🌺#وقت_#فضیلت_نماز🌺
❓پرسش:
✍سلام #وقت فضیلت نمازها چه زمانی است؟ تا چه وقتی اگر نماز بخوانیم #اول_وقت محسوب می شود و در وقت فضیلت است؟
👈پاسخ:
اول وقت یعنی لحظه های آغازین انجام نماز با #وقت_معین است، که ادای نماز در آن وقت #مستحب_موکد است و وقت فضیلت به قسمتی از #وقت_نماز گفته می شود، که نماز در آن وقت دارای فضلیت است ولی خارج از آن وقت، فضیلت وارد شده را ندارد.
👈اوقات فضیلت #نمازهای_یومیه:👇
📝وقت فضیلت #نماز_صبح: از #اذان_صبح تا #روشن_شدن آسمان.
✅وقت فضیلت از لحاظ ساعت: از اذان صبح تا تقریبا ۴۵ دقیقه می باشد.
📝وقت فضیلت #نماز_ظهر: از #اذان_ظهر تا زمانی که سایه #شاخص:
✍آیات عظام: امام، رهبری، صافی، گلپایگانی، فاضل، مکارم: به #اندازه_خودش شود.
✍آیه الله سیستانی: به اندازه #چهار_هفتم خودش شود و در گرمای شدید تا بعد از مثل شاخص هم باقی است.
✅وقت فضیلت از لحاظ ساعت: از اذان ظهر تا تقریبا یک ساعت می باشد که در فصول سال متفاوت است.
📝 وقت فضیلت #نماز_عصر:
✍آیات عظام: امام خمینی، وحید، صافی، نوری، فاضل، بهجت، گلپایگانی: #بعد از نماز ظهر تا #دو_برابر شدن شاخص.
✍آیه الله سیستانی: از سایه شاخص به اندازه دو هفتم تا بعد از دوبرابر شدن در گرمای شدید و تا شش هفتم در غیر گرمای شدید.
✍آیه الله مکارم: از سایه شاخص به اندازه خود تا دوبرابر شدن آن.
✅وقت فضیلت نماز عصر از لحاظ ساعت: تقریبا یک ساعت و نیم بعد از اذان ظهر شروع می شود.
📝وقت فضیلت #نماز_مغرب:
✍آیات عظام: امام خمینی، رهبری، سیستانی، صافی،فاضل: بعد از اینکه #سرخی_طرف_مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا می شود، از بالای سر انسان بگذرد تا #زوال_شفق است.
✍آیات عظام: از غروب تا ذهاب حمره مشرق. البته به احتیاط مستحب صبر کند.
✅وقت فضیلت نماز مغرب از لحاظ ساعت: حدودا ۴۵ دقیقه می باشد.
📝وقت فضیلت #نماز_عشا:
✍آیات عظام: امام خمینی، سیستانی، صافی، نوری، مکارم، بهجت، فاضل، گلپایگانی: از زوال شفق تا #یک_سوم شب است.
✅وقت فضیلت نماز عشاء از لحاظ ساعت: تقریبا از ۴۵ دقیقه بعد از اذان مغرب تا یک سوم از شب می باشد.
📚منابع:
امام: تحریر الوسیله، نماز، مقدمات، م۶؛ نوری، مکارم، فاضل، گلپایگانی: عروه الوثقی، الصلاه، اوقات یومیه و نوافلها؛ وحید: منهاج الصالحین، کتاب الصلاه، م ۵۰۴.
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
✅ یک نکته، یک آیه:
❌با کسی که همه حواسش به دنیاست، ارتباط نگیر!
⬅️ به نظرت اینو بخرم خوبه؟
⬅️ شنیدی فلان مغازه حراج زده؟🙃
⬅️ اوه اوه قیمت طلا چقدر بالا رفته بخریم بذاریم کنار سود کنیم🤑
⬅️ گوشیم دیگه رو مد نیست، باید به فکر آخرین ورژنش باشم😎
... اینا حرف های روزمره خیلی از ما شده مخصوصا وقتی دور هم هستیم.
مدام صحبت مد، لباس، گوشی، طلا، کیف، کفش و .... انگار آفریده شدیم برای نمایش اشرافیت😔
🔴 حالا با کسانی که همه دغدغشون دنیا شده چطور رفتار کنیم؟
✅ قرآن پاسخ می دهد:
فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّىٰ عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا(نجم/29)
🔺 از کسانی که همه فکر و ذکرشون دنیاست، رو برگردون.😱
⚠️ اول حواسمون باشه خودمون مصداق آیه نباشیم بعدم اگه تو جمعی قرار گرفتیم که حرفای دنیاییش زیاد شد، سعی کنیم حرف رو از بازار به مسجد بکشونیم😉 حالا اگه هنرش رو نداشتیم بهتره اونجا نباشیم.
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
🔥 گرانی و گناه
🌸🕊آیت الله مجتهدی : شخصی به نام محمد قصاب که به شغل قصابی در تهران مشغول بود روزی به من گفت: وقتی که آیه الله شیخ عبدالنبی نوری(رحمه الله)، فوت کردند، پیکر شریفشان از شمیران تا شهرری پیاده تشییع شد.
🌸🕊ایشان، روزی به مغازه من آمد و گفت یک چارک گوشت می خواهم،(یعنی 750 گرم). گفتم گوشت چارکی چهار عباسی است.(یک قران، یک ریال و خود یک قران 5 عباسی بود)
🔥 آیه الله عبدالنبی نوری فرمودند: پناه می بریم به خدا، گوشت چارکی، چهارعباسی؟ یعنی از گرانی مواد غذایی متأسف و متعجب بودند و البته در روایات هم هست که گرانی مربوط به گناهان خودمان است و بدانید که روز به روز وضع بدتر خواهد شد.
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
❤ بسم رب الشهدا ❤
#داستان_عاشقانه_مذهبی
❤️#بدون_تو_هرگز💔
#قسمت_سی_وششم
#باپدرم_حرف_بزن
💥پشت سر هم زنگ می زد.
توان جواب دادن نداشتم.
اونقدر حالم بد بود که اصلامغزم کار نمی کرد که می تونم خیلی راحت صدای گوشی رو ببندم یا خاموشش کنم.
توی حال خودم نبودم ...
دایسون هم پشت سر هم زنگ می زد...
♨–چرا دست از سرم برنمی داری؟
برو پی کارت.
–در رو باز کن زینب.
من پشت در خونه ات هستم.
تو تنهایی و یک نفر باید توی این شرایط ازت مراقبت کنه!!
–دارو خوردم.اگر به مراقبت نیاز پیدا کنم میرم بیمارستان.ل
یهو گریه ام گرفت.
✳لحظاتی بود که با تمام وجود به مادرم احتیاج داشتم.حتی بدون اینکه کاری بکنه، وجودش برام آرامش بخش بود ...
تب، تنهایی، غربت ...
🌟دیگه نمی تونستم بغضم رو کنترل کنم.
–دست از سرم بردار.
چرا دست از سرم برنمی داری؟
اصلا کی بهت اجازه داده، من رو با اسم کوچیک صدا کنی؟
🔘اشک می ریختم و سرش داد می زدم.
–واقعا داری گریه می کنی؟
من واقعا بهت علاقه دارم. توی این شرایط هم دست از سرسختی برنمی داری؟
پریدم توی حرفش...
❤–باشه ... واقعا بهم عالقه داری؟
با پدرم حرف بزن ... این رسم ماست ... رضایت پدرم رو بگیری قبولت می کنم…
چند لحظه ساکت شد ...
حسابی جا خورده بود...
–توی این شرایط هم باید از پدرت اجازه بگیرم؟
🔷آخرین ذره های انرژیم رو هم از دست داده بودم. دیگه توان حرف زدن نداشتم.
–باشه ... شماره پدرت رو بده ...
پدرت می تونه انگلیسی صحبت کنه؟
من فارسی بلد نیستم...
🔶–پدرم شهید شده ...
تو هم که به خدا و این چیزها اعتقاد نداری ... به زحمت، دوباره تمام قدرتم رو جمع کردم.
از اینجا برو ... برو...
و دیگه نفهمیدم چی شد ... از حال رفتم...
💢نزدیک نیمه شب بود که به حال اومدم. سرگیجه ام قطع شده بود. تبم هم خیلی پایین اومده بود.اما هنوز به شدت بی حس و جون بودم.
💮از جا بلند شدم تا برم طبقه پایین و برای خودم یه سوپ ساده درست کنم. بلند که شدم ،دیدم تلفنم روی زمین افتاده ...
باورم نمی شد، 10 تماس بی پاسخ از دکتر دایسون...
👌با همون بی حس و حالی ،رفتم سمت پریز و چراغ رو روشن کردم. تا چراغ رو روشن کردم صدای زنگ در بلند شد.
💞پتوی سبکی رو که روی شونه هام بود، مثل چادر کشیدم روی سرم و از پله ها رفتم پایین.
از حال گذشتم و تا به در ورودی رسیدم.
انگار نصف جونم پریده بود.در رو باز کردم.
باورم نمی شد ، یان دایسون پشت در بود...
😕در حالی که ناراحتی توی صورتش موج می زد ، با حالت خاصی بهم نگاه کرد.
اومد جلو و یه پلاستیک بزرگ رو گذاشت جلوی پام.
💕–با پدرت حرف زدم ،گفت از صبح چیزی نخوردی.مطمئن شو تا آخرش رو می خوری.
این رو گفت و بی معطلی رفت.
خم شدم از روی زمین برش داشتم و برگشتم داخل. توش رو که نگاه کردم،چند تا ظرف غذا بود با یه کاغذ.روش نوشته بود...
💠–از یه رستوران اسلامی گرفتم.کلی گشتم تا پیداش کردم. دیگه هیچ بهانه ای برای نخوردنش نداری.نشستم روی مبل.
ناخودآگاه خنده ام گرفت...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
👈🏻با ما همراه باشید....❤️
💎ادامه دارد.....💎
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte