💙🍃
🍃🍁
⚠️ #دعا_در_قنوت_نماز
✨✍ آقای قاضی به شاگردان خود دستور می دادند این دعا را در قنوت نماز هایشان بخوانند:
✨ اَللّهُمَّ ارْزُقُنی حُبَّکَ وَ حُبَّ ما تُحِبُّه، وَ حُبَّ مَن یُحِبُّک، وَالْعَمَلَ الَْذی یُبَلِْغُنی إلی حُبِّک وَاجْعَلْ حُبَّکَ اَحَبَّ الْاَشْیاءِ إلَی.َّ ✨
👌خداوندا روزی من فرما :
🔹1- #محبت_خودت را و محبت هر کسی را که تو دوستش داری.
🔸2- ومحبت هر کس که تورا #دوست دارد.
🔹3-وکارهایی که مرا به #محبت_تو می رساند. و محبت خودت را محبوب ترین چیزها در نزد من قرار بده.
#آيت_الله_قاضی
#سخن_بزرگان
#برکت
✨✍ هرگاه ڪسے بعد از نمازِ
روز جمعه آیه ۲۶ سوره اعراف را
بنویسد و در منزل یا مغازه خود
آویزان کند ، روزیش زیاد گردد
📚 اسرار المقاصد ۱۰۱
#حدیث_روز
✨✍امام صادق (ع):
دو رڪعت نمازی را ڪه
شخص عطر زده به جا آورد،
برتر از هفتاد نمازے است ڪه
شخص عطر نزده به جا مےآورد.✨
📚ثواب الاعمال ص ۱۰۵
#ﺷﻬﻴﺪاﻣﺎﻡ_ﺯﻣﺎنی
🌷... نمی دانم آقا با چه قلمی روی کاغذی، سه خط نوشتند و به دست من دادند و فرمودند: «این را به خانمیرزا بده و دیگر مانع فرمانده لشکر صاحب الزمان نشو!»
باز تلاشم را کردم شاید اثری داشته باشد. گفتم: آقا بگذارین امتحان آخرش را بده، خودم راهی اش می کنم.
آقا با کمی غضب فرمودند: «اگر به خان میرزا اجازه ندی روز قیامت، از مادرم، حضرت زهرا(س) می خواهم به تو پشت کند.»
دستم را روی چشم گذاشتم و گفتم: من و خان میرزا فدای امام زمان(عج)...
در وصیتش نوشته بود:... باور کنید امام زمان(عج) در جبهه هاست
امیدوارم که از این سرباز عقب مانده از لشکرت راضی شوی و مرا ببخش اگر گنهکارم، مرا ببخش اگر خطا کارم. مهدی جان در قدمگاه هایت که محل خانواده شهدا بود میرفتم ومتوسل میشدم.آخر درِ ورود به درگاه خدا از آنجا میگذرد.کجا را غیر از این راه میتوانستم پیدا کنم. مهدی جان شاید در اوایل نمی دانستم ولی بعداً فهمیدم که درِ ورود به پیشگاه خدا ازکنار بازماندگان شهدا می گذرد.درِ راه یابی به تو واجدادت،از خانه ی شهدا نورش سوسو میزند...
ﻣﻨﺒﻊ: ﻛﺘﺎﺏ ﺭاﺯ ﻳﻚ ﭘﺮﻭاﻧﻪ..
#شهیدخانمیرزا_استواری 🌷
#شهدای_ﻏﺮﻳﺐ_فارس
🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جاموندم بادلی خسته..
جاموندم باپره بسته
بسم رب الشهدا
#مجنون_من_کجایی؟
#قسمت_شصتم
بعداز ۱۱-۱۲ ساعت رسیدیم نیشابور با آدرس گرفتن بیمارستان امام رضا پیدا کردیم با استرس و ترس بدون توجه به اینکه بچها یا فرحناز همراه من هستن
به سمت پذیریش رفتم
با صدای که بغض آلود بود گفتم خانم ببخشید به من زنگ زدن گفتن مادر و پدرم تصادف کردن اینجان ؟
خانم پرستار:ما فقط دو تصادفی داریم ک متاسفانه فوت کردند
با شنیدن این ماجرا پخش زمین شدم
وقتی به هوش اومدم
پرستار گفت :مامان و بابات بودن ؟
-پدر و مادر همسرم هستن
اما فرقی با پدر و مادر خودم ندارن
پرستار:پس همسرت کجاست ؟
-همسرم اسیره
میشه زنگ بزنید خواهرشوهرم از اهواز بیاد
پرستار:باشه شمارشو بده
فرحناز میگفت وقتی با مبیناسادات (خواهر سیدمجتبی)تماس گرفت
گفت چندساعته با پرواز خودش میرسونه مشهد
بااومد مبینا سادات با کمک سیدحسن با هماهنگی اجساد مادر و پدر با پرواز رفتیم تهران
از تهران با آمبولانس رفتیم قزوین
داغهای پشت هم شهادت برادر جوانم ، اسارت همسرم ، فوت مامانم، رفتن مادر و پدر صبورم کرد
امروز بعداز هفتم مادر و پدر خودم تو آینه دیدم
رقیه ۲۲ساله چقدر پیر شده بود
چقدر موهام سفید شده بود
قرآن باز کردم ""بعداز هر سختی آسانی ""است
دوبارهم تکرار شده بود
خدایا راضیم به رضات
عکس سید مجتبی برداشتم لب ها رو عکس گذاشتم
اشکام جاری شد
مجتبی همه کسم الان کجایی؟
این یه سال و خورده ای اسارت چقدر آزارت داده
مجتبی به عهدتم پایبندما
تو این همه آزمایش الهی نذاشتم اشکم تو جعمیت ریخته باشه که نکنه دشمن بگه اشک زن مدافعین حرم درآوردیم
مجتبی تمام سعیم کردم زینب وار برم جلو
مجتبی یه هفته دیگه ولادت خانم حضرت زهراست چندروز بعدشم ولادتم آقا أمیرالمومنین
مامان ها نیستن تا براشون کادو بخرم
مردمم نیست تا براش کادو بخرم
همین طور داشتم اشک میخرتم که سیدعلی بیدار شد
اومد ستم که با لحن بچگانه ای گفت :مامانی شرا گلیه میکنی ؟
بغلش کردم بوسیدمش من قربون پسرخوشگلم بشم
یه کوچلو دلتنگم فقط
سیدعلی:دلتنگ کی مامان جون؟🤔🤔
-دلتنگ باباسید
سید:مامان بابایی کی از سفل میاد؟
-بابا رفته از آجی امام حسین که میشه عمه شما دفاع کنه نذاره آدم بدا دوباره اذیتش کنن
دیشب که قصه اش برای شما و آجی جون گفتم
سیدعلی:اوهوم
مامان منم بزرگ بشم میرم اونجا که کسی عمه جون اذیت نکنه
-من فدای پسر باغیرتم بشم
بریم آجی جان بیدار کنیم که بریم کانون
رفتیم کانون بچه ها رفتن کلاس
وسط کلاس که زنگ تفریح بود
دیدم سیدعلی اومده پیش فرحناز و با صدای آرومی حرف میزد
سیدعلی:آله یه هفته دیگه روژ مادره میشه با منو آجیم بیاید بریم براش کادو بخریم
فرحناز :آره عزیز خاله
نویسنده بانو.....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹