eitaa logo
🌱🔑📚کلیدبهشت📚🔑🌱
54 دنبال‌کننده
12هزار عکس
10.6هزار ویدیو
99 فایل
بسم‌رب‌المهدی 💌 جذاب ترین 👌😍 📻 صوت های سخنرانی 📱 استوری 🎙️ مداحی 🖼️ عکس نوشته 📚مطالب ناب با محوریت مذهبی_اجتماعی 🥀🌱🥀 کپی مطالب با هدیه ذکر "صلوات" به "امام عصر (عج)" مجاز میباشد🥀🥀
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی‌شود که میهمان را به خانه بخوانی و در را باز نکنی! نمی‌شود... که اگر شد بدان که عاشق نیستی! یار نیستی، میزبان نیستی! اگر لحظه‌ای تردید کردی، ذره‌ای به شک افتادی، یک بار حتی، دو دل شدی و چرتکه انداختی، باخته‌ای و این تمامیِ داستان کوفه بود... باختن در میدان نیّت‌ها. بهره‌ای از
✍ پسر نوح غرق شد؛ وقتی که پدرش از بلندای کشتی، دست‌هایش را برای گرفتن دست او، دراز کرده بود! ندای "هل من ناصرِ" امام نیز، بوتهٔ امتحان است! زمان آزمایش است! سنجه‌ی سلامت روح است! امام کشتی نجات است ؛ او بر فراز سیل، پیش می‌رفت... و دستانش را برای بالا کشیدن همگان می‌گشود! اما چه کم  بودند آن‌ها که خود را نجات دادند! چه کم بودند آن‌ها که فهمیدند حسین، فرصت رستگاری است ... فرصت پاک کردن گذشته، و از نو ساختن! 🌟بهره‌ای از
✍ مرگ حق است، و سرانجام اتفاق می‌افتد؛ اما چگونگی آن را خود رقم می‌زنیم! امام فرصت زیبا مُردن بود، که منّت بر سر صحرا گذاشته بود! اما چه کم بودند آن‌ها که دست‌هایشان را، گشودند به گرفتنِ دست‎‌های او! چه کم بودند آن‌ها که فهمیدند؛ امام اگر یاری می‌خواهد؛ منتی‌ست بر سرِ زمین! یاری خواستن او، برای نیاز ماست؛ نه احتیاج او 💥... «فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ» چه اندکند دینداران؛ وقتی به بلا آزموده می‌شوند ❗️
🔅 آخرین آزمون امّا، کُشتن چراغ است ! امام، همه ناز است؛ جز آنها که نیاز آورده اند، نمی‌مانند، اینجا جز بی‌خودانِ از خویش را نمی‌پذیرند! آخرین آزمون، کُشتن چراغ است! در یک قدمی نور، هنوز آزمون تمام نشده؛ و هنوز ترس بیرون شدن از خیمه هست! و این آزمون، در چادری دیگر؛ هنوز ادامه دارد! اگر خُرده‌ای از خودت را به همراه داشته باشی، در خاموشی چراغ ممکن است سایه‌ای شود و چشمانت را بپوشاند! وقتی همه‌ی وجودت، سرسپرده‌ی امام شود؛ دیگر چراغ به کارت نمی‌آید؛ آخر امام، تمامِ نور است ... در آزمون کشتن چراغ، فقط کسانی ماندند؛ که تمام خویش را به امام سپردند! 🌟 بهره ای از
✍ امام، خودِ باران بود! ما آمده‌ بودیم که آب بارانِ بر زمین ریخته را، در مَشک‌هایِ عطش به لب‌تشنگان برسانیم ....به تشنگان حقیقت. از همین لحظه‌ها تا هزاران سال در زمان..... مردان برای شهادت آمده بودند، و ما برای شهـــود ! ما آمده بودیم شاهدان شهادت باشیم، و شاهدان شقاوت ... ما آمده بودیم؛ با اشک‌های خشک‌شده‌مان، روایت‌گر بستن آب باشیم؛ بر مردی که آبهای جهان، مهریه‌ی مادرش بود! 🌟 بهره‌ای از
از مکه به سمت کوفه، از مدینه تا کربلا، تا بصره تا تمامی دنیا .... صحنهٔ آزمونی به وسعت تاریخ گسترده بود. 💢 صحنه ای که هنوز هم چراغهایش روشن است، و ما بازیگران اوییم! باران فرو می ریزد و ما با چتر رد می‌شویم.
✍ آدم‌ها می‌آیند و می‌روند! بی‌آنکه بدانند؛ داستان تنهایی حسین، سرنوشت بی کسیِ آدم است ! امام نور محض است؛ نور محض سایه ای ندارد... سایه‌ها، محصول گم شدن آدم‌هایند! 💥 امام ابزار هرس خداست؛ هرس شاخه‌هایی که آنقدر برای خود، کَس‌اَند؛ که در برابر نور، سایه‌ی "من" شان بیرون می‌زند! بهره‌ای از
✍ حسین(ع) و عبد الله بن زبیر پس‌ از مرگ معاویه، با خلیفهٔ تازه، بیعت نکردند. ـ و هر دو به فاصلهٔ چند روز از مدینه خارج شدند و راه مکه را در پیش گرفتند. یکی مخفیانه و دیگری با تمام اعضای خاندان خود. یکی از کوره راه ها و دیگری از شاهراه بین مدینه و کوفه. پایان داستان از همین ابتدا مشخص است. آن که از شاهراه قدم بر می‌دارد، پیداست که از خون هراسی ندارد... 🌟 بهره‌ای از
✍ امام نامه های مردم کوفه را، در برابر حر بن یزید ریاحی بر زمین ریخت! پس از نماز ظهر / در وادی ذوحَسما ... حُر گفت؛ ما از نویسندگان نامه نیستیم. اما؛ شک، گاهی برادرِ ایمان است! دری به یقین است... و نبض حیاتِ حُر، با شکِ به خویش، و آنچه که بود، تپیدن گرفت!
▪️ و حسین علیه‌السلام ؛ از مدینه بسمت مکّه حرکت کرد! اما برخلاف عبدالله‌بن زبیر ... نه از کوره‌راه! که از شاهـــراه ... زیرا بهشت هرکس، همان مسیر زیستن اوست!
✍ همهٔ آن‌ها که به حسین علیه السلام، پیشنهاد مخفی شدن و گریختن می‌دادند، دوستش داشتند؛ 💥 فقـــط؛ شاید تسلیم و اطاعت از امام را درست نیاموخته بودند ، یا نمی‌دانستند امام خودِ باران است؛ که با هیچ نصیحتی، با هیچ امان‌نامه‌ای، با هیچ عقل مصلحت اندیشی، جمع نمی‌شود و از باریدن باز نمی‌ماند. امام فرصت آزمون بود. فرصت طهارت از اشتباه بود. که رو به سمت کوفه میرفت ... 🌟 بهره‌ای از