eitaa logo
کلید‌بهشت🇵🇸』
1.1هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
4.9هزار ویدیو
336 فایل
⊰به‌نام‌خدابه‌یادخدابرای‌خدا⊱ ❥کانالی‌پرازحس‌و‌حال‌معنوی⸙ ارتباط با مدیرکانال✉ @SadatKhanooom7 ⇠کپی‌مطالب‌کانال،فقط‌باذکرصلوات‌برای‌‌ظهورمولا(عج)💗 آوا {حرفامون}:@AVA_M313 تولدمون: ۱۳۹۹/۲/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
زهد همان بى اعتنایى به زرق و برق دنیا و مال و منال و شهرت و آوازه است. زاهد کسى نیست که فاقد این امور باشد بلکه زاهد کسى است که دلبسته و وابسته به این امور نباشد; خواه آن را داشته باشد یا نه! بلکه مى توان گفت: زاهدان از ثروتمندان غنى ترند، چرا که ثروتمندان از یک سو باید پیوسته ثروت خود را حساب و کتاب کنند و از سوى دیگر مراقب باشند سارق و دشمنى آن را از دست آنها نگیرد در حالى که زاهدان از همه اینها بى نیازند.در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که خطاب به على(علیه السلام) فرمود:" یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ قَدْ زَیَّنَکَ بِزِینَة لَمْ یُزَیِّنِ الْعِبَادَ بِزِینَة أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْهَا; زَیَّنَکَ بِالزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا; اى على خداوند تو را به زینتى آراسته که هیچ بنده اى به زینتى بهتر از آن نزد خداوند آراسته نشده است تو را به زهد در دنیا آراسته است." و در حقیقت چنین است چون آراستگى به زهد انسان را به بسیارى از صفات دیگر از فضایل اخلاقى مى آراید. به همین دلیل در حدیث دیگرى از امام صادق(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم:" جُعِلَ الْخَیْرُ کُلُّهُ فِی بَیْت وَجُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا... حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِکُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلاَوَةَ الاِْیمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِی الدُّنْیَا; تمام نیکى ها در خانه اى قرار داده شده و کلید آن زهد در دنیاست... سپس فرمود: حلاوت ایمان بر دل و جان شما حرام است تا زمانى که دل هایتان زهد در دنیا پیشه کند" آن گاه در چهارمین جمله مى فرماید: «تقوا و پرهیزگارى سپرى است (در برابر گناهان و خطرات شیطان و هواى نفس)»; (وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ). ورع به معناى تقوا یا حد اعلاى تقواست به گونه اى که انسان حتى از شبهات پرهیز کند. این فضیلت انسانى از حالت خداترسى باطنى سرچشمه مى گیرد که چون در برابر او گناهى ظاهر شود سدى در میان او و گناه ایجاد کند. تعبیر به "جنة" تعبیر جالبى است، زیرا سپر وسیله اى دفاعى در مقابل آماج تیرهاى دشمن یا شمشیرها و نیزه هاست گویا هواى نفس و شیطان پیوسته قلب انسان را هدف تیرهاى خود قرار مى دهد و انسان با ورع به وسیله این سپر مى تواند از آزار آنها در امان بماند. در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: "لِکُلِّ شَىْء أُسٌّ وَأُسُّ الاْیمانِ الْوَرَعُ; هر چیز اساس و شالوده اى دارد و شالوده ایمان ورع است" در حدیثى که از امیر مؤمنان على(علیه السلام) در غررالحکم نقل شده مى خوانیم: عَلَیْکَ بِالْوَرَعِ فَإنَّهُ عَوْنُ الدّینِ وَشَیْمَةُ الْمُخْلِصینَ; بر تو باد به پیشه کردن ورع، زیرا (بهترین) یاور دین و روش مخلصان است" سپس در پنجمین و آخرین جمله مى فرماید: «رضایت و خشنودى (از تقدیرات الهى) بهترین همنشین است»; (وَنِعْمَ الْقَرِینُ الرِّضَى) همنشین خوب کسى است که به انسان آرامش بخشد و او را از بى تابى در برابر مشکلات باز دارد و در او روح امید بدمد و تمام این آثار در راضى بودن به قضاى الهى است. آنکس که مقدرات را از سوى خداوند حکیم و مهربان مى داند هرگز از مصائبى که به هر حال در دنیا روى مى دهد و مشکلاتى که گریبان انسان را ناخواسته مى گیرد ناراحت نمى شود و بى تابى نمى کند و اعصاب خود را در هم نمى کوبد. البته این بدان معنا نیست که انسان در برابر هر حادثه اى تسلیم شود، بلکه به این معناست که تمام کوشش خود را براى پیروزى بر مشکلات به کار گیرد; ولى اگر حوادثى خارج از حیطه قدرت او رخ دهد در برابر آن راضى باشد و زبان به ناشکرى نگشاید و جزع و بى تابى نکند. در روایتى آمده است که موسى بن عمران(علیه السلام) به پیشگاه خداوند عرضه داشت: مرا به عملى راهنمایى کن که اگر آن را انجام دهم رضاى تو را به دست آورده باشم. خداوند به او وحى فرستاد که رضاى من (گاه) در ناخوشنودى توست و طاقت آن را ندارى... موسى بر زمین به سجده افتاد عرض کرد خداوندا افتخار سخن گفتنت با من را به من بخشیده اى و پیش از من به کس دیگرى نداده اى و هنوز مرا به عملى راهنمایى نکرده اى که با آن رضا و خوشنودى ات را به دست آورم "فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنَّ رِضَایَ فِی رِضَاکَ بِقَضَائِی; خداوند به او وحى فرستاد که رضاى من در این است که تو راضى به قضاى من باشى"
📚 ﺑﺮﮔﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﻧﺼﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ 💥 "ﻣﺒﻠﻎ 20 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩم ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ؛ ﻫﺮ ﮐﺴﻰ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺁﺩﺭﺱ ﻓﻼﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻡ ." 🔹ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺮﮔﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﻣﺒﻠﻎ 20 ﻫﺰﺍﺭﺗﻮﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺟﯿﺒﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﻰ ﺑﺮﺩ . ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ساکن ﻣﻨﺰﻝ ﻫﺴﺖ . شخص ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﻣﻴﺪﻫﺪ، ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺷﻤﺎ ﻧﻔﺮ ﺩﻭﺍﺯﺩﻫﻤﯽ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﯾﺪ ﻭ ﺍﺩﻋﺎ ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ ﭘﻮﻟﻢ ﺭﺍ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ . 🔹جوان ﻟﺒﺨﻨﺪﻯ ﺯﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﺮﻭﺟﯽ ﺣﺮﮐﺖ ﻛﺮﺩ، ﭘﻴﺮﺯﻥ ﻛﻪ همچنان ﺩﺍﺷﺖ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﭘﺴﺮﻡ، ﻭﺭﻗﻪ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﻛﻦ، ﭼﻮﻥ ﻣﻦ، ﻧﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻡ ﻭ ﻧﻪ ﺳﻮﺍﺩ ﻧﻮﺷﺘﻨﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻫﻤﺪﺭﺩﻯ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﻣﻦ، ﻣﻦ ﺭﺍ ﺩﻟﮕﺮﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﻳﻦ بزرگترین ﺧﻴﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻦ است. 🔅 ﺑﻪ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﺭﺣﻢ ﻛﻨﻴﺪ، ﺗﺎ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺣﻢ ﻛﻨﺪ . @kelidebeheshte
😍تو مترو نشسته بودم و خیره به عکس کربلا توی گوشیم تو دلم با امام حرف میزدم و درد و دل میکردم تا به مقصد برسم... 😏خانمی که کنارم نشسته بود و شالش از سرش روی گردنش افتاده بود نیم نگاهی به صفحه ی گوشی انداخت و نیش خند زد:«نمیدونم چه خیری از مرده ها به شما رسیده که ولشون نمی کنید...» 💔اولش دلم بدجوری شسکت اما بعد چیزی به ذهنم رسید و روکردم بهش و گفتم: 🙃«همین آقایی که می بینی اینقدر همه براشون نوکری میکنن و عاشقشونن و به قول شما ولش نمیکنن میدونی چقدر رو ناموسشون حساس بودن؟ 🙂میدونی تا وقتی نفس داشتن نذاشتن کسی ناموسشون رو خواهرشون رو همسرشون رو ببینه؟ 😭حتی تو اون شرایط وحشتناک روز عاشورا با چندین زخمی که روی بدنشون بود و با اون شرایط سخت که تو گودال قتلگاه افتاده بودن وقتی دیدن دشمن داره به خیمه ها حمله میکنه یه شمشیر شکسته برمیدارن و بهش تکیه میدن و بلند میشن و میگن تا وقتی زنده م به خیمه ها کاری نداشته باشید؟... 😢همیشه میگیم ایراد از مسلمانی ماست نه از اصل دین! آره! ایراد از مسلمونی ماست که مولامون وقتی شبا خواهرشون میخواستن سرمزار پدرشون برن با دوتاا برادرشون دور خواهر رو میگرفتن و ازشون محافظت میکردن و حالا هرروز تو خیابونا ناموس مردم جلوی چشم نامحرمه و ما بیخیالیم....» 😶چند لحظه فقط نگاهم کرد...بعد آروم شالش رو روسرش کشید وبه فکر فرورفت... @kelidebeheshte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎به وقت رمـ💖ـان💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚بسم رب المهدی💚 🎉🎈 ✈️دو هفته هم مثل برق و باد گذشت و وقت برگشتن رسید. خیلی ناراحت بودم. بغض گلویم را گرفته بود. هم از همسرم دور میشدم و هم از جایی که دوستش داشتم. ایران. با اکراه سوار هواپیما شدم و همه اش تصویر محسن جلوی چشمم بود. از بغل دستی خواستم جایش را با من عوض کند تا کنار پنجره بنشینم. قبول کرد. سرم را چسباندم به پنجره و وقتی هواپیما داشت از زمین فاصله می‌گرفت به ایرانی که هر لحظه داشتم ازش دورتر میشدم، خیره شدم. حس عجیبی بود. انگار نه انگار ژاپنی بودم. حس می‌کردم ایرانی ام. حس می کردم دارم از وطنم دور می‌شوم. احساس غربت می کردم. 💛وقتی به ژاپن رسیدم. خانواده ام توی فرودگاه منتظرم بودند. همه دلشان برایم تنگ شده بود♡ بغلم کردند و حالم را پرسیدند. پدرم از ایران پرسید. چیزهایی را که در ایران دیده بودم برایش تعریف کردم. 🧡گفتم ایرانی‌ها خیلی با محبت و مهربان اند. اینقدر باهم راحت حرف می‌زنند که اگر ندانی فکر می‌کنی با هم دوست چندین و چند ساله اند. مثلاً یک بار با محسن سوار تاکسی شدیم، اینقدر با راننده گرم گرفته بود که فکر کردم با هم فامیل اند. بعد که ازش پرسیدم. گفت:[اصلاً او را نمی شناخته] 🛍 یک بار هم رفتیم داخل یک مغازه که خرید کنیم، آنقدر با فروشنده گفتند و خندیدند که فکر کردم با هم دوستند. حرف‌هایشان را که درست نمی فهمیدم. ولی محسن یک جوری می‌گفت و فروشنده یک جوری قهقه می‌زد که من این طور فکر کردم. بعد که از محسن پرسیدم. گفت:[ نه. او را نمی‌شناختم] اینها را که گفتم، پدرم از ایران خیلی خوشش آمد. گفت:( حتما باید سری به ایران بزنم.) 🎎 گفتم:{روزهای اولی که رفته بودم ایران. مردم تا می دیدنم.میگفتند: [از اوشین چه خبر؟!]} پدرم گفت:(باید میگفتی ما هم سالهاست ازش خبر نداریم) و خندیدید:) 🌿 چیزی درباره عقد محضری برایشان نگفتم. اگر می گفتم هم به احتمال زیاد برایشان معنایی نداشت. فقط گفتم:{ تصمیم را گرفتم که به ایران مهاجرت کنم} و آنها هم گفتند:[ حالا که ایران را دیده ای و مطمئنی که جای خوبی است و شوهرت هم مرد خوبی است. برو. اشکالی ندارد.] مادرم به شوخی گفت:( این جوری ما هم از دستت راحت میشیم. میروی و دست از سر ما بر میداری.) 🇮🇷 چند وقتی که توی ژاپن بودم همه اش حرف از ایران بود. چپ میرفتم از ایران می گفتم و راست می آمدم از ایران می گفتم. مردم ایران خیلی مهربان بودند. خیلی گرم بودند. یک ویژگی خوبی که داشتند این بود که به هم توجه می‌کردند. حواس‌شان به همدیگر بود. شاید بعضی ها بگویند اتفاقاً این چیز بدی است. دخالت کردن در کار دیگران است، ولی اگر یک ماه در کشوری مثل ژاپن زندگی کنند، می فهمند که چقدر چیز خوبی است. 🎒 آن مدتی که ایران بودم، یک بار با محسن پشت چراغ قرمز ایستاده بودیم دو تا موتور سوار آمدند کنارمان ایستادند. یکی‌شان پسر جوانی بود و آن یکی مردی مسن. پسر کوله پشتی اش را از جلو انداخته بود. کوله پشتی افتاده بود روی شکمش. مرد با اینکه اصلاً پسر را نمی‌شناخت. برگشت بهش گفت:{برای چی کوله تو اینجوری انداختی؟! } پسر گفت:[ اینطوری راحت ترم. باد به شکمم نمیخوره، از اون طرف کمرم هم خنک میشه.] با اینکه پسر برای کارش دلیل آورد، ولی مرد ول کن ماجرا نبود. گیر داده بود که اینجوری درست نیست. توی ژاپن اصلاً این چنین چیزی نداریم. همه سرشان به کار خودشان است. هیچ کس برای دیگری دل نمی سوزاند. همه می گویند:{ به من چه دیگران چه کار می کنند؟! } ولی توی ایران یک اتحاد خاصی هست. همه هوای هم را دارند. این برایم خیلی ارزشمند بود. فکر می‌کنم علت این همه همدلی و اتحاد هم این است که به خاطر عقاید مشترکی که دارند دل هایشان به هم نزدیک است. هر چند ممکن است در ظاهر با هم تفاوت هایی داشته باشند، ولی اکثراً محبت اهل بیت (علیهم السلام) را در دل هایشان دارند♡ 👈🏻با ما همراه باشید...❤️ ادامه دارد... ⛔️کپی بدون ذکر منبع جایز نیست⛔️ 🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا سر به سجده می برم آرام می شوم این روح مِهرتوست که درمُهرتربت است ❤️ 🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا