن! حرفهاي راحله قانع كننده بود. اعتراف كردم كه راست مي‌گويد! دست كم من يكي ديده بودم كه مامان براي گرفتن حقش چه طوري به آب وآتش مي‌زند. ناگهان نگاهم به عاطفه افتاد. ابروهايش را در هم جمع كرده بود وچشمهايش به هم نزديك شده بود. خيره به زير پاي راحله نگاه مي‌كرد: - اون چيه اون زير؟! راحله؟ وبعد با لحني مشكوك گفت: - انگار سوسك! سوسكه! زيرپات سوسكه! راحله وفهيمه دريك لحظه ازجا پريدند. صداي جيغ فهيمه كه رفته بود روي صندلي وسرش را گرفته بود، به فرياد عاطفه اضافه شد. راحله خودش را كشيد وسط اتوبوس، ميان صندلي ها. صداي جيغ‌هاي چند نفر ديگر هم بلندشد. ثريا همچنان خونسرد نشسته بود. راننده فريادي كشيد ومحكم زد روي ترمز. راحله كه وسط اتوبوس ايستاده بود وحواسش به زير پاهايش وصندلي‌ها بود، پرت شد كف اتوبوس! من هم از پشت افتادم روي صندلي جلويي. خودم را جمع وجور كردم وبرگشتم به سمت جلوي اتوبوس، راننده ترمز دستي را كشيد. شاگرد راننده وآقاي پارسا از جايشان بلند شدند. فاطمه، راحله را بلند كرد. شاگرد راننده گفت: - چي شده عباس آقا؟ راننده درِ طرف خودش را باز كرد. آقاي پارسا با نگراني رفت جلوتر: - چي شده آقاي راننده؟ راننده پريد پايين. فاطمه سعي مي‌كرد بچه‌ها را آرام كند. فهيمه را از روي صندلي آورد پايين! آقاي پارسا برگشت طرف شاگرد راننده وبا اشاره دست پرسيد كه چي شده؟ شاگرد راننده اول شانه هايش را بالا انداخت كه نمي داند وبعد در حالي كه سرش را تكان مي‌داد ولب هايش را به روي هم فشار مي‌داد پياده شد. راننده تكيه داد به يكي از لاستيك‌هاي اتوبوس. يك پايش را آورد بالا و از پشت به لاستيك تكيه داد. يك نخ سيگار را از جيب پيراهنش درآورد. هر چه قدر دنبال كبريت گشت، نبود. شاگردش كه آمد برايش كبريت كشيد. راننده سري تكان داد و كبريت را ازش گرفت. سيگار را روشن كرد و كبريت را انداخت زمين. - چي شده؟ پس چرا رفت؟ - نمي دونم فكر كنم قهر كرد! - يه ساعت ديگه هم كه هوا تاريكه حالا اين وقت شب توي اين بيابون چيكار كنيم؟ - همه اش تقصير اين ۵-۶ تاست. دوساعته دارن با همديگه بحث مي‌كنن! نمي دونم چي مي‌خوان از جون همديگه؟! - ولي حالا از اين حرف‌ها گذشته، اين راننده هم زياد شلوغش مي‌كنه. اين اَدا و اَطوارها توي سرويس‌هاي دانشگاه زشته! سرم را برگرداندم توي اتوبوس، ببينم چه خبره. بچه‌ها ناراحت بودند. بيشتر ناراحتيشان از دست ما بود! بعضي‌ها مي‌گفتند كه راننده حق داشته كه قهر كرده! فقط ثريا بود كه هنوز بي خيال بود. ادامه دارد.... •┈┈••✾•☀️•✾••┈┈• رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••💚📜•• حسینی‌بودن ! بھ‌اسم‌نیست ! بھ‌رسم‌است ! رسم‌حسینی‌بودن ! یاحسین‌گفتن‌نیست ! ! باحسین‌بودن ! فقط‌شور‌حسینی‌نیست ! داشتن هم‌است ! باشعوربودن ! تنهادرحرف‌نیست ! در هم‌است ! باعمل‌بودن ! فقط‌دراخلاق‌ورفتارنیست ! در  است ! بایدمبارزه‌ڪرد ! باهرچھ‌کھ‌قابل‌مبارزه‌است !  مثلامبارزه‌با ☺️🍃 شبتون حسینی🌹
این خبر را برسانید به کنعانی ها بوی پیراهن کسی میاد
خـــــــداونـــــــــد را... در چشــــــــــماڹ شهـــــ🌹ــــدا پـــــیــــــدا کنیـــــــم.... سلام بر شهدا ☘☘☘
🌷 شهادت،سهمِ کسانی میشود که عالم را ، محضر خدا میدانند و کسانی که عالم را محضر خدا بدانند گناه نمیکنند و شهدا ، اینگونه اند.. و ما نیز شهادت را سهمِ خود کنیم با گناه نکردن 🌷شهید احمد مشلب🌷 "| شهیدانه |"
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
🇮🇷 🇮🇷: ✨💖✨ غم های یک …🧕🏻 آقا قبول ما دختریم…🧕🏻 آقا قبول شهید نمی شویم …😔 آقا قبول نمی گذارند تفنگ دستمان بگیریم و برویم مدافع حرم حضرت عشق (س) شویم …😞 آقا قبول راه شهادت برایمان بسته شده…. قبول ….😢 همه را در اوج ناامیدی قبول کردیم ….آری اشک میریزیم😭 چون نمی توانیم باشیم؛🌸 نمی توانیم باشیم ؛🌺 نمی توانیم باشیم ….🌼 آری نمی توانیم ….😔 هرکاری میخواهیم بکنیم می گویند شما دخترید توان کافی را ندارید ..😔 هروقت خواستیم تنها برویم گفتند دختر نباید تنها جایی بره …😞 هروقت خواستیم خلوت کنیم نگذاشتند… پس چگونه شبیه و و شویم ؟؟!!🧐 بنشینیم و فقط درس بخوانیم و آرزوی شهادت کنیم ؟😞 نمی شود به والله نمی شود …..😢 شهدا بیایید، بگویید این دختران دلسوخته چه کنند ؟😢 چه کنند در این آشفته بازار فساد و بی حجابی و تنهایی مهدی فاطمه ؟✨ جوابم را دادند…. از شهدا به دختران محجبه ایران😍 قبول✅ هرکاری خواستید بکنید به یاد باشید آن وقت خود به خود عزیز دل مهدی فاطمه می شوید☺️ آن وقت است که دیگر طاقت ماندن در دنیایی که بوی گناه را می دهد نخواهید داشت …😇 آن وقت است که وقت شهادت است …♥️ آن وقت می فهمید که راه شهادت برای هیچ کس بسته نیست …✨ آن وقت مسیر شهادت برایتان باز میشود حتی اگر دختر باشید …🧕🏻 فقط و نگاه را درنظر بگیرید ….🌸 در نبود ما پشت حضرت مهدی (عج) را خالی نکنید ….💪🏻 یقه تان را میگیریم اگر ولایت فقیه را تنها بگذارید…😡 آری دختران شهید، نگویید نمی شویم!! میشود میشود ….😍 هنوز هم میشود…و‌ شهادتی دخترانه را رقم میزند ..😘✨ 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 ویژه ♨️تفاوت یاران امام زمان با یاران امام حسین چیست؟ 👌 بسیار شنیدنی 🎤 حجت الاسلام
به اذان نزدیک میشویم به لحظه ملکوت💞🤲 التماس دعا💕💗
🥀✨ 🌸همان روزی که را از القاب انتخاب کردند، به برکت صاحب نام، زندگی اش به خیر شد. 🍃راهش را انتخاب کرد به قول خودش جهیزیه اش بود و فارغ از دلخوشی های هم سن و سال هایش، به فکر می کرد. 🌼فعال فرهنگی و به تمام معنا، گاهی معلم آیه های نور و گاهی تیمار بیماران و سالمندان، گاهی هرچه که بود برای رضای خدا بود. 🍃عاشق 💖و پیرو رهبرش بود وقتی سرباز شاه به بی حرمتی کرد جوابش سیلی شجاع و با غیرت بود.در بدون خستگی می کرد.. در جبهه پا به پای رزمنده ها می جنگید تا جایی که منافقان پیغام داده بودند "اگر دستمان به تو برسد پوستت را از کاه پر می کنیم". 🌸فرقی نمی کند باشی یا ، عاشق که باشی و برایش سربازی کنی ، با عزت خریدارت می شود مثل صدیقه. 🍃در جوانی شد همچون حضرت مادر.در ی از جنس و حیا گفته بود" از جنازه ام 🖼 نگیرید و به جایش و نوشته هایم را چاپ کنید" 🌼خوش به حال ها، چشم هایشان برای به این دنیا باز شد و برای رضای خدا هم از این دنیا بسته شد. 🍃وای بر ما که هرروز فرصت داریم اما به این زندگی روزشمار نیست و غرق در لذت های کوتاه دنیایی راه را گم کرده ایم . 🌸...💥 🕊✨به مناسبت. ایام شهادت