eitaa logo
صدای محله (خواجه نظام‌)
102 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
3.5هزار ویدیو
527 فایل
اللهم عجل الولیک الفرج برای اطلاع از بروزترین اخبار محله خواجه نظام‌ الملک با ماباشید ارتباط با ادمین : @yazeinab0
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸بیست و ششم ذی‌الحجه؛ برخورد با سپاه حُر 🔹 بزرگ‌ترین و مهم‌ترین حادثه این منزلگاه که مسیر کاروان ابا‌عبدالله را نیز تغییر داد، برخورد سپاه حُر‌بن‌یزید ریاحی با سپاه و همراهان امام حسین (ع) است. 👈 حُر با هزار نفر همراه تشنه و خسته به شراف رسیدند. امام سوم شیعیان فرمان داد آن‌ها را سراب کنید. وقت نماز ظهر، امام حسین (ع) فرمان اذان داد. حجاج‌بن‌مسروق‌جعفی اذان گفت. امام سوم شیعیان با عبا و نعلینی بیرون آمد تا نماز بگزارد و به حُر گفت: من بنا به دعوت مردم کوفه و این نامه‌ها آمده‌ام. 🔹 امام حسین(ع) فرمود: تو با یارانت نماز می‌گزاری؟ حُر گفت: با شما نماز می‌خوانم. پس از نماز هر یک به خیمه خویش رفتند. پس از نماز عصر امام حسین(ع) خطبه خواند و به نامه‌ها اشاره کرد. حُر گفت:من از نامه‌ها بی‌خبرم، اما مأموریم از شما جدا نشویم تا شما را به نزد عبیدالله ببریم. 👈 امام سوم شیعیان فرمود: مرگ از این کار به من نزدیک‌تر است. امام دستور حرکت داد، حُر مانع شد و امام حسین(ع) فرمود: مادرت سوگوارت شود! 🔹گفتنی است حُر سر جنگ نداشت. زهیر‌بن‌القین پیشنهاد جنگ به امام سوم شیعیان داد و امام فرمود: ما آغازگر جنگ نخواهیم بود. موافقت شد امام حسین(ع) به کوفه نرود تا از عبیدالله کسب تکلیف شود و در نتیجه مسیر حرکت کاروان به سمت کربلا تغییر کرد. 📚 فرهنگ لاروس @nmotahari7
📆روز دوم محرم الحرام 🔸ورود کاروان امام حسین(ع) به کربلا، روز دوم محرم بود. 🔹 در این روز، حر بن یزید ریاحی به عبیدلله بن زیاد نامه‌ای نوشت و در آن نامه، او را از ورود امام حسین(ع) به کربلا آگاه ساخت. 🔸امام(ع) پس از ورود به کربلا، فرزندان و یاران خود را جمع کردند و با چشمانی اشکبار فرمودند: خدایا ما عترت پیامبرت هستیم. ما را از حرم جدّمان راندند و بنی‌امیه در حق ما جفا کرد. خدایا حق ما را از این ستمگران بگیر. 🔹ام کلثوم(ع) به امام(ع) گفت: ای برادرم، حس عجیبی در این وادی دارم و اندوه هولناکی بر دل من سایه افکنده ‌است... 🔸امام(ع) او را تسلی دادند و به اصحاب فرمودند: مردم‌، بندگان دنیا هستند و هر زمان که بنای آزمایش باشد، دینداران اندک هستند. 🏴صلی الله علیک یا اباعبدلله 📗 برگرفته از کتاب قصه کربلا، علی نظری منفرد @nmotahari7
روز چهارم بود که عبیدلله بن زیاد مردم شهر را در مسجد کوفه گرد آورد و گفت: ای مردم! شما آل سفیان را آزمودید! می‌دانید یزید دارای سیره و اخلاق نیکوست! و پدرش هم چنین بود! اینک یزید به من دستور داده که بهره‌ شما را از سخاوتش بیشتر کنم و پول بیشتری به هرکدام شما بدهم، و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم! سپس از منبر پایین آمد و دستور داد تمـام شهر را ندا کنند تا آماده‌ی جنگ شوند. سپس حصین بن نمیر، شمر بن ذی الجوشن و دیگران را سمت کربلا روانه کرد پس از اعزام آنها، شمر با چهار هزار لشگرش اولین گروهی بودند که برای جنگ با سیدالشهدا(ع) اعلام آمادگی کردند.... 📗 برگرفته از کتاب قصه کربلا. علی نظری منفرد @nmotahari7
🚩 روز هفتـم محـرم بود که عبیدلله نامه‌ای به عمر بن سعـد فرستاد و به او دستـور داد با سپاهیان خود بین امـام حسین(ع) و اصحابشان و آب فرات فـاصله ایجـاد کنند و اجـازه نوشیدن حتی قطـره‌ای آب به ایشان ندهند! 🏴ابن سعد هم، فوراً عمرو بن حجاج را با پانصـد سـوار در کنار شریعه‌ی فرات مستقر کرد، و مانع دسترسی امام(ع) به آب شد . 🚩در همین هنگام بود که مردی به نام عبدلله بن حصین ازدی، فـریــاد زد: ای حسین!! این آب را دگر چون رنگِ آسمان نخواهی دید! به خدا سوگند، قطـره‌ای از آن را نخواهی نوشید، تا از عطش جان دهی!!! 🏴 امام حسین(ع) فرمودند: خدایا او را از تشنگی بمیران و مورد لطف خودت قرار مده... یکی از راویان کربلا گفت: به خدا قسم عبدلله را دیدم که هرچه آب میخورد سیراب نمیشد و با عطش و بیتابی جان داد... 📚 برگرفته از کتاب قصه کربلا. علی نظری منفرد @nmotahari7