🔰 بردهداری لغو شد اما سیاهانِ آمریکا آزاد نشدند!
👤 #امینالاسلام_تهرانی
🔸امروز ۱۹ خرداد ۱۴۰۴ برابر با ۹ ژوئن ۲۰۲۵... در میانه آتش و دود جنگ داخلی آمریکا، درست در روز ۹ ژوئن ۱۸۶۲ میلادی (برابر با ۲۰ خرداد ۱۲۴۱ خورشیدی)، گامی مهم و تاریخی در مسیر پایان بردهداری برداشته شد؛ گامی که حاصل تلاش رئیسجمهور وقت، «آبراهام لینکلن» و همکاری کنگره بود. در این روز، کنگره آمریکا قانونی را تصویب کرد که بردهداری را در تمامی قلمروهای فدرال آمریکا، مناطقی که هنوز به عنوان ایالت درنیامده بودند، مانند نیومکزیکو و داکوتا، بهطور رسمی ممنوع اعلام کرد.
🔸این اقدام با پشتیبانی آشکار آبراهام لینکلن انجام شد، شخصیتی که تا پیش از آن، بهرغم موضعگیریهای اخلاقیاش، محتاطانه گام برمیداشت تا توازن شکننده میان ایالاتِ ناهمگون و حتی دشمن حفظ شود. اما با شدت گرفتن جنگ داخلی و فشار گروههای ضد بردهداری، لینکلن و همفکرانش در کنگره دریافتند که دیگر نمیتوان مسئله بردهداری را از آینده سیاسی آمریکا جدا کرد.
🔸اگرچه بردهداری بهطور قانونی لغو شد، اما در عمل، شکلهای جدید و پنهانشدهای از بردهداری برای سالها، و حتی دههها، ادامه یافت. با تصویب اصلاحیه سیزدهم قانون اساسی آمریکا در ۶ دسامبر ۱۸۶۵ میلادی (برابر با ۱۵ آذر ۱۲۴۴ خورشیدی)، بردهداری رسماً غیرقانونی اعلام شد. اما تبصرهای مهم در متن این اصلاحیه گنجانده شده بود که راه را برای سوءاستفادههای بعدی باز گذاشت.
🔸از سوی دیگر، در دوران پس از جنگ داخلی، بهویژه در دورهای موسوم به بازسازی (Reconstruction)، مقاومت سرسختانهای از سوی ایالات جنوبی و گروههای نژادپرست همچون «کوکلاکسکلان» علیه برابری نژادی شکل گرفت. قوانین تبعیضآمیزی به نام Black Codes وضع شد که آزادی سیاهپوستان را بهشدت محدود میکرد و آنان را در وضعیت اجتماعی و اقتصادی مشابه با دوران بردگی نگه میداشت.
🔸حتی پس از «جنبش حقوق مدنی دهه ۱۹۶۰» به رهبری شخصیتهای سیاهپوست چون «مارتین لوتر کینگ جونیور»، که برخی از این قوانین را برچید، هنوز فقر ساختاری، نابرابری در دسترسی به آموزش و خدمات بهداشتی، و خشونت پلیسی چهرهای دیگر از همان زنجیرهای کهن است.
🔸آمارها نشان میدهد که نرخ بازداشت، حبس و اعدام برای سیاهپوستان بهطور بیتناسبی بالاتر از سفیدپوستان است، و همین موضوع، در ادامه همان تبصره بدنام اصلاحیه سیزدهم، بردهداری را در قالب «کار اجباری زندانیان» برای بسیاری زنده نگاه داشته است. اعتراضاتی مانند جنبش «جان سیاهان مهم است» (Black Lives Matter) که در دهه اخیر اوج گرفت، گواه روشنی است بر اینکه آزادی حقوقی الزاماً به معنای آزادی واقعی نیست؛ چرا که تبعیض اگرچه از قانون حذف شد، اما در عمل، در ساختارها و ذهنیتها باقی مانده است.
#نگاه
https://kayhan.ir/001JFJ
@Kayhan_online
🔰 بـرادران یمنـی حالا هماهنگتر با ایـران ادامـه میدهنـد
👤 #امینالاسلام_تهرانی
🔸در جریان نبرد ۱۲روزه میان ایران و اسرائیل، که با تبادل حملات مستقیم و پاسخهای مرکز مقاومت همراه بود، نقش فعال و هماهنگ یمن در عرصه میدانی نشان داد که جنبش انصارالله نه نیرویی «نیابتی»، بلکه همپیمانی استراتژیک برای ایران در تقابل با رژیم اسرائیل به شمار میرود. هماهنگی دقیق حملات یمنیها با تحرکات دیگر جبهه مقاومت اثبات کرد که سطح همکاریها از چارچوب «پروکسیگری» گذشته و به یک اتحاد ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیک ارتقا یافته است؛ اتحادی که براساس اشتراک در اهداف استراتژیک و دشمن مشترک شکل گرفته و در عمل نیز خود را به روشنی نشان داده است. جالب توجه است که در پی تازهترین دور از عملیاتهای مقاومت یمن علیه اهداف حساس در اراضی اشغالی فلسطین، رسانهای عبریزبان گزارش داد که انصارالله یمن حملات به رژیم صهیونیستی را در ادامه راه جمهوری اسلامی ایران از سرگرفته است.
🔸در فضای پیچیده کنونی، انصارالله موفق شده است خود را به عنوان یک بازیگر مستقل و تأثیرگذار در جریان مقاومت معرفی کند. این گروه که در ابتدا جنبشی محلی با محوریت مسائل مذهبی و اجتماعی در یمن بود، با گذشت زمان و بهخصوص پس از انقلاب ۲۰۱۱ و بحرانهای سیاسی و نظامی پس از آن، به نیرویی منسجم با هویت سیاسی و نظامی مشخص تبدیل شده است.
🔸یکی از دلایل اصلی ارتقای جایگاه انصارالله، موقعیت ژئوپلیتیکی کلیدی یمن است. قرار گرفتن این کشور در نقطه حساس تنگه بابالمندب و دریای سرخ، آن را به یکی از مسیرهای حیاتی تجارت جهانی و خط مقدم مقابله با رژیم صهیونیستی تبدیل کرده است.
🔸از منظر راهبردی، هرچند انصارالله نسبت به بازیگران قدیمی محور مقاومت همچون حزبالله لبنان، حماس فلسطین و حشدالشعبی عراق تازهوارد به نظر میرسد، اما ویژگیهای متمایز و منحصر به فرد آن، جایگاه این گروه را به عنوان یک مکمل حیاتی در ساختار کلی مقاومت تثبیت کرده است.
🔸انصارالله امروز بیش از یک گروه یمنی محلی، یک بازیگر ژئوپلیتیکی فعال و تأثیرگذار در غرب آسیاست که توانسته است با بومیسازی قدرت، حفظ هویت فرهنگی و مدیریت هوشمندانه تعاملات منطقهای، نقش خود را در معادلات پیچیده سیاسی-نظامی منطقه تثبیت کند و به یکی از قطبهای مهم این عرصه بدل شود.
#دریچهای_به_جهان
https://kayhan.ir/001Jcf
@Kayhan_Online
🔰 اتحاد یا گروگانگیری؟
👤 #امینالاسلام_تهرانی
🔸در قرن گذشته، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، روند وابستگی کشورهای شرق آسیا به آمریکا با شتابی بیسابقه آغاز شد. ژاپن به عنوان مهمترین نمونه، پس از شکست سنگین در جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵، و پس از حمله هستهای آمریکا، تحت اشغال مستقیم ارتش آمریکا قرار گرفت. در طول سالهای اشغال (۱۹۴۵ تا ۱۹۵۲)، آمریکا ساختار سیاسی، اقتصادی و حتی آموزشی ژاپن را دگرگون کرد.
🔸پس از پایان استعمار ژاپن در سال ۱۹۴۵، شبهجزیره کره میان شوروی و آمریکا تقسیم شد و در سال ۱۹۵۰ جنگ کره آغاز گردید. این جنگ عملاً کشور را به ویرانهای تبدیل کرد، اما پس از آتشبس سال ۱۹۵۳، آمریکا کمکهای نظامی، امنیتی و اقتصادی گستردهای به سئول ارائه داد.
🔸افزون بر ژاپن و کره جنوبی، کشورهایی مانند تایوان، فیلیپین و سنگاپور نیز تحت الگوهای کم-و-بیش مشابهی به آمریکا وابسته شدند. در همه این موارد، آمریکا از تهدید «خطر کمونیسم» برای گسترش پایگاههای نظامی، نفوذ اطلاعاتی و سلطه اقتصادی استفاده کرد.
🔸وقتی رئیسجمهوری مانند «دونالد ترامپ»، با رویکردی یکجانبهگرا و تاجرمآب در کاخ سفید جا خوش میکند، وابستگی کشورهای شرق آسیا به آمریکا میتواند به ابزارِ باجخواهی سیاسی و اقتصادیِ عریان و شدید بدل شود. ترامپ در دوران ریاستجمهوری پیشین خود (۲۰21–۲۰17) و همینطور حالا بارها نشان داده است که اتحادهای سنتی آمریکا تنها تا زمانی محترماند که منافع مالی مستقیم برای آمریکا داشته باشند. نمونه مشخص آن، تهدید ترامپ به خروج نیروهای آمریکایی از کره جنوبی بود، مگر آنکه دولت سئول سهم بیشتری از هزینههای استقرار این نیروها را پرداخت کند.
🔸ترامپ همچنین خواستار افزایش چشمگیر هزینههای میزبانی پایگاههای نظامی آمریکایی در ژاپن شد. این اقدامات نشان دادند که وابستگی ژاپن به آمریکا، بهویژه در حوزه دفاعی و فناوری، در برابر نوسانات سیاسی در واشنگتن بسیار آسیبپذیر است. با خروج آمریکا از تعهدات چندجانبه و رویکردهای سنتی، کشورهایی چون ژاپن، کره جنوبی و حتی تایوان با وضعیت پارادوکسیکال روبهرو شدند: آنها نه توان استقلال امنیتی واقعی را دارند و نه میتوانند بر ثبات در روابط با آمریکا تکیه کنند.
#نگاه
https://kayhan.ir/001Jga
@Kayhan_Online
🔰 دیکتاتور خونریز عراق از کودکی تا بزرگسالی
👤 #امینالاسلام_تهرانی
🔸امروز ۲۵ تیر برابر است با ۱۶ ژوئیه، سالروز... «صدام حسین المجید التکریتی»، که بعدها تبدیل به خودکامۀ سودایی عراق شد، در ۲۸آوریل ۱۹۳۷ (۸ اردیبهشت ۱۳۱۶) در روستای «العوجه» واقع در حوالی «تکریت»، در خانوادهای قبیلهای و با شرایط اقتصادی دشوار، متولد شد.
🔸صدام پس از به قدرت رسیدن، بیدرنگ نظام سیاسی و اداری عراق را به ابزاری تمامعیار در خدمت حفظ بقا و سلطه فردی خود بدل کرد. ساختاری چندلایه از سازمانهای اطلاعاتی، امنیتی و شبهنظامی چون «استخبارات»، «سازمان امنیت عمومی» و شبکه وفاداران قبیلهای، نقش چشم و گوش رژیم را در سراسر عراق ایفا میکردند.
🔸سرانجام در بامداد ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶ (۹ دی ۱۳۸۵)، حکم اعدام صدام در بغداد به اجرا درآمد و بدینترتیب، دوران ۳۵ ساله سلطه او بر عراق، که با وعدههای ناسیونالیستی عربی آغاز شده اما با استبداد، جنگ و ویرانی خاتمه یافته بود، به پایان رسید.
#سرویس_خارجی
https://kayhan.ir/001Jov
@Kayhan_Online
🔰 آمریکا، امپراتوری بحران
👤 #امینالاسلام_تهرانی
امروز 30 تیر برابر با 21 ژوئیه...
🔸از ۲۱ ژوئیه ۱۸۶۱ (۳۰ تیر ۱۲۴۰ خورشیدی) – تنها یک روز پس از برگزاری کنگره در ریچموند – جنگ داخلی میان کنفدراسیون و فدراسیون آمریکا (جنوبیها در برابر شمالیها) آغاز شد و چهار سال به طول انجامید. این جنگ ۶۱۸ هزار کشته برجای گذاشت (۳۶۰ هزار در جانب شمال و ۲۵۸ هزار در جنوب) که بیش از هر جنگ دیگری است که آمریکا در آن شرکت کرده است.
🔸فرجام جنگ داخلی آمریکا با تسلیم رسمی نیروهای کنفدراسیون درآوریل ۱۸۶۵ (فروردین ۱۲۴۴ خورشیدی) به پایان رسید؛ اما این پیروزی نظامی نه به معنای آشتی ملی بود و نه پایانی بر خشونت ساختاری. بردهداری اگرچه به شکل قانونی لغو شد، اما نظام تبعیض نژادی در قالب قوانین «جیم کرو» و سرکوب سیاسی و اقتصادی سیاهپوستان و بومیان ادامه یافت. مهمتر آنکه، «ایالات متحده» از آن پس نیز هرگز به صلحی پایدار نرسید و بهگونهای مزمن درگیر نظامیگریِ افراطیِ خود ماند، گویی روحیه «جنگزی» در هویت سیاسی و فرهنگیاش نهادینه شده است.
#نگاه
https://kayhan.ir/001JuQ
@Kayhan_Online
🔰 داستان یک سقوطِ فراموششده و تولدی دوباره
👤 #امینالاسلام_تهرانی
امروز ۳۰ ژوئیه برابر است با سالروز...
🔸در تابستان سال ۱۹۳۷ میلادی (۱۳۱۶ شمسی)، جهان شاهد یکی از مهمترین مراحل گسترش تجاوزگری ژاپن در شرق آسیا بود؛ سقوط پکن، شهری با اهمیت تاریخی، فرهنگی و سیاسی برای چین و جهان. این رویداد پس از حادثه پل «مارکو پولو» در تاریخ 7 ژوئیه 1937 (15 تیر 1316) آغاز شد، جایی که درگیری میان سربازان ژاپنی و چینی بهانهای شد برای حمله گستردهتر.
🔸با این حال، نقطه عطف در مسیر احیای چین زمانی رخ داد که «دنگ شیائوپینگ» در اواخر دهه 1970 (1357 شمسی به بعد) قدرت را در دست گرفت و اصلاحات اقتصادی موسوم به «سوسیالیسم با ویژگیهای چینی» را آغاز کرد. او سیاستهایی را پی گرفت که زمینه را برای جهش اقتصادی چین فراهم ساخت.
🔸 با وجود چالشهایی مانند نابرابری، آلودگی و تنشهای ژئوپلیتیک، چین امروز نقشی اساسی در نظم جهانی ایفا میکند و از کشوری نیمهمستعمره در آغاز قرن بیستم، به یکی از تعیینکنندگان آینده قرن بیستویکم بدل شده است.
#نگاه
https://kayhan.ir/001K3O
@Kayhan_Online
🔰 ژاپن بازهم عذرخواهی میکند؟!
👤 #امینالاسلام_تهرانی
امروز ۱۵ مرداد برابر با ۶ اوت سالروز...
🔸در بحبوحه جنگ جهانی دوم و پس از سالها نبرد خونین میان نیروهای متفقین و متحدین، آمریکا تصمیمی خطرناک، بیرحمانه و بیسابقه گرفت: استفاده از بمب هستهای برای تسلیمکردن ژاپن! در ۶ اوت ۱۹۴۵ (۱۵ مرداد ۱۳۲۴)، بمبی با نام «پسر کوچک» از سوی بمبافکن آمریکایی Enola Gay بر شهر هیروشیما فرود آمد و در کسری از ثانیه، دهها هزار غیرنظامی را به کام مرگ فرستاد. آمارهای اولیه از مرگ حدود ۷۰ هزار نفر در همان روز نخست حکایت داشت، رقمی که در ماههای بعد با احتساب مجروحان و مبتلایان به بیماریهای ناشی از پرتوهای رادیواکتیو، به بیش از ۱۴۰ هزار نفر رسید.
🔸 این اقدام از سوی آمریکا نهتنها آغاز عصر هستهای بود، بلکه مرزهای اخلاق در جنگ را به طرزی بیسابقه جابهجا کرد. واشنگتن که خود را مدافع آزادی، صلح و ارزشهای انسانی معرفی میکرد، بدون هشدار قبلی و در شرایطی که گزینههای دیپلماتیک همچنان روی میز بود، از کشندهترین سلاح ساختهشده بشر استفاده کرد.
🔸در سالهای پس از پایان جنگ جهانی دوم، دولت ژاپن سنتی دیپلماتیک و نمادین را پایهگذاری کرد که طی آن، نخستوزیر وقت کشور هر ساله در ۱۵ اوت (۲۴ مرداد، روز تسلیم رسمی ژاپن در ۱۹۴۵) بیانیهای صادر میکند که به «بیانیه روز پایان جنگ» شهرت دارد.
🔸حالا رسانههای ژاپن از جمله «ژاپنتایمز» به نقل از دفتر نخستوزیری این کشور اعلام کردند که «شیگرو ایشیبا» قصد ندارد در هشتادمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم که ژاپن در آن خود را تسلیم کرد، بیانیهای صادر کند. این رسانه در مورد خودداری نخستوزیر از صدور چنین بیانیهای که هر ۱۰ سال یکبار به شکل سنتی صادر میشود، نوشت: «ایشیبا تصمیم گرفته است که ۲۴ مرداد ۱۴۰۴ (۱۵ آگوست ۲۰۲۵)، یعنی هشتادمین سالگرد تسلیمشدن کشورش در جنگ، نظر خود را در قالب بیانیه نخستوزیر ژاپن اعلام نکند.»
🔸ژاپنتایمز اضافه کرد: «ایشیبا همچنین در نظر دارد که این بیانیه را ۱۱ شهریور ۱۴۰۴ برابر با دوم سپتامبر، تاریخی که ژاپن سند تسلیم را در سال ۱۹۴۵ امضا کرد، اعلام کند، اما بعید است چنین اعلام و بیانیهای در آن روز ارائه شود.» این موضعگیری باعث فشار هرچه بیشتر به خصوص از سوی حزب حاکم لیبرال دموکرات به رهبری ایشیبا مبنی بر برکناری وی از این حزب شده است. این در حالی است که با توجه به شکست اخیر این حزب در کسب اکثریت در انتخابات «مجلس مشاوران»، ایشیبا با بحران داخلی مضاعفی دست بهگریبان است. باید توجه داشت که صدور چنین بیانیههایی توسط نخستوزیران ژاپن از سوی سایر کشورهای جهان به خصوص کرهجنوبی و چین که تحت تجاوز نظامی ژاپن رنج بردهاند، به دقت مورد توجه است. حالا پرسش این است که آیا قرار است چیزی به طور اساسی در ژاپن تغییر کند؟ آیا این تغییرِ محتمل با شهامت انتقاد از آمریکا برای حمله هستهای همراه خواهد بود؟!
#نگاه
https://kayhan.ir/001KBf
@Kayhan_Online
🔰 جنگهایی که تمام نمیشوند!
👤 #امینالاسلام_تهرانی
امروز ۲۸ مرداد برابر با ۱۹ اوت مصادف است با سالروز...
🔸حمله به عراق در سحرگاه ۲۰ مارس ۲۰۰۳ (۲۹ اسفند ۱۳۸۱) با دستور مستقیم «جورج بوش»، رئیسجمهور وقت آمریکا، و حمایت نزدیک «تونی بلر»، نخستوزیر «بریتانیا»، آغاز شد، عملیاتی که با نام «شوک و وحشت» شناخته شد و طی آن هزاران موشک کروز و بمب هوشمند بر بغداد و شهرهای کلیدی عراق فرود آمد.
🔸بوش این جنگ را در چارچوب «جنگ با ترور» پس از حوادث ۱۱ سپتامبر توجیه کرد و مدعی وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق شد، هرچند هیچگاه چنین سلاحهایی کشف نشد! سقوط سریع «صدام حسین»، دیکتاتور سوداییِ عراق، درآوریل همان سال، خلأ قدرت گستردهای ایجاد کرد و زمینه را برای جنگهای فرقهای، رشد گروههای تروریستی و تلفات سنگین غیرنظامیان عراقی فراهم ساخت که در سطور آتی به آن خواهیم پرداخت.
🔸تأثیرات سوء این جنگ همچنان باقی است؛ بهویژه اینگونه جنگها که با هدف ساقطکردن ساختار سیاسی و نظامی یک کشور صورت میگیرد؛ باید گفت تا اطلاع ثانوی هیچ بیگانۀ متجاوزی آزادی و رفاه را برای کشوری به ارمغان نبُرده است، حتی اگر دیکتاتور سودایی آن کشور را نیز ساقط کرده باشد!
🔸از دل این وضعیت، شورشهای خونین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸، جنگهای فرقهای در بغداد و شهرهای جنوبی، و در نهایت ظهور گروههای افراطی همچون «القاعده عراق» و بعدها «داعش» در سال ۲۰۱۴ سر برآورد. پیامدهای این جنگ داخلی گسترده که میلیونها آواره، صدها هزار کشته و ویرانی زیرساختهای عراق را در پی داشت، هنوز نیز پایان نیافته و حتی با وجود اعلام شکست نظامی داعش، ناامنیهای مزمن، کشمکشهای سیاسی و تداوم حضور نیروهای آمریکایی نشان میدهد که سایه جنگ ۲۰۰۳ همچنان بر سر عراق سنگینی میکند.
🔸فرجام تلخ چنین جنگهایی ریشه در ماهیت مداخلهگرانه و بیرونی آنها دارد؛ زیرا معمولاً با شعارهایی همچون «آزادی» یا «دموکراسی» آغاز میشوند، اما در عمل (جدا از اینکه متجاوزان دغدغه آن شعارها را ندارند و فقط منافع خود را جستوجو میکنند) بدون شناخت عمیق از ساختارهای اجتماعی، تاریخی و فرهنگی کشورِ هدف پیش میروند و با برهمزدن نظم موجود، شکافهای قومی، مذهبی یا قبیلهای را تشدید میکنند.
🔸از سوی دیگر، مردم محلی اغلب این مداخلات را نه «آزادسازی»، بلکه «اشغال» میدانند و همین امر مقاومت و خشونت را تشدید میکند. در نتیجه، بهجای ثبات و توسعه، جنگهای طولانی داخلی، بیاعتمادی به نهادهای خارجی و ویرانی اقتصادی برجای میماند؛ و این همان چرخهای است که باعث میشود پایان رسمی جنگها هرگز به معنای پایان واقعی بحران نباشد.
#نگاه
https://kayhan.ir/001KOb
@Kayhan_Online
🔰 روزی که آلمان ابرقدرت و جهانی اسیر موج جدید استعمار اروپا شد
#امینالاسلام_تهرانی
امروز ۲ سپتامبر برابر با ۱۱ شهریور...
🔸در تاریخ ۱۹ ژوئیه ۱۸۷۰ (۲۸ تیر ۱۲۴۹ شمسی)، فرانسه به پروس (که بخش اصلی آلمان آینده بود) اعلان جنگ داد و جنگ فرانکو-پروس آغاز شد؛ این جنگ به رهبری «اتو فون بیسمارک»، صدراعظم پروس، با هدف اتحاد آلمان و تضعیف فرانسه طراحی شده بود و با پیروزیهای سریع پروس در شرق فرانسه، از جمله محاصره متز، ادامه یافت.
🔸رقابت امپریالیستی قدرتهای اروپایی در دوره جدید امپریالیسم از حدود ۱۸۷۰ (۱۲۴۹ شمسی) تا ۱۹۱۴ (۱۲۹۳ شمسی) منجر به گسترش بیسابقه استعمار در قارههای آفریقا، آسیا و اقیانوسیه شد، که این امر جهان را به سمت یک اقتصاد جهانی یکپارچه سوق داد اما با هزینههای سنگین همراه بود. قدرتهایی مانند بریتانیا، فرانسه، آلمان، بلژیک و ایتالیا برای دستیابی به منابع خام مانند لاستیک، نفت، طلا و الماس، و همچنین بازارهای جدید برای محصولات صنعتی خود، وارد رقابتی شدید شدند که نتیجه آن تقسیم تقریباً کامل آفریقا در کنفرانس برلین ۱۸۸۴-۱۸۸۵ (۱۲۶۳-۱۲۶۴ شمسی) بود، جایی که مرزهای مصنوعی بدون توجه به قومیتها و فرهنگهای محلی ترسیم شد و منجر به بهرهکشی اقتصادی گسترده گردید.
🔸از منظر اجتماعی و فرهنگی، این رقابت امپریالیستی ویرانیهای عمیقی بر جوامع مستعمره وارد آورد، زیرا اروپاییها با ادعای «مأموریت متمدنسازی»[!]، فرهنگهای بومی را سرکوب کرده و سیستمهای اجتماعی را مختل کردند. ورود فناوریهای پیشرفته مانند تلگراف و سلاحهای مدرن، مقاومت محلی را درهم شکست و منجر به کشتارهای گسترده شد، در حالی که بیماریهای اروپایی مانند آبله جمعیتهای بومی را نابود کرد و تقسیمات نژادی عمیقی ایجاد نمود که تا امروز ادامه دارد.
🔸در نهایت، رقابت امپریالیستی تنشهای دیپلماتیک و نظامی را در سطح جهانی تشدید کرد و مستقیماً به جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴ (۱۲۹۳ شمسی) منجر شد. تشکیل ائتلافهای رقیب مانند اتحاد سهگانه (آلمان، اتریش-مجارستان، ایتالیا) و اتفاق سهگانه (بریتانیا، فرانسه، روسیه) برای حفظ تعادل قدرت، رقابت تسلیحاتی را افزایش داد و بحرانهایی مانند بحران مراکش ۱۹۰۵-۱۹۰۶ (۱۲۸۴-۱۲۸۵ شمسی) و بحران بوسنی ۱۹۰۸ (۱۲۸۷ شمسی) را ایجاد کرد که جرقههای اولیه جنگ بودند. این رقابت نه تنها جنگهای استعماری کوچکتری مانند جنگ بوئرها در آفریقای جنوبی ۱۸۹۹-۱۹۰۲ (۱۲۷۸-۱۲۸۱ شمسی) را به وجود آورد، بلکه جهان را به سمت یک درگیری جهانی سوق داد که میلیونها کشته برجای گذاشت و نقشه سیاسی جهان را بازسازی کرد، از جمله پایان امپراتوریهای قدیمی و ظهور آمریکا و ژاپن به عنوان قدرتهای جدید (که خود داستان آنها هم به همین تلخی است).
🔸در کل، این دوره جهان را با میراثی از استعمارزدایی ناقص، درگیریهای قومی ناشی از مرزهای مصنوعی، و نابرابریهای اقتصادی روبهرو کرد که تأثیرات آن تا دوران مدرن ادامه دارد.
#نگاه
https://kayhan.ir/001KZk
@Kayhan_Online
🔰 مـروری بـر تاریخ سیاه استعمار
👤 #امینالاسلام_تهرانی
🔸استعمار غرب به عنوان یک فرآیند سیستماتیک بهرهکشی و سلطه بر جوامع غیراروپایی، از اوایل قرن پانزدهم میلادی (اوایل قرن هشتم شمسی) آغاز شد و عمدتاً توسط پرتغال و اسپانیا رهبری گردید، دو کشوری که در پی منافع اقتصادی و مذهبی، جهان را به عرصهای برای غارت تبدیل کردند. زمینه اصلی این پدیده، سقوط قسطنطنیه در سال ۱۴۵۳ میلادی (۸۳۲ شمسی) توسط امپراتوری عثمانی بود که مسیرهای تجاری سنتی اروپا به آسیا را مسدود کرد و اروپاییان را وادار به جستوجوی راههای دریایی جدید برای دسترسی به ادویه، طلا و منابع دیگر نمود، اما این جستوجو نه بر پایه کاوش علمی، بلکه بر پایه طمع و خشونت بنا شد که منجر به نابودی فرهنگها و جوامع بومی گردید.
🔸روند استعمار اولیه با تمرکز پرتغال بر اکتشافات دریایی ادامه یافت و به سرعت به یک ماشین بهرهکشی تبدیل شد که منافع اقتصادی را بر زندگی انسانها اولویت داد. پس از مرگ هنری دریانورد، پرتغالیها مسیرهای آفریقایی را گسترش دادند و در سال ۱۴۹۸ میلادی (۸۷۷ شمسی)، واسکو دا گاما با رسیدن به هند، مسیر دریایی جدیدی گشود که نه تنها تجارت ادویه را انحصاری کرد، بلکه منجر به سلطه نظامی بر بنادر آسیایی و آفریقایی گردید و هزاران نفر را قربانی خشونت استعماری کرد.
🔸اسپانیا به عنوان دومین استعمارگر اولیه، با حمایت از سفر کریستف کلمب در سال ۱۴۹۲ میلادی (۸۷۱ شمسی)، ورود به قاره آمریکا را آغاز کرد و این کشف را به فاجعهای برای بومیان تبدیل نمود که میلیونها نفر را از طریق بیماری، بردگی و کشتار از بین برد.
🔸پس از سلطه اولیه پرتغال و اسپانیا بر استعمار، هلند به عنوان یکی از نخستین کشورهایی که به این روند پیوست، در اواخر قرن شانزدهم میلادی (اواخر قرن دهم شمسی) وارد عرصه شد و با تمرکز بر تجارت دریایی و بهرهکشی اقتصادی، امپراتوری خود را گسترش داد که اساساً بر پایه طمع شرکتهای تجاری مانند شرکت هند شرقی هلند (VOC) در سال ۱۶۰۲ میلادی (۹۸۱ شمسی) بنا نهاده شد، شرکتی که نه تنها تجارت ادویه را انحصاری کرد بلکه با اختیارات شبهدولتی، خشونت سیستماتیک را برای کنترل منابع به کار گرفت و جوامع محلی را به نابودی کشاند.
🔸استعمارگران اولیه پرتغال و اسپانیا، با ورود به قاره آمریکا و آفریقا، جنایتهایی هولناک را مرتکب شدند که نه تنها میلیونها انسان را نابود کرد، بلکه تمدنهای باستانی را به طور سیستماتیک ویران نمود و میراثی از بردگی و استثمار برجای گذاشت، نشاندهنده اینکه استعمار غرب اساساً بر پایه خشونت و طمع بنا شده بود و هرگونه ادعای تمدنسازی آن پوششی برای فجایع انسانی بود.
🔸هلندیها و انگلیسیها، به عنوان استعمارگران بعدی، با گسترش امپراتوریهای خود در آسیا، آفریقا و آمریکا، فجایعی را رقم زدند که بر پایه سرمایهداری بیرحمانه و نژادپرستی بنا شده بود و جوامع بومی را به نابودی کشاند، در حالی که این اقدامات را با ایدئولوژی برتری نژادی توجیه میکردند و استعمار را به نمادی از ویرانی سیستماتیک تبدیل نمودند.
🔸روند برچیده شدن استعمار کلاسیک، که بر پایه کنترل مستقیم سیاسی و اقتصادی مستعمرات توسط قدرتهای اروپایی بنا شده بود، از اواخر قرن هجدهم میلادی (اواخر قرن دوازدهم شمسی) با جنبشهای استقلالطلبانه در قاره آمریکا آغاز گردید و این فرآیند نه به عنوان یک اصلاح داوطلبانه از سوی استعمارگران، بلکه نتیجه مبارزات خونین مردم تحت ستم بود که استعمار را به عنوان یک سیستم بهرهکشانه و غیرانسانی افشا کرد، در حالی که قدرتهای اروپایی اغلب با خشونت و سرکوب به این تغییرات پاسخ دادند و میراث نابرابری را حفظ نمودند.
🔸در آمریکای لاتین، تأثیرات استعمار به شکل نابرابری اجتماعی و اقتصادی عمیق و ادامه سلطه اقتصادی غرب از طریق نئوکلونیالیسم برجای مانده و نشان میدهد که استقلال سیاسی به معنای پایان بهرهکشی نبود، بلکه استعمارگران با ابزارهای جدید مانند سرمایهگذاریهای خارجی و مداخلات نظامی، کنترل خود را حفظ کردند و جوامع محلی را در فقر نگه داشتند.
#دریچهای_به_جهان
https://kayhan.ir/001KiC
@Kayhan_Online
🔰 این اسرائیل همان اسرائیل است!
👤 #امینالاسلام_تهرانی
امروز ۱۶ سپتامبر برابر با ۲۵ شهریور، سالروزِ...
🔸کشتار صبرا و شتیلا یکی از تاریکترین فصلهای جنگ داخلی لبنان و مداخله نظامی رژیم آپارتاید اسرائیل در این کشور بود که در بستر اشغال بیروت غربی توسط ارتش اسرائیل در ژوئن ۱۹۸۲ (خرداد ۱۳۶۱) شکل گرفت. پس از خروج نیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین از لبنان بر اساس توافق ۲۸ اوت ۱۹۸۲ (۶ شهریور ۱۳۶۱)، رژیم اسرائیل همچنان کنترل مناطق کلیدی را حفظ کرد و با حمایت از شبهنظامیان مسیحی فالانژ، به دنبال تضعیف نفوذ فلسطینیان و متحدان شیعه آنان بود.
🔸رژیم اسرائیل، که اردوگاههای پناهندگان فلسطینی صبرا و شتیلا را - محل اسکان هزاران غیرنظامی آواره از ناکبا ۱۹۴۸ (۱۳۲۷) - محاصره کرده بود، به جای حفظ امنیت، راه را برای ورود نیروهای فالانژ باز کرد. این کشتار از ۱۶ سپتامبر ۱۹۸۲ (۲۴ شهریور ۱۳۶۱) آغاز شد و تا ۱۸ سپتامبر (۲۶ شهریور ۱۳۶۱) ادامه یافت، در حالی که ارتش اسرائیل اطراف اردوگاهها را مهر و موم کرده و از هرگونه دخالت خارجی جلوگیری میکرد تا قتلعام در کمال آرامش صورت پذیرد!
🔸نقش رژیم اسرائیل در این جنایت، فراتر از تسهیل لجستیکی، به سطح مسئولیت مستقیم میرسد، جایی که فرماندهان ارشد مانند «آریل شارون»، وزیر دفاع وقت، از سابقه خشونت فالانژیستها آگاه بودند اما عمداً چشمپوشی کردند. حتی گزارش کمیسیون «کاهان»، که در ۸ فوریه ۱۹۸۳ (۱۹ بهمن ۱۳۶۱) توسط خود رژیم منتشر شد، صراحتاً شارون را به دلیل «عدم پیشگیری از کشتار» و «نادیده گرفتن خطرات» مسئول دانست و او را مجبور به استعفا کرد، هرچند این اقدام نمایشی بیش نبود و همین جنایتکار بعدها تا جایگاه نخستوزیری رژیم نیز پیش رفت.
🔸تخمین تعداد قربانیان صبرا و شتیلا همچنان موضوع اختلاف است، اما گزارشهای معتبر مانند «بیبیسی» و سازمان ملل، بین ۸۰۰ تا ۳۵۰۰ کشته را تأیید میکنند، که اکثریتشان زنان، کودکان و سالمندان فلسطینی بودند و اجسادشان با نشانههای شکنجه و تیرباران جمعی یافت شد.
🔸رفتار رژیم اسرائیل در قبال فلسطینیان، از کشتار صبرا و شتیلا در ۱۶ تا ۱۸ سپتامبر ۱۹۸۲ (۲۴ تا ۲۶ شهریور ۱۳۶۱) تا جنایات کنونی در غزه، نشاندهنده الگویی مستمر از بیاعتنایی به حقوق بشر و نقض قوانین بینالمللی است. در صبرا و شتیلا، ارتش اسرائیل با محاصره اردوگاههای فلسطینی و تسهیل ورود شبهنظامیان فالانژ، زمینهساز قتلعام هزاران غیرنظامی شد، در حالی که گزارش کمیسیون کاهان (Kahan Commission) در ۸ فوریه ۱۹۸۳ (۱۹ بهمن ۱۳۶۱) تنها به مسئولیت «غیرمستقیم» مقامات بسنده کرد و عدالت واقعی را نادیده گرفت.
#نگاه
https://kayhan.ir/001KoB
@Kayhan_Online
🔰 خاندان سلطنتی انگلیس خانوادهای در بحران
#امینالاسلام_تهرانی
🔸«جفری آپستین»، سرمایهگذار مالی آمریکایی با ارتباطات گسترده در میان نخبگان جهانی، از اوایل دهه ۲۰۰۰ متهم به سوءاستفاده جنسی از دختران نوجوان و قاچاق جنسی آنها شد که این اتهامات ریشه در فعالیتهای او در جزیره خصوصیاش در ویرجین و اقامتگاههای لوکسش داشت...
🔸در ۲۰۲۵، همزمان با وعدههای «دونالد ترامپ» برای انتشار فایلها، دادستان کل اسناد محدودی را منتشر کرد، اما وزارت دادگستری در ژوئیه ۲۰۲۵ (تیر ۱۴۰۴) اعلام کرد هیچ فهرست مشتری وجود ندارد و افشای بیشتر توجیهی ندارد.
🔸چنانکه به اشاره آمد، در پرونده جفری آپستین، نام «پرنس اندرو»، دوک یورک، از اعضای خاندان سلطنتی انگلیس به طور قابلتوجهی مطرح شد، به ویژه به دلیل اتهامات «ویرجینیا گیوفره» که ادعا کرد در سال ۲۰۰۱ (۱۳۸۰ شمسی) در ۱۷ سالگی توسط آپستین و ماکسول به پرنس اندرو معرفی شده و مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته است...
🔸این اتهامات منجر به رسوایی بزرگی برای خاندان سلطنتی شد که در ۱۳ ژانویه ۲۰۲۲ (۲۳ دی ۱۴۰۰) ملکه «الیزابت دوم» را وادار کرد عناوین نظامی و حمایتهای سلطنتی پرنس اندرو را لغو کند، و او در فوریه ۲۰۲۲ (بهمن ۱۴۰۰) با پرداخت مبلغی نامعلوم با گیوفره به توافق رسید تا پرونده حقوقی بسته شود، هرچند او اتهامات را رد کرد؛ این رسوایی جایگاه خاندان سلطنتی را خدشهدار کرد.
🔸علاوهبر رسوایی «پرنس اندرو» در پرونده آپستین، گزارشهای جدید حاکی از آن است که تنها چند هفته پس از اعلام عمومی طرد جفری آپستین ظاهراً «سارا فرگوسن»، عضو دیگری از خاندان سلطنتی، پیامی پر از احساسات برای او نوشته و او را «دوست عالی» خود توصیف کرده است! خبری که در همین چند روز اخیر منتشر شد و توجههای مردم و رسانهها، به ویژه منتقدین خاندان سلطنتی، را به خود جلب کرد.
🔸جدا از پرونده پُرسروصدای آپستین، خاندان سلطنتی در سالهای اخیر با موج دیگری از رسواییها روبهرو شده که اعتبار آن را بیش از پیش خدشهدار کرده است؛ در ژانویه ۲۰۲۳ (۱۱ بهمن ۱۴۰۱)، انتشار کتاب خاطرات «پرنس هری»، که حاوی اتهامات تند علیه خانواده سلطنتی از جمله «شاه چارلز» و «کیت میدلتون» بود، شکاف عمیقی ایجاد کرد و منجر به قطع روابط خانوادگی شد، در حالی که هری و «مگان مارکل»، همسر وی، از سال ۲۰۲۰ (۱۳۹۸ شمسی) از وظایف سلطنتی کنارهگیری کرده بودند و در مصاحبههایشان مانند گفتوگوی با «اوپرا وینفری» در مارس ۲۰۲۱ (اسفند ۱۳۹۹) اتهاماتی چون نژادپرستی در دربار را مطرح کرده بودند.
#نگاه
https://kayhan.ir/001Kvx
@Kayhan_Online