#خودسازیباشهدا🌹
1⃣ توی قنادی کار می کردم. یکبار آمد پیشم و گفت: «مجید. جایی سراغ نداری که برم کار کنم؟»
🌸 گفتم: «چرا همین آقایی که توی قنادیش کار می کنم دنبال شاگرد می گرده. میای؟» نپرسید چند می دهد و روزی چقدر باید کار کنم و بیمه ام می کند یا نه.
🌸 فقط گفت: «موقع اذان میزاره برم نمازم رو بخونم؟»
مات و مبهوت شدم. ماندم چه بگویم؟؟
2⃣ یکبار هم قرار بود با بچه ها برویم موج های آبیِ نجف آباد. سانس استخر از هشت شب شروع می شد تا دوازده.
🦋 توی تلگرام به بچه های گروه پیام داد که: «نماز رو چکار کنیم؟ ساعت هشت و نیم اذونه.» جواب دادم: «تو بیا، بالاخره یه کاریش می کنیم.»
🦋 گفت: « شرمنده من نمازم رو می خونم بعدش میام». گفتم : «همه باید سر ساعت هفت و نیم جلوی استخر باشن. اگه دیر اومدی؛ باید همه رو بستنی بدی.»
🦋 قبول کرد. نمازش را خواند و بعد هم به عنوان جریمه همه را بستنی داد.
📚 حجت خدا؛ ۱۱۰ داستانک #شهید_محسن_حججی
😎خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش✌️
آنچہ گذشت↻
لفندۍرفیقبمونیقشنگتره.. 🌸🥺
وضویادتوننره
شبتون مهدوی 🌱
نفستون حیدری 🌱
قلبتون حسنی 🌱
عشق تون حسینی 🌱
فعالیت امروز کانال هم تقدیم به
#شهید_محسن_حججی ❤️✨
+التماس دعا یاعلی
دو ماهِ محرم و صفر
کامل لباس مشکی میپوشید!
از چهل روز قبل از عاشورا شروع میکرد
به زیارت عاشورا خواندن!
بعد از عاشورا تا اربعین
هم یک چله دیگر میخواند
تخمه و آجیل و خوراکیهایِ
ایام شادی هم تعطیل..
#شهید_محسن_حججی