eitaa logo
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
285 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
58 فایل
شهدا را به خاک نسپارید به یاد بسپارید شهادت چشمه آب حیات است که شهید ازآن می نوشد و جاودانه می ماند با معرفی کردن کانال مارو دراین راه یاری کنید.....🌷🌷 https://eitaa.com/katrat👈ایدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥰✋ *سرداری که در ماه محرم با اصابت ترکش توپ به شهادت رسید*🕊️ *سردار شهید احمد یوسفی*🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۲ / ۱۳۳۵ تاریخ شهادت: ۶ / ۷ / ۱۳۶۵ محل تولد: زنجان محل شهادت: ارتفاعات بانه 🌹همرزم← نماز ظهر و عصر را به جا آورديم📿 احمد در مسير حركت يكى دو كيلو انجير خريد و به بچه‏ ها داد و گفت: *"از انجيرهاى اين دنيا بخوريد، شايد آخرين بار باشد كه از انجير دنيا مى‏ خوريد*🕊️ وقتى به منطقه رسيديم به دسته ‏هاى مختلف تقسيم شديم در راه گلوله توپى فرود آمد💥 و من نزديك تانکر آب خم شدم تا آبی بنوشم💦 داشتیم صحبت میکردیم که *در بين اين گفتگو گلوله دوم به آن طرف تانكر اصابت كرد*💥 و بلافاصله گلوله سوم فرود آمد💥 *از خلال گرد و غبار دو نفر را ديدم كه به زمين افتادند*🥀 با صداى بلند، حاج كمال و احمد يوسفى را صدا كردم🗣️ و از آنها براى حمل اين پیکرها كمك خواستم🌷 *وقتى دقيق‌تر شدم ديدم پیکر اين دو عزيز است*🥀احمد هنوز نفس مى‏‌كشيد *و چون خونريزى مغزى كرده بود🥀هر بار كه مى‏ خواست صحبتى كند دهانش پر از خون مى‏ شد*🩸🖤 بلافاصله او را به بيمارستان رسانديم🏥 ولى قبل از جراحى به آرامى🥀 *و بدون هيچ گونه حركتى در اعضاى بدنش*🥀به شهادت رسيد🕊️ *درنهایت او در ماه محرم🏴 به علت اصابت تركش توپ به تمام بدن*🥀🖤 به شهادت رسيد🕊️🕋 *سردار شهید احمد یوسفی* *شادی روحش صلوات*💙🌹
🔹دلار بگیرشهید بده‼️ دو سال ازجنگ گذشته بود؛پیکرِ بسیاری ازجوانانِ ایران درخاک عراق مانده بود. علیرضاتصمیم می گیرددراقدامی خطرناک مخفیانه واردخاکِ عراق شده،تعدادی ازمردم عراق (ازجمله کرد ها) راشناسایی کرده،کار شناسایی پیکرِ شهدارابه آنهاآموزش داده و ازآنها بخواهدتا درقبالِ گرفتنِ دستمزدبه دلار(یا درقبال کالا)،پیکرشهدارامحرمانه به طرفِ ایرانی تحویل دهند. علیرضابه تلاش خود تاآنجا ادامه می دهدکه استخبارات عراق متوجه حضور اومی شود. صدام دستورمیدهدیا بازداشتش کنیدیا ترور! قرارهای علیرضابرای گرفتنِ پیکرشهدا بارهالومی رودوماموران امنیتیِ ایران بارها به اومی گویند:قرار هارا لغوکن ! علیرضامی گوید: آنهاراست می گفتند، قرار ها لورفته بود امانمی توانستم کاررا تعطیل کنم. اودر این مجموعه عملیات هاپیکر ۵۰۰۰ شهیدرا به ایران بازمی گرداند😔 این بخشِ کوچکی ازداستان زندگی علیرضاغلامی است، مردی که اگر امریکایی بود"هالیوود" امروزهزار بارداستان دلاوری هایش رابه رخ عالم می کشید..❗️ علیرضاغلامی تاسال۷۸مسئول«عملیات برون‌مرزی غیرآشکار»ایران بود ودر۲۸ خردادسال۱۳۷۶درمحل کربلای فکه درحین تفحص شهدای۸ سال دفاع مقدس به فیض عظمای شهادت رسید.
*🌟وقتی چشم امیدتان به خــــدا باشد ... هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که پیش نیاید ... هیچ چیز انقدر عجیب نیست که دیر نپاید ... هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که راست نباشد ... 🌃 شبتان بی غم 🌃* ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دشمنان نمی دانند و نمی فهمند که ما برای شهادت مسابقه می دهیم... و اعتقاد ما این است که از سوی خدا آماده ایم و به سوی او می رویم... یاد شهید با ذکر چهارده صلوات🌹 🇮🇷
ترکش قرآنش را سوراخ کرد🕊 تصویر زیر،قرآن جیبی شهید است که ترکش دشمن اول از قرآنش عبور کرد سپس قلب شهید را دَرید
جرعه اے گـرم از آن چاییِ اخلاص ...! و کمے قنـدِ نشاط بہ دݪ تشنه ما هم بدهید ... 🍃 اکبر
‍ 💠خاطره ای طنزازفرمانده زمان جنگ، وقتی اومده بودم شهرمون، حاکم شرع همدان بهم گفت: حاج حسین 100 تا نیرو به کارت میاد ببریشون جبهه؟ با تعجب گفتم: خب معلومه. از خدامه. 100 تا نیروی تازه نفس؟ که گفت: بله. وقتی پرسیدم این نیروها کی هستند و چی هستند، گفت: 100 نفر از زندانی ها هستند که مایلند برن جبهه. با تعجب گفتم: چی؟ 100 نفر زندانی؟ یعنی می خوای آزادشون کنی بفرستی جبهه؟ که گفت: خب آره. مگه مشکلی داره؟ گفتم: آخه می گی اونا زندانی هستند، خب شاید به بهونه جبهه اومدن و فرار کردن، اون وقت چی؟ که گفت: هیچی. همین که می خوان بیان جبهه مهمه اون 100 نفر رو گرفتم و بردم جبهه. انصافا نیروهای دلیری هم بودند و توی عملیات ها کولاک کردند. تعدادی شون هم شهید شدند. یک روز که توی سنگر داشتم با شهید صیاد شیرازی که اون زمان سرهنگ بود صحبت می کردم، گنده لات اونا سرزده اومد تو. گفت: باهاتون کار دارم. بهش گفتم: برو بیرون بعدا میام پیشت. بعدا که رفتم پیشش، فهمیدم از برخوردم ناراحت شده. گفت: اون یارو کی بود که به خاطرش منو از سنگر بیرون کردی؟ گفتم: اون سرهنگ صیاد شیرازیه. نیشخندی زد و گفت: شما منو به خاطر یه سرهنگ توی سنگر راه ندادی؟ اگه اون سرهنگه، من خودم سرلشکرم! پیراهنش را که در آورد، دیدم روی شانه هایش درجه های سرلشکری خالوبی کرده. 🌷
امنیت به همین آسانی ها به دست نمی آید تصویری از پاسگاه مرزی در غرب کشور 🕊 یاد شهدا با ذکر صلوات 🕊 ☘☘☘
❇️ 💠 شهید مدافع‌حرم عبدالرضا مجیری 🔹کــــارت عروســــی همسر شهید عبدالرضا مجیری نقل می‌کنند: فروردین سال ۷۸، همزمان با عید غدیر به عقد هم درآمدیم و با توجه به اینکه من دانشجو بودم و مشغول به تحصیل، حدود دو سال عقد ماندیم و اواخر سال ۷۹ ازدواج کردیم💍💐 عبدالرضا ساده‌بودن را خیلی دوست داشت؛ در عین حال انجام کارهای فرهنگی هم برایش خیلی مهم بود، تا جایی که کارت عروسی ما به پیشنهاد عبدالرضا خیلی متفاوت طراحی شد💌 به این صورت که حدیثی از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) و سخنی از مقام معظم رهبری در مورد ازدواج را روی کارت چاپ کردیم🌼 خلاصه اینکه تمام تلاشش بر این بود که مراسمی ساده و به دور از گناه داشته باشیم💖 📸 عکس کارت عروسی شهید 🦋🦋🦋