🌷شهید_حسن_باقری
🔹گفت: «با فرماندهان سپاه رسیدم خدمت
آیت الله بهاء الدینی. وقتی از مشکلات اداره ی
امور جنگ گفتم آقا فرمودند ما توی ایران یک
طبیب داریم که همه ی دردها رو شفا می ده.
همه چیز رو از ایشون بخواین. این طبیب
#حضرت_امام_رضا (علیه السلام) است. چرا
حاجتاتون رو از امام رضا (ع) نمی خواین؟
🕌یک روز بعد این ملاقات رفتیم مشهد زیارت
امام رضا (ع) وقتی وارد حرم شدم، یک حالی
بهم دست داد. سرم رو گذاشتم روی ضریح
مطهر و حسابی با آقا درد دل کردم.
✅یاد جمله ی آیت الله بهاء الدینی افتادم.
فکر کردم که از امام رضا (ع) چی بخوام،
دیدم هیچ چیز ارزشمندتر و بالاتر از شهادت
نیست؛ از آقا طلب شهادت کردم.»
🗒یک هفته بیشتر از این جریان نگذشته بود
که دعای حسن مستجاب شد. امام رضا همان
چیزی را بر آورده کرد که حسن خواسته بود؛
پیوستن به کاروان سرخ شهادت.
#راه_رسم_شهادت
@zehnebihesar
در حدود سال ١٣٥٥ که یک سال از زندگی مشترک من و عباس می گذشت، روزی از طرف یکی از دوستان عباس به میهمانی دعوت شدیم. در روز مقرر من و عباس با دختر چهل روزه مان به مهمانی رفتیم. پس از ورود دریافتیم که مجلس، مهمانی معمولی نيست، بلکه جشنی است که به مناسبت سالگرد ازدواج میزبان ترتیب داده شده، ولی با شناختی که از روحيه عباس داشته اند به دروغ به او گفته بودند که یک مهمانی ساده و معمولی است.
وضع زننده ای در مجلس حاکم بود. یک لحظه عباس را دیدم که صورتش سرخ شده و از شدت خشم تاب و تحمل را از دست داده است. چند دقیقه ای با همان وضع گذشت. آن گاه عباس از میزبان عذرخواهی کرد و از خانه بیرون آمدیم. عباس در آن تاریکی شب به تندی به طرف خانه می رفت. وقتی وارد خانه شدیم بغضش ترکید و پیوسته خودش را سرزنش می کرد که چرا در آن مجلس شرکت کرده است.
سپس لحظه ای آرام گرفت و به فکر فرو رفت بعد از جا برخواست وضو گرفت و شروع به خواندن قرآن کرد. آن شب او می گریست و قرآن می خواند. شاید می خواست تا با تلاوت قرآن، غبار کدورتی را که به خاطر شرکت در آن میهمانی بر روح و جانش نشسته بود بزداید.
آفرین بر شهدای ما که برای هدایت از آلودگی به اصیل ترین پاک کننده مراجعه می کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند: براستی این قلبها زنگار گیرد؛ همان طورکه آهن زنگار گیرد و جلای آنها قرائت قرآن است. (ارشاد القلوب، ص ٧٨)
🌹خاطره اى از همسر شهيد عباس بابايى
📚 كتاب "پرواز تا بی نهایت"
#راه_رسم_شهادت
#شهید_عباس_بابایی
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
2.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 در راه قله
🔻 شهادت قلّه است و قلّه بدون دامنه معنا ندارد... این دامنه و این مسیر چیست؟ اخلاص است، ایثار است، صدق است، معنویّت است، مجاهدت است، گذشت است، توجّه به خدا است، کار برای مردم است، تلاش برای عدالت است، تلاش برای استقرار حاکمیّت دین است. آن کسی که به قلّه میرسد، از اینجا باید برود و از این مسیرها حرکت کند.
🔸رهبر انقلاب- ۱۴۰۰/۰۷/۲۴
#امام_خامنه_ای
#راه_رسم_شهادت
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
ازساختمان عملیات اومدیم بیرون
راننده منتظرما بوداماعباس بهش گفت:
«ماپیاده میایم شما بقیه بچه هارو برسون»
دنبالش راه افتادم جلوتر که رفتیم صدای
جمعیت عزادارشنیده میشدعباس گفت :
«بریم طرف دسته عزادار»به خودم
اومدم که دیدم عباس کنارم نیست ،
پشت سرمن نشسته بودروی زمین داشت
پوتین ها وجورابهاش رو درمیآورد،
بند پوتین هاش روبه هم گره زد و
آویزونشون کرد به گردنش.
شدحرّامام حسین.
رفت وسط جمعیت شروع کرد به نوحه
خوندن .جمعیت هم سینه زنان راه افتاد
به طرف مسجد پایگاه .
تااون روز فرمانده پایگاهی رو اینطور
ندیده بودم عزاداری کنه. پای برهنه بین
سربازان وپرسنل، بدون اینکه کسی
بشناسدش....
#شهید_عباس_بابایی
#راه_رسم_شهادت
🌷شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات🌷
✅ فقط برای خدا
✍️کربلای پنج؛ نه راه پیش داشتیم و نه راه پس. شده بود نبرد تن و تانک. نمی دانم از کجا رسید؛ سوار بر موتور و آر پی جی به دست. با دیدنش جان گرفتیم؛ آن قدر جنگیدیم که تانک های دشمن عقب نشینی کردند.
#راه_رسم_شهادت
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
📗 زندگی به سبک شهدا
#کتابخانه_همراه
#راه_رسم_شهادت
👇دریافت فایل pdf