❤️ بسم الله الرحمن الرحیم
❤️ صبح خود را با سلام به #چهارده_معصوم آغاز کنیم.😊
💐 السلام علیکَ یا رسولَ الله
💗 السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین
💐 السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ
💗 السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ الْمُجتبیٰ
💐 السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ
💗 السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ
💐 السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الْباقرُ
💗 السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الْصادقُ
💐 السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الْکاظمُ
💗 السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی
💐 السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الْجَوادُ
💗 السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الْهادی
💐 السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ الْعَسکری
💗 السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان
💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
🌸ای احمدیان به نام احمد صلوات🌸
🌸هر دم به هزار ساعت از دم صلوات🌸
🌸از نور محمدی دلم مسرور است🌸
🌸پیوسته بگو تو بر محمد صلوات🌸
🌋الّلهُمَّ 🌟💐
🌋صلّ🌟💐
🌋علْی 🌟💐
🌋محَمَّدٍ 🌟💐
🌋وآلَ🌟💐
🌋محَمَّدٍ🌟💐
🌋وعَجِّل🌟💐
🌋 فرَجَهُم🌟💐
🌋الّلهُمَّ 🌟💐
🌋صلّ🌟💐
🌋علْی 🌟💐
🌋محَمَّدٍ 🌟💐
🌋وآلَ🌟💐
🌋محَمَّدٍ🌟💐
🌋وعَجِّل🌟💐
🌋 فرَجَهُم🌟💐
🌋الّلهُمَّ 🌟💐
🌋صلّ🌟💐
🌋علْی 🌟💐
🌋محَمَّدٍ 🌟💐
🌋وآلَ🌟💐
🌋محَمَّدٍ🌟💐
🌋وعَجِّل🌟💐
🌋 فرَجَهُم🌟💐
🌋الّلهُمَّ 🌟💐
🌋صلّ🌟💐
🌋علْی 🌟💐
🌋محَمَّدٍ 🌟💐
🌋وآلَ🌟💐
🌋محَمَّدٍ🌟💐
🌋وعَجِّل🌟💐
🌋 فرَجَهُم🌟
💕ولادت💞
💞حضرت محمد(ص)💞
💞 بر همه شما💞
💞 مبارڪ باد💞
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
﷽
فرخنده جشن مسلمین،
بادا مبارک🌸🎉🌸
میلاد ختم المرسلین،
بادا مبارک🌸🎉🌸
آمد بدنیا، آن نور سرمد،
ذکر دو عالَم، شد یا محمدﷺ
جان جهان آن مصحف ناطق
خوش آمد🌸🎉🌸
فرزند زهرا ، حضرت صادق
خوشآمد🌸🎉🌸
میلاد با سعادت پیامبر مهربانیﷺ💚
و امـام جعفر صـادق علیه السلام💚
بر همه مسلمانان مبارک باد🎉 🎊 🎉
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
💗#رهایی_از_شب💗
#قسمت_پنجم
مرگ آقام برخلاف یتیمی وبی پناه شدن من برای مهری خالی از لطف نبود.
میتونست با حقوق بازنشستگی و سود کرایه بدست اومده از حجره ی پدری آقای خدابیامرزم هرچقدر دلش خواست خرج خودش ودوتا پسراش کنه و با من عین یڪ کلفتی که همیشہ منت نگهداریمو تو سر فامیل میکوبوند رفتار کنه!
به اندازه ی تمام این سی سال عمرم از مهری متتفرم.اون منو تبدیل به یڪ دختر منزوی تو اون روزگار و یڪ موجود ڪثیف تو امروزکرد
اون کارے کرد تو خونه ی خودم احساس خفگے کنم و مجبورم کرد در زمان دانشجوییم از اون خونہ برم و در خوابگاه زندگے کنم.اما من کم کم یاد گرفتم چطوری حقمو ازش بگیرم.
به محض بیست ودو ساله شدنم ادعای میراثم رو کردم و سهم خودم رو از اموال و املاک پدرم گرفتم وبا سهمم یک خونه نقلے خریدم تا دیگہ مجبور نباشم جایی زندگی کنم که بهترین خاطراتم رو به بدترین شرایط بدل کرد...
اما در دوران نوجوانی خوشبختیهای من زمانش تکمیل شد ڪه عاطفہ هم به اجبار شغل پدرش به اروپا مهاجرت ڪرد و من رو با یڪ دنیا درد و رنج وتنهایے تنها گذاشت.
بی اختیار با بیاد آوردن روزهای با او بودنم اشکم سرازیر شد و آرزو کردم کاش بازهم عاطفه را ببینم.
غرق در افکارم بودم که متوجہ شدم جلوی محوطه ی مسجد دیگر کسے نیست.
نمیدونم پیش نماز جوون وجدید مسجد و جوونهای دوروبرش کی رفتہ بودند.
دلم به یکباره گرفت.باز احساس تنهایے کردم.از رو نیمکت بلند شدم و مانتوی کوتاهمو که غبار نیمکت بروش نشسته بود رو پاک کردم.
هنوز رطوبت اشک رو گونه هام بود.
با گوشه ی دستم صورتم رو پاڪ کردم و بے اعتنا بہ نگاه کثیف وهرز یڪ مردک بے سروپا و بدترکیب راهمو کج کردم و بسمت خیابون راه افتادم...
🍁نویسنده : ف مقیمی 🍁
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
شبتون مهدوی
التماس دعای شدید
وضو یادتون نره
یاعلی مولا
اللهم عجل الولیک فرج
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte