eitaa logo
🌱🔑📚کلیدبهشت📚🔑🌱
55 دنبال‌کننده
12هزار عکس
10.6هزار ویدیو
99 فایل
بسم‌رب‌المهدی 💌 جذاب ترین 👌😍 📻 صوت های سخنرانی 📱 استوری 🎙️ مداحی 🖼️ عکس نوشته 📚مطالب ناب با محوریت مذهبی_اجتماعی 🥀🌱🥀 کپی مطالب با هدیه ذکر "صلوات" به "امام عصر (عج)" مجاز میباشد🥀🥀
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🔑📚کلیدبهشت📚🔑🌱
🎥 روایت شنیدنی زنی که خودکشی کرده بود و پیش از بازگشت و در زمان موقت مرگش عذاب بینهایت افرادی که خودکشی کرده بودند را دیده بود.😲
10.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سید گفت؛ برو بگرد هرجای ایران یک مضطر پیدا کن و کمکش کن و بگو این نذر امام زمانه،دعای مضطر مستجاب است. ان شاءالله فرج اولاد ما نزدیک میشه در اثر دعای مردم... تاثیر کمک به نیازمندان و دعای آنها در ظهور امام زمان (عج)
8.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه دشت بزرگی تمام میمون، یه دشت بزرگی تمام خوک ... یه میمونی منو صدا میزد، میشناخت منو ... گفتم شما کی هستی؟ گفت من فلانی ام، خودشو معرفی کرد ... سبحان الله! تووو!؟ آدم به این خوبی؟ گفتم شما چیکار کردی که جات اینجاست؟
📣📣📣خبر مهم...‌🤗 💠 از امروز طبق روال چهار سال پیش برنامه زندگی پس از زندگی از شبکه چهار پخش خواهد شد . 🤗 🔸 این قسمت: رنج و گنج تجربه‌گر: سعید اعمی ✅ هرروز ساعت ۱۷ بازپخش 1 بامداد  و 12:30روز بعد از شبکه چهار سیما 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🥀ـ﷽ـ🥀 ۱۹ ازدواج ⚡️ در آن سالها، من فعالیت گسترده ای در بسیج داشتم. خداوند کاری کرد که روحیه مدیریتی و کار جمعی من در آن سال ها به خوبی تقویت شد. ⚡️ من همزمان سه پایگاه بسیج را مدیریت می کردم. یک پایگاه بسیج را در حومه شهر شیراز راه اندازی کردیم که در مدت کوتاهی بیش از سیصد نیروی جوان جذب نمود! تمام اینها لطف خداوند متعال بود. ⚡️ اما از دوران فعالیتم در بسیج، روزها گذشت تا اینکه برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام شیراز رفتم. دو سال در حوزه درس خواندم. پس از آن بود که بنا به پیشنهاد دوستان، در دستگاه امنیتی استان فارس مشغول به کار شدم. ⚡️ در همان دوران تحصیل در حوزه، با اصرار مادرم قرار شد که ازدواج کنم. من تا آن تاریخ با هیچ دختر نامحرمی گفتگو نکرده بودم و از مراسم خواستگاری ترس داشتم. مادرم، دختر یکی از اساتید حوزه را پیشنهاد کرد. با پدر همسرم کاملا آشنا بودم و موافقت کردم. مراسم خواستگاری و ازدواج ما خیلی راحت و ساده برگزار شد. خانواده همسرم به قم رفتند و سال ۱۳۸۸ و پس از مسائل مختلف، مرا جهت ادامه فعالیت های امنیتی به تهران فرا خواندند. ⚡️ از آن روز، زندگی جدیدی برای من رقم خورد. اما همسرم، دختر خوب و مظلومی بود که خداوند، شریک زندگی من قرار داد. من و او مثل دو بال بودیم که پرواز یکدیگر را تکمیل می کردیم. ⚡️ زندگی ما چهار سال در شیراز و سپس در تهران ادامه یافت. ما همدیگر را دوست داشتیم. این را تمام بستگان ما فهمیده بودند. خداوند در آن سالها یک دختر و یک پسر به ما داد. زهرا در سال ۱۳۸۷ و محمدعلی در سال ۱۳۸۹ به جمع خانواده ما صفا بخشیدند. ⚡️ همسرم پس از زایمان دوم دچار مشکلات شد و دوباره سرطان او بازگشت. امتحانات الهی از من هر روز سخت تر و پیچیده تر می شد و من سعی می کردم انسان شاکری باشم. ⚡️ روزهایی بود که وقتی از سر کار به خانه می آمدم، با همسر بیماری مواجه بودم که قادر به نشستن نبود، هم باید برای بچه ها پدر می بودم و هم مادر، اجازه هیچ گونه شکایتی نداشتم. من در بررسی اعمالم دیدم که برای نگهداری از همسر و فرزندانم و برای تحمل آن شرایط سخت، چه اجر و پاداشی به من داده بودند و لحظه لحظه آن سختی ها برای من محاسبه شده بود. البته کمترین ناشکری من نیز اجرم را ضایع نموده بود. ⚡️ من دیدم که هرچه را با صبر و تحمل سختیها اندوخته بودم یکباره پوچ میشد! با یک شکایت نابجا، یک درد دل بی موقع با اطرافیانم که از اوضاع زندگی و همسر و فرزندانم شکایت می کردم، اجرم ضایع میشد. من آن قدر حسرت می خوردم که چرا آن همه پاداش که برای تحمل سختیها برای من در نظر گرفته بودند را با یک عصبانیت بیجا و یا... همه را بر باد داده بودم. ⚡️ من پاداشی بالاتر از اجر شهادت را به راحتی از دست دادم! 🖌 ادامه دارد... منتظر باشید 📺 ندای مُنْتَظَر
16.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گر دخترکی پیش پدر ناز کند روایت شنیدنی شفاعت تجربه گر توسط حضرت رقیه سلام الله علیها تجربه‌گر: آقای علیرضا غلامی 👈 شفاعت برگشت به دنیا 👉 اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "