eitaa logo
کلید‌بهشت🇵🇸』
1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.5هزار ویدیو
326 فایل
⊰به‌نام‌خدابه‌یادخدابرای‌خدا⊱ ❥کانالی‌پرازحس‌و‌حال‌معنوی⸙ ارتباط با مدیرکانال✉ @SadatKhanooom7 ⇠کپی‌مطالب‌کانال،فقط‌باذکرصلوات‌برای‌‌ظهورمولا(عج)💗 آوا {حرفامون}:@AVA_M313 تولدمون: ۱۳۹۹/۲/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
🎈|° دختــر خانــم خوشگــل ! 💎|° آقــا پســر خوشــتیپ ! لطفــا ڪنار آینـ{🖱}ـہ اتاقت بنــویســ{✍} : طــورے آرایشــ{💅} ڪن؛ لبــاســ{👚} بپـــوش؛ و تیــپــ{😌} بــزن ڪہ؛ "امام زمــ{💚}ـــان" نگاهت ڪنہ نہ مردمــ{👌}... ☘ 🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
🙃 • •[هر وقت دار شدید،🍃 برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات☘ از زنده ها و مرده ها🥀 و آنهایی که بعدا خواهند آمد، کنید.🌼 غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد🥀 و که می‌کنید، این چین ها باز می شود.]•🌸 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ 🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
- استادم‌گفت↓ وابستہ‌خدا‌بشید ! + گفتم↓ چجورۍ؟! - گفت↓ چجورۍ‌وآبستہ‌یہ‌نفرمیشۍ ؟! + گفتم↓ وقتۍزیادباهآش‌حرف‌میزنم؛ زیاد‌میرم‌‌میام ! - تویہ‌جملہ‌گفت↓ ](:"🎈 🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
. . ✿ #پروفایل⇠『📱』 ✿ #دخترونه ⇠『🧕』 . . ✿ #پروفایل⇠『📱』 ✿ #پسرونه⇠『👨‍🦱』 🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
📝 صلى الله عليه و آله: كابِدُوا اللَّيلَ بِالصَّلاةِ، وَ اذكُرُوا اللّهَ كَثيرا؛ يُكَفِّر عَنكُم سَيِّئاتِكُم. 🍏 صلى الله عليه و آله: رنج شب‏‌زنده‏‌دارى با را تحمّل كنيد، و خداى را بسيار ياد كنيد تا گناهانتان را از شما بزُدايد. 📚 بحار الأنوار ، جلد ۸۲ ، صفحه ۲۲۳. 🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte 💛نمازشب را با ما تجربه کنید💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفره هفت سین پهن کرده بود🌈 از توی سفره کتابی برداشت و آمد طرفم.😌 گفت : بیا از زیر قرآن ردت کنم.😘 پرسیدم : برای چه؟😏 گفت : برای اینکه محافظت باشد ، برزیل خیلی دور است🙃 از زیر قرآن که رد شدم دوباره جلوی در ایستادم و گفتم : فریبا قرآن را بده همراهم باشد.🤙🏽 فریبا با تعجب نگاهم کرد ؛😳 اما با این حال قرآن را داد دستم و من هم گذاشتم توی کوله ام.🎒 با خودم فکر کردم دختره خرافاتی خجالت هم نمیکشد😒 آمده اینجا ، در آمریکا ، توی مرکز علم و دانش ، مثل آمریکایی ها می گردد و می رقصد؛ اما هنوز دست از این خرافات برنداشته.😱😣 انگار یک کتاب هم میتواند آدم را از بلا حفظ کند🙄. بگذار سر فرصت چند صفحه اش را بخوانم و چند مطلب غیر علمی و خرافاتی اش را پیدا کنم😪 تا وقتی برگردم ، توی صورتش بزنم و بگویم : دختره کم عقل ! اینجا دیگر دست از این عقاید خرافاتی ات بردار...😲✋🏼 🌃 ✈️خاطرات خواننده آمریکایی 🤓به کوشش: 📘🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+ عشق مهم تر است یا معشوق؟؟ ـــ ـــ ـــ ـــ ♥️💫📚 ـــ ـــ ـــ ـــ 😉 📓کتاب ✨🔥 یک عاشقــــانه سیاسی♥️ اثری از وحیدیامین پور👌🏻
°|💌✨📖|° ایرینا لبخــند زد و گفت: اینڪه چه می شود مهم نیست...مهم این است ڪه تو الان صاحب یڪ ڪتاب بسیار قدیمی و با ارزش هستی👌 شـــاید مسلمانان لبنان نیز طالب آن باشــند! ...ڪشیش نمی خواست با هیچ مسلمانی صحبت ڪند!! به یاد دوست اش افتــاد! جــرج جرداقــ! همــان دوستی ڪه ڪتابی در باره علــے نوشته بود📖 °°° 📚ناقوس ها به صدا در می آیند... 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°|📚💌📍|° در منزل خودِ من، همه افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان مى‌برد. همه افراد خانه ما، وقتى مى‌خواهند بخوابند حتماً يك كتاب كنار دستشان است. من فكر مى‌كنم كه همه خانواده‌هاى ايرانى بايد اين‌گونه باشند. توقّع من، اين است. آیت الله خامنه‌ای | ۱۳۷۴/۰۲/۲۶ |
🌸 بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ ✨الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ✨اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی ✨السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَة ✨الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ ✨یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِ ✨مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین. 🌷 « یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِک َ» 🌱 به نیت شفای بیماران و رهایی از ویروس منحوس کرونا و سلامتی اقا صاحب الزمان و رهبرمان ..... ╔═══✨ ════╗ @kelidebeheshte ╚═══✨ ════╝
🌌هرشب ساعت21🕘 🎀با ما همراه باشید🎈 📕رمان📕
💎به وقت رمـ💖ـان💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💗💗 کامران با یک نفس عمیق کنارم نشست و تا ته ابمیوه اش رو سرکشید... -بفرما!! اینهمہ اصرار کردم اما راضے نشد. تو واقعا فکر کردی امثال این ملاها میان سوار ماشین ما بشن؟! هہ! باورکن بدبخت ترسید بریم یهه گوشه خفتشو بچسبیم سرشو زیرآب کنیم سوار نشد.. مخصوصا با اینهمه اصرار من حتما فکر کرده یک کاسه ای زیر نیم کاسه ست… ههههههہ دندان هامو با خشم به هم میسابیدم... صدای نفس هام از صدای خودم بلندتر بود!.. -هم هم چرا بهش گفتی من دوست دخترم... اوفهمیده بود عصبانیم. سعی میکرد با خنده های متعجبانه اش بهم بفهماند که احساسم بےیمعنیست. -خب توقع داشتی بگم خواهرمے؟! معلومه دیگه. تو دوست دخترمی صدامو بالاتر بردم.. با نفرت به صورتش زل زدم: پرسیدم چرا بهش گفتی من دوست دخترتم؟! حسابےیشوکه شده بود. بہ من من افتاده بود من...من نمیدونستم ناراحت میشی! -بهت گفتہ بودم که حق نداری بہ کسی بگی من دوست دخترتم -خب ارههه ولے قرار بود این تا زمانے باشه که بهم اعتماد نداری! ابروی سمت راستم بالا رفت و با خشم گفتم: و چیشد که فکر کردی بهت اعتماد دارم؟ حالا آثار خشم وبهت زدگی در صورت او هم نماستن ترشد: ما مدتهاست باهمیم! اگربه من اعتماد نداری چطور اینهمہ مدت… نگذاشتم حرفش رو تمام کند و در حالیکه کیفم رو از صندلے عقب برمیداشتم گفتم: همہ چیز بین ما تموم شد! وبدون اینکه صدای کامران رو بشنوم پیاده شدم و بہ همون مسیری که آن طلبه روان شده بود،رهسپارشدم! کامران خیلے صدایم کرد... اما من چیزی نمیشنیدم. اصلا نمیخواستم بشنوم. من فقط رد عطرو دنبال میڪردم! آه چقدر دلم مسجد میخواهد!! ساعتی بعد مقابل در مسجد بودم .اما درهای مسجد به رویم بسته بود. صدای غضب آلود مسجد را میشنیدم: ای زن بوالهوس بی حیا! بخاطر هوست از درم بیرون رفتی و حالا بخاطر همان هوس برگشتی؟! برگرد از راهی ڪه آمده ای .! برگرد!!!! وقتے دید منصرف نمیشم وخیره به در بسته ماندم... باران بدون مقدمہ چون سیلے به سرو صورتم میکوبید و من با نا امیدی از خدا خواستم زودتر اذان بگوید ودر برویم باز شود. ساعتم را زیر ذرات درشت باران نگاه کردم. ساعت سه بود و تا اذان دوسه ساعتی باقی مانده بود.! زنگ زدم بہ فاطمہ! شاید او تنها پنااه من زیر باران باشد. چندبوق که خورد صدای زنانه ی مسنی پاسخ داد:-بلہ با تردید بعد ازسلام سراغ فاطمہ را گرفتم. نکند فاطمہ تمایل نداشته با من صحبت ڪند؟! اما آن زن که خودش را مادر فاطمہ معرفے کرد گفت: فاطمہ تازه مسکن خورده، خوابیده. با تعجب پرسیدم؟! مسڪن؟! مگر مریضه خدای نکرده؟!-پ مگہ شما نمیدونید؟! فاطمہ تصادف ڪرده! پا وسرش از چند ناحیہ شکستہ. بخاطرش چندروز بستری شد.. دیگر چیزی نمیشنیدم. زبانم بند آمده بود.. آدرس را گرفتم و بدون فوت وقت رفتم دم در خانہ شان. قبل ار فشار زنگ روسریم را جلو کشیدم. آینه ی کیفے خودم رو درآوردم. رژم را با دستمال پاڪ کردم ودستمال رو مانند سمباده به روی صورتم کشیدم. زنگ را زدم.لحظہ ای بعد مادرش در را باز کرد. با دیدن من حسابے جاخورد. انگار انتظار یک دختر با وقار چادری را میکشید! 🍁نویسنده: ف مقیمی🍁 🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
💯💯💯 «تقاضای جلوگیری از تولید و فروش مانتوهای جلو باز برای جلوگیری از بی حجابی مفرط» 👇👇🏻👇🏼👇🏽👇🏾 https://www.karzar.net/islamic-clothing-for-women با به اشتراک گذاری این لینک و ارسال آن برای دیگران، نسبت به جمع آوری امضا اقدام کنید🙏 دوستان لطفا شما هم حمایت کنین💐