🍁#رمان_خــــواب_هـــای_آشــفــتــه🍁
#قسمت_پنجاه_و_هفتم
اوضاع خیابانها آرام تر شده بود. چند ماهی از رفتن ابراهیم میگذشت و من هنوز نمی توانستم فرآموشش کنم.
اصلا مگر میشود عشق را از یاد برد؟! هرچند او از تو سراغی نگیرد.... دل آشفته بودم و نگران، با پدر و مادرم میخواستیم از تهران برویم.
قرار شد زندگی را در شهرستان زادگاه پدری ام از سربگیریم. اما من هنوز به آمدن ابراهیم امید داشتم. اگر از اینجا میرفتم دیگر نمی توانست پیدایم کند.
اصلا چرا خبری از او نشده بود؟ مگر یک مأموریت چقدر طول می کشد؟ حال شهر که دارد خوب میشود پس چرا او نمی آید؟!
فکری به سرم زد خواستم دندانهایم را همین تهران درست کنیم بلکه بتوانم برای دلم وقت بخرم. شاید در این مدت معجزه ای بشود. قبول کردند. تمام مدت از امام حسین(ع) میخواستم ابراهیم را به من برگرداند، سالم و سلامت و همانطور عاشق!
یک هفته بعد از اتاق دکتر دندان پزشک بیرون می آمدم که صدای زنگدار و نحس آشنایی در گوشم پیچید: باید حجابشونو بردارن...
چرخیدم سمت صدا، از گوشی موبایل یک دختر جوان می آمد. نگاه خشمگینم را که دید، ترسید و می خواست صفحه موبایلش را ببندد که چنگ زدم گوشی اش را گرفتم. رفتارم دست خودم نبود.
همان صدا بود. مسی همان خبرنگار عوضی که برای گوگو کلیپ جور میکرد...
هیچ وقت صورتش را ندیده بودم اما صدایش مثل برداشتن سر از روی یک زخم عمیق و کهنه وجودم را سوزاند.
حالا رفته بود خارج با آن موهای وزدار و نگاه نفرت انگیزش میخواست باز جیب هایش را پر از دلار کند چه ارزشی برایش داشت که به خاطرش اینجا عده ای به بدبختی بیفتند!
مادرم جلو آمد و گوشی را به صاحبش پس داد و عذر خواهی کرد. در دلم گفتم: ابراهیم کجایی تا بگویم هویت مسی علینژاد پلید را فهمیدم..
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 روزی که بهشت برای بعضی از بهشتیها، جهنـّــم میشه!
کلید بهشت🔑🌹🕊
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
@kelidebeheshte
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
#حدیث #تلنگر
🔰چه کسانی خودشان را مسخره می کنند؟
❤ امام رضا علیه السّلام:
🔻هفت چیز جنبه مسخره دارد:
1⃣ کسی که با زبانش استغفرالله بگوید ولی در دل از گناهی که کرده پشیمان نباشد خودش را مسخره کرده
2⃣ کسی که از خدا توفیق کار خیر طلب کند ولی تلاش و کوششی نداشته باشد خود را مسخره کرده
3⃣ کسی که از خدا بهشت بخواهد و در انجام عبادات صبر نکند و در ترک معاصی صبر نداشته باشد خود را مسخره کرده
4⃣ کسی که از آتش جهنم به خدا پناه برد ولی از لذت گناه دست بر ندارد خودش را مسخره کرده
5⃣ آنکس که یاد مرگ کند و از آن ترس داشته باشد ولی خود را برای مرگ آماده نکند ( یعنی اعمال خیر انجام ندهد و از گناهانش استغفار نکند) خودش را مسخره کرده
6⃣ کسی که خدا را یاد کند و مشتاق دیدار او باشد ولی در گناهان اصرار ورزد خود را مسخره کرده
7⃣ کسی که بدون توبه از خدا طلب عفو و بخشش کند، خودش را مسخره کرده است.
کلید بهشت🔑🌹🕊
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
@kelidebeheshte
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
4.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 حجتالاسلام رفیعی
💢 عوامل فشار قبر؟!
🔸کوتاه و شنیدنی👌
کلید بهشت🔑🌹🕊
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
@kelidebeheshte
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
استاد پناهیانامام زمان رو دوست داری؟.mp3
زمان:
حجم:
9.61M
🎧#صوتی #امام_زمان
🎙استاد پناهیان
🔸امام زمان رو دوست داری؟!
👌بسیار شنیدنی و تأثیرگذار
کلید بهشت🔑🌹🕊
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
@kelidebeheshte
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#نمازشب🌷
🌻نماز شب 11 رکعت است🌻
💛 4 نماز دو رکعتی 👈🏻 به نیت نافله شب
🧡 مثل نماز صبح
💛 دو رکعت 👈🏻 به نیت شفع
🧡 رکعت اول: حمد ➕ هر سوره ای
(یا: توحید ➕ ناس)
🧡 رکعت دوم: حمد ➕ هر سوره ای
(یا: توحید ➕ فلق)
💛یک رکعت 👈🏻 به نیت وتر
🧡 حمد ➕ هر سوره ای
( یا: 3 بار توحید ➕ فلق ➕ ناس)
💓 مستحبات قنوت نماز وتر 💓
💟 استغفار 👈🏻 70 مرتبه
💫 استغفرالله ربی و اتوب الیه💫
💟 استغفار برای 40 مومن
💫اللّهمَّ اغْفِر (فلانی) 👈🏻 مثال: اللهم اغفر لِمحمد
💟 عفو 👈🏻 300 مرتبه
💫الهی الْعَفْو💫
💟 7 مرتبه ذکر پایین
💫 اللهم هٰذا مَقامُ الْعائِذِ بِکَ مِنَ النّار💫
💟 گفتن ذکر پایین
💫 ربِّ اغْفِرْلی وَارْحَمْنی وَ تُبْ عَلَیَّ اِنَّکَ اَنتَ التَّوابُ الْغَفورُ الرَّحیم💫
🦋ا⬇️🌸⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️🌸⬇️ا🦋
✍🏻 میتوان فقط به خواندن شفع و وتر, و یا حتی فقط وتر اکتفا کرد.
✍🏻 میتوان قنوت نماز وتر را ساده و خلاصه تر خواند. مثلا فقط 70 بار استغفار و یا حتی کوتاه تر.
✍🏻 هر قدر قنوت نماز وتر طولانی تر باشد, ثواب و برکات بیشتری خواهد داشت.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
هر شب میتونید بعد از نمازعشا تا قبل از اذان صبح بخونید
💝💝التماس دعا🌸🌸🌸🌸
کلید بهشت🔑🌹🕊
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
@kelidebeheshte
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
🍁#خــــواب_هـــای_آشــفــتــه🍁
#قسمت_پنجاه_و_هشتم
رفتار آن روزم باعث شد زودتر از موعد از تهران برویم.
حالا دندان هایم خوب شده بودند و دیگر سرزبانی حرف نمیزدم.
فقط مانده بود آرزویم که با همه وجود به خدا سپرده بودمش.
دیگر نیروهای امنیتی اوضاع شهر را آرام کرده بودند. مردم به زندگی عادی خود برگشته بودند. اما چیزی در وجود من هنوز بیقرار بود.
باید جای چشم های یک دختر باشی تا بدانی وقتی یک مرد مقابلت می ایستد و میگوید با تمام وجود دوستت دارد و تو به صداقتش ایمان داری، فرآموش کردنش چقدر غیرممکن است!
وقتی سوار ماشین پدرم شدیم و از تهران بیرون رفتیم، زیر لب با امام حسین(ع) حرف زدم:
یا بهم برش گردون یا....اگه ابراهیم سهم من از این زندگی نیست...کمکم کن...کمکم کن فرآموشش کنم.
زیرلب صلواتی فرستادم و قطره اشکی آرام از گوشه چشمم سقوط کرد. دلم میخواست لب به گلایه باز کنم. دوست داشتم تمام آنهایی که زندگی ام را دزدیده بودند، نفرین کنم.
همان موقع تلفن مادرم زنگ خورد. پدرم گفت: حتما آقاجونه بذار به یه جا برسیم خودم زنگ میزنم الان تو جاده قطع و وصل میشه نگران میشن.
مادرم موبایلش را که تازه از کیفش بیرون آورده بود دوباره درکیفش گذاشت. اما کسی که پشت خط منتظر بود دست بردار نبود. انگار بی اختیار گفتم: جواب بده.
مادرم تلفن را جواب داد: الو...سلام خانم عظیمی...بله الحمدلله...چطور؟ نه تو جاده ایم ممکنه الانم تماس قطع بشه...چی؟...کی؟...جناب ستوان کیه؟!... الو...
بی مهابا تلفن را از دستش قاپیدم و با خانم عظیمی حرف زدم. از روی شوق جیغی کشیدم که پدرم با ترس زد روی ترمز. تلفن را روی صندلی عقب انداختم.
از ماشین پیاده شدم. باد خنکی می وزید و روسری ام را روی سرم جابه جا میکرد. دست هایم را باز کردم و رو به آسمان داد زدم: خدایاااا دوستت دارم.*
💠... پــــایـــان ...💠