eitaa logo
کلید‌بهشت🇵🇸』
1.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
328 فایل
⊰به‌نام‌خدابه‌یادخدابرای‌خدا⊱ ❥کانالی‌پرازحس‌و‌حال‌معنوی⸙ ارتباط با مدیرکانال✉ @SadatKhanooom7 ⇠کپی‌مطالب‌کانال،فقط‌باذکرصلوات‌برای‌‌ظهورمولا(عج)💗 آوا {حرفامون}:@AVA_M313 تولدمون: ۱۳۹۹/۲/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 :') حفظ ، یک فعالیت دینی و ست... پ.ن:) اینم حرف آقاست، اگه شعار شما هم اینه که "وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد... " یا علی✋ •• ↷ #ᒍᝪᏆᑎ ↯ ‌‌🌱 ⃟⃟⃢ 🍒@kelidebeheshte 📚 ⃟⃟⃢🌳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔮 💎 از پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله وسلم) روایت است که فرمودند : 💎 🌟 نمازشب بیست و دوم ماه رجب، هشت رکعت است، که در هر رکعت بعد از سوره حمد، سوره کافرون ۷ مرتبه بخواند.و بعد از فارغ شدن از نماز،۱۰مرتبه صلوات بفرستد،و۱۰ مرتبه استغفار کند🌟 🎁 ✍🏻 هرکس این نماز را بخواند، بعد از انجام نماز؛ خارج نمی‌شود از دنیا، تا مکان خود را در بهشت ببیند .🦋 :اقبال الاعمال.صفحه ۱۷۳📚 🤲🏻🍀 🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌∞♥∞ به خودم گفتم من قول داده ام ... ! مبادا آقا را ناراحت کنم ..‌ 🥀😭 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🔑🌹کلیدبهشت🔑🌹 @kelidebeheshte ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌌هرشب ساعت21🕘 🎀با ما همراه باشید🎈 📕رمان📕
💎به وقت رمـ💖ـان💎
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗گامهای عاشقی💗 قسمت133 علی با دیدن چهره ام زد زیر خنده نگاهش کردم -به چی میخندی آقا؟ علی : آخه هر موقع عصبانی میشی خیلی بامزه میشی -عه پس که اینطور ،یادم باشه همیشه عصبانی باشم که شما بخندین علی :نه دیگه ،من به اندازه کافی عصبانیت شما رو دیدم صدای زنگ موبایل علی باعث شد حرفمون نصفه بمونه علی هم عذرخواهی کرد و بلند شد رفت تعجب کرده بودم از اینکارش چه کسی بود که به خاطرش بلند شد و رفت بیخیال شدمو مشغول نقاشی کردنم شدم بعد از مدتی امیر و سارا مثل دوتا پنگوئن برگشتن با دیدن چهره سارا خندم گرفت ولی حوصله سر به سر گذاشتنش رو نداشتم بعد از مدتی علی هم برگشت خیلی خوشحال بود علت خوشحالیش رو نمیدونستم دلم میخواست بپرسم کی بود که زنگ زده بود ؟ چی گفت که اینقدر خوشحالت کرد؟ ولی چیزی نگفتم ،دلم میخواست خودش تعریف کنه برام ولی چیزی نگفت بعد از مدتی هم سوار ماشین شدیم و برگشتیم سمت ویلا به خاطر ماموریتی که برای علی پیش اومده بود خیلی زود برگشتیم تهران علی رو رسوندیم خونشون بعد به همراه سارا و امیر برگشتم خونه علی گفته بود احتمالا دو هفته ای ماموریتش طول میشه نرفته دلم برایش تنگ شده بود ای کاش تصمیمش عوض میشد و نمیرفت ولی حیف که علی عاشق کارش بود عاشق تفحص ... بدون علی حتی هم نفس کشیدن تو دانشگاه هم برام سخت بود... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗گامهای عاشقی💗 قسمت134 محرم نزدیک بود قرار شده بود نماز خانه دانشگاه رو مثل یه هیئت کوچیک دربیاریم در نبود علی تمام وقتم و گذاشتم برای این کار اینقدر بی تاب دیدنش بودم ،با اینکه روزی سه ،چهار بار با هم تلفنی صحبت میکردیم باز از بی تابیم کم نمیشد دل خوش به پنجشنبه ای بودم که علی گفته بود برمیگرده حیاط دانشگاه سیاه پوش شده بود نماز خونه هم بوی محرم گرفته بود همه چیز آماده بود برای عزای پسر فاطمه توی این مدت به این فکر میکردم چقدر خوب میشد اربعین به کربلا میرفتیم پنجشنبه صبح زود بیدار شدم اتاقمو مرتب کردم رفتم سمت آشپز خونه مامان و سارا درحال صبحانه خوردن بودن -سلام مامان:سلام مادر صبحت بخیر سارا: به به آیه خانم،آفتاب از کدوم طرف در اومده سحر خیز شدی؟ نکنه بوی پیراهن یار به مشامت رسیده راست میگفت،دیگه همه فهمیده بودن که از دوری علی چقدر اذیت شدم بدون هیچ حرفی ،کنار مامان نشستم و مشغول صبحانه خوردن شدم مامان:آیه ،علی آقا کی میاد؟ سارا:عه مامان جان رنگ رخسار نشان میدهد از سر درون ،ببین قیافه اش داد میزنه امروز میاد علی آقا مامان:اره آیه ؟ _اره مامان جان ،گفته بود امروز برمیگرده سارا:آخ آخ آخ ،اگه علی آقا بفهمه تو این دوهفته با کارات دقمون دادی ،فک نکنم دیگه بره مامویت.... _سارا خانم نوبت منم میرسه هااا ،حیف که حوصله جواب دادن ندارم سارا بلند بلند خندید: واییی خداا یکی از اتفاقهای مثبتی که در نبود علی آقا افتاد این بود تو کمتر به من گیر میدی ،ان شاءالله که همیشه بره ماموریت خواستم بلند شم بزنم توی سرش که صدای زنگ موبایلمو شنیدم دویدم سمت اتاقم. .. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte