فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮هیچ اتفاقی شانسی نیست
🎙استاد عالی
کلید بهشت🔑🌹🕊
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
@kelidebeheshte
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 چرا رزقم برکت نداره؟
🔺#استاد_عالی
کلید بهشت🔑🕊🌹
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
@kelidebeheshte
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
بســـم الــلـــه الرحمـــــن الرحـــیم
اعمال قبل از خوابـــ🌱
💎وضو گرفتن ← ثواب شب زنده داری🌃
💎تسبیحات حضرت زهرا📿
💎قرائت آیت الکرسی📜
*✨اعوذ بالله من الشیطان الرجیم✨*
*اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ ((۲۵۵))*
*لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ((۲۵۶))*
*اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُون(۲۵۷)*
💎تلاوت سوره ناس و فلق
🔆بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم🔆*
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ*مَلِکِ النّاسِ*إِلهِ النّاسِ*مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ*الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النّاسِ*مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ*
*🔆بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🔆*
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ*مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ*وَ مِنْ شَرِّ غاسِق إِذا وَقَبَ*وَ مِنْ شَرِّ النَّفّاثاتِ فِی الْعُقَدِ*وَ مِنْ شَرِّ حاسِد إِذا حَسَدَ*
💎آیه آخر سوره کهف جهت بیدار شدن برای نماز صبح
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا*
💎سوره تکاثر توصیه امام صادق جهت در امان ماندن از عذاب قبر
أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ✨حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ✨ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُون✨ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ✨كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ✨لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ✨ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ✨ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ
💎تلاوت سوره توحید ثواب ختم کل قرآن
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿۱﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿۲﴾لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿۳﴾وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿۴﴾*
💎 صلوات بر پیامبر اکرم (صلی الله) و پیامبران پیش از پیغمبر
«اَللّهُمَّ صَلَّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدْ اَللّهُمَّ صَلَّ عَلی جَمیعِ الأنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلین»
💎قرائت دعای اللهم اغفر للمومنین و المومنات🤲🏻
ان شاءالله عاقبت بخیری همه شیعیان🤲🏻💌
🌻اللهم عجل لولیک الفرج 🌻
کلید بهشت🔑🌹🕊
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
@kelidebeheshte
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
#نماز_شب را چگونه می خوانند ؟
⏰#وقت نماز شب:
وقت نماز شب از #نصف_شب تا #اذان_صبح است. و نماز شب در سحر از فضیلت بیشتری برخوردار است و تمام ثلث آخر شب سحر محسوب می شود. بهترین وقت #سحر هم نزدیک اذان صبح است.
⏪#رکعات نماز شب:
نماز شب #يازده ركعت است: #چهار تا #دو ركعت (مثل نماز صبح) به نيت نماز شب و يك نماز #دو_ركعت به نيت نماز #شَفْعْ و يك نماز #يك_ركعتي به نيت نماز #وَتْر
💖نيت: دو ركعت نماز شب ميخوانم قُربة اِلي الله✋
🌹👈- در ركعت اول: يك بار سوره حمد + يك بار سوره قل هو الله احد + ركوع + سجده
🌹👈- در ركعت دوم: يك بار سوره حمد + يك بار سوره قل هو الله احد + قنوت + ركوع + سجده + تشهد + سلام.
🔴(نماز شبي كه در قست بالا آمده است را چهار بار تكرار كنيد كه جمعاً هشت ركعت نماز شب ميشود).
💚نماز شفع:
💖نيت: دو ركعت نماز شَفْعْ ميخوانم قُربة اِلي الله✋
🌹👈- در ركعت اول: يك بار سوره حمد + يك بار سوره قل هو الله احد + يك بار سوره قل اعوذ برب الناس + ركوع + سجده.
🌹👈- در ركعت دوم: يك بار سوره حمد + يك بار سوره قل هو الله احد + يك بار سوره قل اعوذ برب الفلق + قنوت + ركوع + سجده + تشهد + سلام.
💜نماز وتر:
💖نيت: يك ركعت نماز وَتْر ميخوانم قُربة اِلي الله✋
🌹👈- در ركعت اول: يك بار سوره حمد + سه بار سوره قل هو الله احد + يك بار سوره قل اعوذ برب الفلق + يك بار سوره قل اعوذ برب الناس
✅- در #قنوت: خواندن كامل قنوت + در حاليكه دستهايتان در حالت قنوت است، (با انگشتان دست راست يا با تسبيح) #چهل بار بگوييد ( اَللّهُمَّ اِغْفِر لِلْمومِنينَ وَ اَلْمومِناتْ وَ اَلْمُسلِمينَ وَ اَلْمُسلِماتْ )یا اسم #40_مومن را نام ببرید
«خدايا ببخش جميع مؤمنين مرد و مؤمنين زن را». و بعد از آن #هفتاد بار بگوييد ( #اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبي وَ اَتُوبُ اِلَيه) «آمرزش ميطلبم از خدايي كه پروردگارم است و بسويش باز ميگردم».
👈سپس #هفت بار بگوييد ✨(#هذا مَقامُ الْعائِذِ بِكَ مِنَ اَلْنار)✨
«اين است مقام كسي كه از آتش قيامت به تو پناه ميبرد».
سپس #سيصد مرتبه بگوييد ( #اَلْعَفو ) «ببخش». + و سپس يك بار بگوييد ( رَبّ اغْفِرْلى وَ ارْحَمْنى وَ تُبْ عَلىََّ اِنَّكَ اَنْتَ التّوابُ اَلْغَفُورُ الرّحيم )
✨«پروردگارا ببخش مرا و رحم كن به من و توبه مرا بپذير به راستي كه تو، توبه پذيرنده، بخشنده و مهرباني». + ركوع + سجد + تشهد + سلام + (پايان نماز) + تسبيحات فاطمة زهرا (س)
🌹(#تسبيحات حضرت زهرا (سلام الله عليها): (34 مرتبه، الله اكبر، 33 مرتبه، الحمد لله و 33 مرتبه، سبحان الله) در حديثي آمده: خواندن تسبيحات فاطمه زهرا (سلام الله عليها) از هزار ركعت نماز مستحب، نزد خداوند بهتر است)
کلید بهشت🔑🌹🕊
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
@kelidebeheshte
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
💗#خریدار_عشق💗
#قسمت_چهل_و_پنجم
بعد از کلی دور زدن ،رفتیم سمت خونه...
- سجاد جان میشه منو ببری خونه ما،چون فردا کلاس داریم وسیله هام خونه است
سجاد: چشم ،صبح خودم میام دنبالت - باشه
رسیدیم نزدیک خونه
- مواظب خودت باش،رسیدی خونه یه پیام بده
سجاد: چشم - خدا حافظ
سجاد: بهار؟
- جانم
سجاد: خیلی دوستت دارم
- منم خیلی دوستت دارم
سجاد: یا علی
وارد خونه شدم همه تو پذیرایی نشسته بودن - سلام به اهالی خانه
مریم: معلومه که کبکت خروس میخونه هااا
جواد: نه بابا ،داره چه چه میزنه نمیشنوی
- ععع ،سلامم نکنم
مامان: بهار ،با کی اومدی؟
- سجاد
بابا: خوب میگفتی ،سجاد هم میاومد شام با هم بودیم!
- خسته بود رفت ،منم برم بخوابم خستم
زهرا: شام نمیخوری؟
- نه ،بیرون یه چیزی خوردیم
زهرا: باشه ،شب بخیر
رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردم
روی تختم دراز کشیدم
به اتفاقای خوب امروز فکر میکردم
ای کاش روز به پایان نمیرسید ،ای کاش باز هم صدای دوستت دارم و از دهنش میشنیدم
اینقدر خوشحال بودم که رفتم وضو گرفتم و نماز شکرانه خوندم
صدای پیامک گوشی مو شنیدم
رفتم نگاه کردم سجاد بود
سجاد: سلام عزیزم ،رسیدم خونه،
اولین پیامی بود که سجاد برام فرستاده بود
منم براش نوشتم ،سلام آقای من ،خدا رو شکر
دوباره پیام فرستاد سجاد :
آنقدر دوستت دارم که پروانه ها گیج می شوند
گل ها تعجب می کنندو باران دلش آب می افتد!
دوستت دارم بهار من
- تو که باشی بس است …
مگر من جز “نفس” چه میخواهم ؟
💗#خریدار_عشق💗
#قسمت_چهل_و_ششم
صبح با نوازش دستی روی موهام بیدار شدم
باورم نمیشد ،سجاد موهامو نوازش میکرد
- سلام ،اینجا چیکار میکنی؟
سجاد : سلام،خوب اومدم دنبال خانومم با هم بریم دانشگاه...
- ساعت چنده،چرا گوشیم زنگ نخورد ؟
سجاد: نزدیکای ۹ ،اتفاقن گوشیت داشت خودشو میکشت من نجاتش دادم، نمیخوای پاشی ،صبحونه نخوردمااا...
- مامان مگه نیست ؟
سجاد: نه اومدم داشت میرفت خرید ،من میرم پایین تو هم زودتر بیا
- باشه
دست و صورتمو شستم ،موهامو شونه زدم بستم ،رفتم پایین تو آشپز خونه دیدم سجاد ،صبحانه آماده کرده منتظر من بود...
- ببخشید
سجاد: بیا که روده کوچیکه ،روده بزرگه رو خورد
- کی اومدی؟
سجاد: ساعت۸
- از ۸ اینجایی منو صدا نزدی ؟
سجاد: اینقدر قشنگ خوابیده بودی که دلم نیومد بیدارت کنم بعد از خوردن صبحانه رفتم توی اتاقم لباسامو پوشیدم کنار آینه ایستاده بودم و مقعنه روی سرمو مرتب میکردم
که چشمم به سجاد افتاد
برگشتم نگاهش کردم - چیزی شده؟
سجاد: نه ،دارم زنمو نگاه میکنم،به قول خودت جرم مگه ؟
- نه ,مال خودته ،حلال و طیب
رفتم نزدیکش
- سجاد
سجاد: جانم
- یه نیشگون میگیری منو ببینم خواب نیستم؟
(سجاد خنده اش گرفت): نزیکتر شد و گونه امو بوسید ،آروم زیر گوشم گفت ،بیداره بیداری عشقم...
از خوشحالی دلم میخواست جیغ بکشم ،و بگم خدایا شکرت سجاد داشت میرفت سمت در که گفت: بهار چند دست لباس و وسیله ها تم بردار بعد دانشگاه میریم خونه ما...
- باشه
وسیله هامو برداشتم و حرکت کردیم سمت دانشگاه...
💗#خریدار_عشق💗
#قسمت_چهل_و_هفتم
از ماشین پیاده شدیم رفتم سمت محوطه دانشگاه دست سجاد و گرفتم و یه لبخندی زدمو حرکت کردیم توی کلاس کنار هم نشستیم
سر کلاس فقط داخل دفترم مینوشتم دوستت دارم سجاد بعد یه قلب میکشیدم...
وبه سجاد نشون میدادم
سجادم یه لبخند میزد
با لبخندش جون میگرفتم
نزدیکای ظهر بود که با هم رفتیم سمت نماز خونه نمازمونو خوندیم
بعد رفتیم سمت کافه دانشگاه
رفتیم یه جا نشستیم
یه دفعه مریم و سهیلا اومدن سمت ما
مریم: سلام بهار خانم ،پارسال دوست ،امسال اشنا...
- سلام ،خوبین؟
سجاد: بهار جان من میرم کلاس تو هم بعدن بیا - باشه
سهیلا: وااا چرا رفت، مگه میخواستیم بخوریمش...
- بیچاره حق داره بره، این چه سرو ریختیه که درست کردین...
مریم: وااا ،چشه مگه تیپمون...
- هیچی ،فقط دسته کمی از زامبی ندارین...
سهیلا: همین زامبیااا این اقا سجاد و بهت معرفی کردنااا...
- بله ،واقعنم ممنونم ازشما
مریم: سهیلا بریم دیگه، دیر میشه...
- کجا به سلامتی
سهیلا: تور جدید پهن کردیم ،میریم ببینم چه ماهی گرفتیم
- فقط مواظب باشین یه موقع ماهی کوسه نشه هااا...
مریم: نترس هر چی باشه از پس زامبیا بر نمیان ...
سهیلا: فعلن ،تو هم پاشو برو تا شوهرت و ترور نکردن ....
نزدیکای غروب کلاسامون تمام شد
بعد باهم رفتیم سمت خونه سجاد اینا
سجاد در حیاط و باز کرد وارد حیاط شدیم
وارد خونه شدیم صدای غر غر فاطمه رو میشنیدم ....
سجاد:چه خبرته دختر ،صدات تا سر کوچه میاد
فاطمه از آشپز خونه اومد بیرون
-سلام
فاطمه:واااییی ،بهار خوبی؟
مامااااااااااااااان بهار اومده
-آروووم چه خبرته!
مادر جونم اومد پیشمون، رفتم بغلش کردم
- سلام
مادر جون: سلام عزیز دلم خسته نباشی
فاطمه: واااییی بهار بیا که خدا تو رو رسوند -
چی شده ؟
فاطمه:من هر چی میگم امتحان دارم باز مامان خانم میگه غذا درست کن ،آخه انصافه
سجاد:منظورت چیه،الان بهار غذا درست کنه !
فاطمه:چی میشه مگه ،فقط امشب ،خواهش
-باشه ،برو درستو بخون
فاطمه:الهی قربونت برم
سجاد دستمو گرفت
سجاد :لازم نکرده، بهار خسته اس ،خودت برو یه چیزی درست کن
مادر جونم میخندید:
ول کنین بابا، خودم درست میکنم
فاطمه:ای زن زلیل از الان دیگه
با حرف فاطمه خندم گرفت وارد اتاق شدیم ،لباسامونو عوض کردیم،وضو گرفتیم نمازمونو خوندیم....
💗#خریدار_عشق💗
#قسمت_چهل_و_هشتم
بعد از خوندن نماز رفتم روی تخت دراز کشیدم
ولی سجاد هنوز داشت نماز میخوند،بعد از نمازم شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا
و من مثل دیوانه ها نگاهش میکردم
چشمم به عکسای دور و برم افتاد
چرا تا حالا دقت نکردم ببینم ژست های مختلف سجاد،که هیچ سنخیتی با حال الانش نداره
پسری که عاشق تیپ زدن باشه و درحالی که عاشق نماز و شهادت باشه
یاد خودمون افتادم ،که هیچ عکسی از عقدمون نداریم،یعنی هیچ عکس دونفره ای نداریم
سجاد:به چی فکر میکنی؟
-چی؟
سجاد:نخود چی
،میگم داری کجاها سیر میکنی بانوو
-داشتم فکر میکردم که هیچ عکسی نداریم از عقدمون
سجاد:شرمندم نکن دیگه میخواستم هیچکس
نداشته باشیم که راحت تر بتونی فراموش کنی.
-ببخشید ،منظوری نداشتم
سجاده شو جمع کرد اومد کنارم
سجاد:گوشیت کو
-گوشیم؟
سجاد:اره ،گوشیت و بیار
گوشیمو از داخل کیفم برداشتم
-میخوای چیکار
سجاد:بشین چند تا عکس بگیریم
- خوب چرا باگوشی خودت نمیگیری
سجاد:گوشی من شاید یه موقع دست دوستام باشه،بعضی موقع ها دوست ندارم کسی عکس تو رو ببینه تو گوشیم...
از حرفش خوشم اومد ،بعد نشستیم با هم یه چند تایی عکس گرفتیم روزها در حال سپری شدن بودن و من هر لحظه عاشق تر از روز قبل میشدم حتی یه لحظه بدون سجاد نمیتونستم زندگی کنم ترس از دست دادنش دیونم میکرد
حتی جرأت پرسیدن اینکه ،چند وقت دیگه باید بره رو نداشتم دوست داشتم هیچ وقت نمیرفت...
💗#خریدار_عشق💗
#قسمت_چهل_و_نهم
۷۲ روز از عقدمون میگذشت نیمه شعبان بود
آماده شده بودم ، منتظر سجاد بودم که باهم بریم جمکران گوشیم زنگ خورد
سجاد بود
-سلام عزیزم
سجاد:سلام بهار جان -رسیدی بیام پایین؟
سجاد:نزدیکم ولی پایین نیا ،میام بالا کارت دارم -باشه
سجاد:فعلن یا علی
-با گفتن این حرفش
،ترس وجودمو گرفت، نکنه...
بعد چند دقیقه، صدای زنگ آیفون و شنیدم ،از پنجره اتاق نگاه کردم ،سجاد کت و شلوار روز عقدمونو پوشیده بود ،وارد خونه شد
منتظرش شدم تا وارد اتاقم شد
سجاد:سلام
-سلام،چه خوش تیپ شدی...
سجاد:چشماتون خوش تیپ میبینه خانوم
-جایی میخوای بری؟
سجاد:میخوای نه میخوایم
،اره میخوایم بریم جشن آقا دیگه
-خوب چرا این لباس و پوشیدی؟
سجاد:بعدن بهت میگم...
-باشه،بریم حالا؟
سجاد:نه ،میشه تو هم لباس عقدت و بپوشی؟
- چرا
سجاد:بپوش دیگه...
-آخه زشته ،با این لباس بیام
سجاد: کجاش زشته ،خیلی هم خوشگل بود
-مگه شما اصلا منو دیدی که بخوای لباس منم ببینی
سجاد:اختیار دارین ،پس شوهرت و دست کم گرفتی
-واایی از دست تو
سجاد: حالا برو لباست و بپوش
- باشه
لباسمو پیدا کردم و پوشیدم روسریمو هم لبنانی بستم برگشتم سمت سجاد سجاد اومد سمتم دستامو گرفت
سجاد: تو بهترین اتفاق زندگیم بودی و هستی و خواهی بود ،خدا رو شکر میکنم به خاطر داشتن تو...
- منم خوشحالم که عاشقت شدم ،ای کاش زودتر عاشق و دلبسته ات میشدم...
سجاد : گوشیت و بیار چند تا عکس بگیریم
- باشه بعد از گرفتن چند تا عکس
سجاد از داخل یه نایلکسی یه چادر عربی بیرون آورد و گذاشت روی سرم
سجاد: اینجوری بهتره...
رفتم کنار آینه ایستادم و خودمو نگاه میکردم ،حجاب و دوست داشتم ولی چادر یه کم سخت بود ،ولی امروز سجاد، با گذاشتن چادر روی سرم ،فهمیدم که دوستش دارم
نگاهش کردم
- بریم؟
سجاد : بریم