eitaa logo
کلید‌بهشت🇵🇸🇮🇷』
1.1هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
5.9هزار ویدیو
399 فایل
⊰به‌نام‌خدابه‌یادخدابرای‌خدا⊱ ❥کانالی‌پرازحس‌و‌حال‌معنوی⸙ ارتباط با مدیرکانال✉ @SadatKhanooom7 ⇠کپی‌مطالب‌کانال،فقط‌باذکرصلوات‌برای‌‌ظهورمولا(عج)💗 تبلیغات♥️ https://eitaa.com/AVA_M313 تولدمون: ۱۳۹۹/۲/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍁 یک روز بعد از نماز برای ابراهیم آیت الکرسی میخواندم که صدای آشنایی مثل حریر بر جان گوشهایم نشست: پس اینجایی! سرم را بلند کردم. فرشته بود. دستهایم را گرفتم و آرام بلندم کرد، بعد مرا در آغوش کشید و صورتش را روی شانه ام گذاشت. شبیه مادرم مرا بو کرد و گفت: بلاخره دختر خودم میشی. محکم بغلش کردم دلم میخواست آن لحظه ناتمام بماند تا ابد! خانم عظیمی آمد و گفت باید برای مراحل اداری یک سری فرم پرکنند. همسر فرشته که فرم ها را پر میکرد، فرشته کیف پولش را جلوی صورتم بازکرد و گفت: ببین این کیمیای منه... خشکم زد. کیف را از دستش گرفتم و گفتم: اشتباه میکنی. باتعجب نگاهم کرد. اما من از او فاصله گرفتم و با بغض تکرار کردم: اشتباه میکنی... کیف را روی زمین انداختم و دویدم سمت محوطه، روی زمین چمباتمه زدم. خانم عظیمی آمد بالای سرم: -این دیگه چه کاری بود کردی؟ +نمیخوام -چی؟ +باهاشون نمیرم -دیوونه شدی؟ نگاه پرخشمم که به نگاهش خنجر زد، ساکت شد. خم شد و با لحن ملایم تری پرسید: آخه یه دفعه چیشد؟ جوابش را ندادم. آنها که از ساختمان بیرون آمدند، راه کج کردم به حیاط پشتی. تا وقتی مطمئن شدم رفتند نیامدم بیرون...
🍁 🍁 چند روز بعد مقابل تلویزیون وسط سالن استراحت، نشسته بودم. رهبر چنان سخنرانی کرده بود که دوست و دشمن میخکوب شده بودند. صداقت کلامش وقتی که مملکت را دست امام زمان(عج) سپرد و به مردم امیدواری داد، حاضرین را به گریه انداخته بود.      یکدفعه خانم عظیمی دوید داخل سالن و گفت: دوباره اومدن. برگشته بودند، اینبار مشتاق تر، من اما دلگیر بودم و تلخ! فرشته آمد جلو. صورتم را با کتابی که دستم بود، پوشاندم. کتاب را گرفت. آمدم بروم که به التماس افتاد: تو... تو کیمیای من... گفتم: نه! و بلند شدم. بیرحم شده بودم.  نمی توانستم گذشته را فرآموش کنم. همسرش در چهار چوب در ایستاده بود، مرا که دید کنار رفت. اما بلافاصله صدا زد: بیا آزمایش بده... بخاطر این مادر... بذار خیالش راحت شه که تو هم گمشده اش نیستی. ایستاده بودم و پشت به او فقط گوش میکردم، ادامه داد: بذار جواب منفیو ببینه تا دست از سرت برداره... برگشتم سمتش. پرسیدم: اگر جواب مثبت بود چی؟ حیران شد. رفتم. دوید دنبالم: +صبرکن -من آزمایش نمیدم +چرا جواب مثبت بشه؟ مگه تو... سکوت کردم و راهم را کشیدم که بروم، صدایش را بالا برد: پس فرشته راست میگه؟ صاحب اون عکس تویی؟ چانه ام لرزید. اشکهایم بی صدا روی صورتم جاری شدند. پاهایم توان حرکت نداشتند. سر به زیر شدم. آمد روبرویم: یعنی تو دختر منی؟ تویی که شونزده ساله منو دیوونه و آواره کردی؟! نشست روی زمین. دلم به حال او بیشتر از خودم سوخت. نمیخواستم جوابش را بدهم. آن عکس پنج سالگی خودم بود. منِ قبل از بدبخت شدن! برگشتم دیدم فرشته روی زمین به حالت غش افتاده. دویدم بالای سرش. شانه هایش را بلند کردم و سرش را روی زانوهایم گذاشتم. مردمکش را از پشت چشم های نیمه بازش دیدم که دور صورتم می چرخید.
🍁🍁 چند روزی گذشت تا راضی شدم آزمایش دی ان ای بدهم. تا جواب آزمایش بیاید، هر روز می آمد دیدنم و برایم از خودم می گفت: تازه شدی مثل قبلنا اونوقتا که هنوز زبون باز نکرده بودی، از نگاهت میفهمیدم چی میخوای، میفهمیدم کی سردته کی گرمته کی گرسنه اته کی آب میخوای... بعد با بغض ادامه داد: یه بار تب داشتم شب نفهمیدم کی خوابم برد. بابات میگفت تمام شب دور اتاق چرخوندت بلکه آروم بشی ولی تو یه بند گریه میکردی منم کوره آتیش بودم و نیمه هوشیار! فرداش که حالم بهتر شد. تو باهام قهر کرده بودی، بابات میگفت من زیادی بزرگت میکنم. میگفت  بچه هفت ماهه چی میدونه قهر چیه! ولی من میدونستم تو باهام قهر کردی، شیرنمی خوردی بغلت که میکردم. دستای تپل و نرمتو که میذاشتم روی صورتم، میزدی زیر گریه و تا زمین نمیذاشتمت گریه ات بند نمی اومد. الانم ....حق داری ازم ناراحت باشی ولی باهام قهر نباش دخترم! اون سال که گمشدی تا یه ماه با بابات ویلون کوچه و خیابون بودیم. همه جا رو زیرو رو کردیم پیش پلیس رفتیم پرونده تشکیل دادیم حتی...بیمارستانا و...سردخونه ها رو گشتیم، ولی تو نبودی! خدا میدونه تو این سالا چی کشیدم.... و گریه فرصت حرف زدن  را از او  گرفت. روزی که به اصرار مادرم همه باهم رفتیم و جواب  آزمایش را گرفتیم یادم هست. ساکت بودم. چشمهای خیسم در آیینه بارانی نگاهش دردهایم را  فریاد میزد. جواب مثبت را که شنید، دیگر نتوانست سرپایش بماند. نشست روی زمین. روسری سیاهش را روی صورتش کشید و سرش را به لبه تخت تکیه داد و بلند بلند گریه کرد. خانم عظیمی بی طاقت شد و گفت: یا صاحب صبر، گمشده تو پیدا کردی بلاخره! پدرم آمد کنارم دست انداخت دور شانه ام و سرم را به شانه های مردانه اش تکیه داد، و آهسته گفت: منو ببخش بابایی... بی صدا گریه کردم. چقدر در تمام این سالها بودنش را کم داشتم!
🍁🍁 اوضاع خیابانها آرام تر شده بود. چند ماهی از رفتن ابراهیم میگذشت و من هنوز نمی توانستم فرآموشش کنم. اصلا مگر میشود عشق را از یاد برد؟! هرچند او از تو سراغی نگیرد.... دل آشفته بودم و نگران، با پدر و مادرم میخواستیم از تهران برویم. قرار شد زندگی را در شهرستان زادگاه پدری ام از سربگیریم. اما من هنوز به آمدن ابراهیم امید داشتم. اگر از اینجا میرفتم دیگر نمی توانست پیدایم کند. اصلا چرا خبری از او نشده بود؟ مگر یک مأموریت چقدر طول می کشد؟ حال شهر که دارد خوب میشود پس چرا او نمی آید؟! فکری به سرم زد خواستم دندانهایم را همین تهران درست کنیم بلکه بتوانم برای دلم وقت بخرم. شاید در این مدت معجزه ای بشود. قبول کردند. تمام مدت از امام حسین(ع) میخواستم ابراهیم را به من برگرداند، سالم و سلامت و همانطور عاشق! یک هفته بعد  از اتاق دکتر دندان پزشک بیرون می آمدم که صدای زنگدار و نحس آشنایی در گوشم پیچید: باید حجابشونو بردارن... چرخیدم سمت صدا، از گوشی موبایل یک دختر جوان می آمد. نگاه خشمگینم را که دید، ترسید و می خواست صفحه موبایلش را ببندد که چنگ زدم گوشی اش را گرفتم. رفتارم دست خودم نبود. همان صدا بود. مسی همان خبرنگار عوضی که برای گوگو کلیپ جور میکرد... هیچ وقت صورتش را ندیده بودم اما صدایش مثل برداشتن سر از روی یک زخم عمیق و کهنه وجودم را سوزاند.  حالا رفته بود خارج با آن موهای وزدار و نگاه نفرت انگیزش میخواست باز جیب هایش را پر از دلار کند چه ارزشی برایش داشت که به خاطرش اینجا عده ای به بدبختی بیفتند! مادرم جلو آمد و گوشی را به صاحبش پس داد و عذر خواهی کرد. در دلم گفتم: ابراهیم کجایی تا بگویم هویت  مسی علینژاد  پلید را فهمیدم..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 روزی که بهشت برای بعضی از بهشتی‌ها، جهنـّــم میشه! کلید بهشت🔑🌹🕊 ‍‎‌ ༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ @kelidebeheshte ༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
🔰چه کسانی خودشان را مسخره می کنند؟ ❤ امام رضا علیه السّلام: 🔻هفت چیز جنبه مسخره دارد: 1⃣ کسی که با زبانش استغفرالله بگوید ولی در دل از گناهی که کرده پشیمان نباشد خودش را مسخره کرده 2⃣ کسی که از خدا توفیق کار خیر طلب کند ولی تلاش و کوششی نداشته باشد خود را مسخره کرده 3⃣ کسی که از خدا بهشت بخواهد و در انجام عبادات صبر نکند و در ترک معاصی صبر نداشته باشد خود را مسخره کرده 4⃣ کسی که از آتش جهنم به خدا پناه برد ولی از لذت گناه دست بر ندارد خودش را مسخره کرده 5⃣ آنکس که یاد مرگ کند و از آن ترس داشته باشد ولی خود را برای مرگ آماده نکند ( یعنی اعمال خیر انجام ندهد و از گناهانش استغفار نکند) خودش را مسخره کرده 6⃣ کسی که خدا را یاد کند و مشتاق دیدار او باشد ولی در گناهان اصرار ورزد خود را مسخره کرده 7⃣ کسی که بدون توبه از خدا طلب عفو و بخشش کند، خودش را مسخره کرده است. کلید بهشت🔑🌹🕊 ‍‎‌ ༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ @kelidebeheshte ༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
4.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 حجت‌الاسلام رفیعی 💢 عوامل فشار قبر؟! 🔸کوتاه و شنیدنی👌 کلید بهشت🔑🌹🕊 ‍‎‌ ༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ @kelidebeheshte ༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
استاد پناهیانامام زمان رو دوست داری؟.mp3
زمان: حجم: 9.61M
🎧 🎙استاد پناهیان 🔸امام زمان رو دوست داری؟! 👌بسیار شنیدنی و تأثیرگذار کلید بهشت🔑🌹🕊 ‍‎‌ ༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ @kelidebeheshte ༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌷 🌻نماز شب 11 رکعت است🌻 💛 4 نماز دو رکعتی 👈🏻 به نیت نافله شب 🧡 مثل نماز صبح 💛 دو رکعت 👈🏻 به نیت شفع 🧡 رکعت اول: حمد ➕ هر سوره ای (یا: توحید ➕ ناس) 🧡 رکعت دوم: حمد ➕ هر سوره ای (یا: توحید ➕ فلق) 💛یک رکعت 👈🏻 به نیت وتر 🧡 حمد ➕ هر سوره ای ( یا: 3 بار توحید ➕ فلق ➕ ناس) 💓 مستحبات قنوت نماز وتر 💓 💟 استغفار 👈🏻 70 مرتبه 💫 استغفرالله ربی و اتوب الیه💫 💟 استغفار برای 40 مومن 💫اللّهمَّ اغْفِر (فلانی) 👈🏻 مثال: اللهم اغفر لِمحمد 💟 عفو 👈🏻 300 مرتبه 💫الهی الْعَفْو💫 💟 7 مرتبه ذکر پایین 💫 اللهم هٰذا مَقامُ الْعائِذِ بِکَ مِنَ النّار💫 💟 گفتن ذکر پایین 💫 ربِّ اغْفِرْلی وَارْحَمْنی وَ تُبْ عَلَیَّ اِنَّکَ اَنتَ التَّوابُ الْغَفورُ الرَّحیم💫 🦋ا⬇️🌸⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️🌸⬇️ا🦋 ✍🏻 میتوان فقط به خواندن شفع و وتر, و یا حتی فقط وتر اکتفا کرد. ✍🏻 میتوان قنوت نماز وتر را ساده و خلاصه تر خواند. مثلا فقط 70 بار استغفار و یا حتی کوتاه تر. ✍🏻 هر قدر قنوت نماز وتر طولانی تر باشد, ثواب و برکات بیشتری خواهد داشت. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 هر شب میتونید بعد از نمازعشا تا قبل از اذان صبح بخونید 💝💝التماس دعا🌸🌸🌸🌸 کلید بهشت🔑🌹🕊 ‍‎‌ ༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ @kelidebeheshte ༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌌هرشب ساعت21🕘 🎀با ما همراه باشید🎈 📕رمان📕