eitaa logo
کلید‌بهشت🇵🇸🇮🇷』
1.5هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
6هزار ویدیو
404 فایل
⊰به‌نام‌خدابه‌یادخدابرای‌خدا⊱ ❥کانالی‌پرازحس‌و‌حال‌معنوی⸙ ارتباط با مدیرکانال✉ @SadatKhanooom7 ⇠کپی‌مطالب‌کانال،فقط‌باذکرصلوات‌برای‌‌ظهورمولا(عج)💗 فورقشنگترہ:) تبلیغات♥️ https://eitaa.com/AVA_M313 تولدمون: ۱۳۹۹/۲/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
💗💗 ما بايد اين آينه را بيابيم و هر روز در مقابل آن بايستيم و وجود خودمان را در آن نظاره گر باشيم تا عيب هاى ما براى ما روشن گردد. شما فكر مى كنيد آن آينه چيست؟ حضرت على(ع) مى فرمايند: "تفكّر و انديشه آينه اى صاف مى باشد كه خوبى ها و بدى هاى تو را نشان مى دهد". آرى، هنگامى كه در مقابل آينه مى ايستى و خود را مشاهده مى كنى و در خود عيبى مى بينى آن را اصلاح مى كنى، موى پريشان خود را شانه مى زنى و چون زيبايى كه خدا به تو داده است را مى بينى، بايد خدا را شكر كنى كه به تو زيبايى ظاهر داده است. همچنين موقعى كه در مقابل آينه تفكّر، مى ايستى و اعمال خود را در آن مشاهده مى كنى اگر كارهاى زيبا و نيكو، درآن مشاهده كردى پس شكر خدا كن و از او بخواه كه به تو توفيق بيشتر بدهد تا بتوانى باز هم، اين كارهاى زيبا و خوب را انجام دهى. اگر خداى ناكرده در آينه تفكّر گناه و زشتى يافتى، توبه كن و از خدا بخواه كه گناهت را ببخشد و توفيق آن دهد كه با عملى نيك، اين اشتباه را جبران كنى كه او بسيار بخشنده و مهربان است. دانشمندانى كه در زمينه ضمير ناخودآگاه انسان مطالعه كرده اند به اين نتيجه رسيده اند كه ضمير ناخودآگاه، هيچ گاه به خواب نمى رود. ما بايد از لحظات خواب خود براى برنامه ريزى ضمير ناخودآگاه خود استفاده كنيم. آنها توصيه مى كنند كه برنامه ريزى ضمير ناخودآگاه، در شب، موقعى كه انسان در بستر قرار گرفته است، انجام شود، زيرا ضمير ناخودآگاه انسان روى پيام هايى كه در آخرين لحظات بيدارى ارسال شده است تا صبح كار مى كند. يكى از نويسندگان مى گويد: "آخرين انديشه اى كه پيش از خواب به ذهن شما مى آيد، در هنگام خواب به ذهن نيمه هشيار شما، خوراك مى رساند". آيا مى دانيد حضرت على(ع) در سخن خويش به اين نكته اشاره دارند و مى فرمايند: "هنگامى كه به رختخواب خود رفتى فكر كن در روزى كه گذشت چه سرمايه اى براى قيامت خود اندوخته اى؟ و به ياد روز قيامت باش". اگر همه ما اين دستور حضرت(ع) را انجام مى داديم، صبح كه از خواب بيدار مى شديم، اولويّت زندگى خود را معنويّت قرار مى داديم و اين قدر در دام دنياپرستى گرفتار نمى شديم. اگر همين دستور ساده را انجام بدهيم ديگر اثرى از حرص و دنياطلبى در جامعه ما نخواهد بود. زيرا ضمير ناخودآگاه ما، از شب تا صبح روى اين پيام ارسالى، كار كرده و هميشه آن را تكرار مى كند. آرى، با اين گونه پيام توجّه به سفر قبر و قيامت در وجود ما نهادينه مى شود و همواره ما را به سوى تقوى و درستكارى سوق مى دهد. نویسنده کتاب:دکتر مهدی خدامیان 🔑🌹کلیدبهشت🔑🌹 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗💗 غروب پانزدهم ذى الحجّه است. ما هفت روز است كه در راه هستيم. اين جا منزلگاه "حاجِز" است و ما تقريباً يك سوم راه را آمده ايم. كمى آن طرف تر يك دو راهى است. يك راه به سوى بصره مى رود و راه ديگر به سوى كوفه. اين جا جاى خوبى است. آب و درختى هم هست تا كاروانيان نفسى تازه كنند. به راستى، در كوفه چه مى گذرد؟ آيا كسى از كوفه خبرى دارد؟ آن طرف را ببين! آنها گروهى از مردم هستند كه در بيابان ها زندگى مى كنند. خوب است برويم و از آنها خبرى بگيريم. ــ برادر سلام. ــ سلام. ــ ما از كاروان امام حسين(ع) هستيم. آيا شما از كوفه خبرى داريد؟ ــ نه، اين قدر مى دانيم كه تمام مرزهاى عراق بسته شده است. نيروهاى زيادى نزديك كوفه مستقر شده اند. به هيچ كس اجازه نمى دهند كه وارد كوفه شده و يا از آن شهر خارج شود. همه، نگران مى شوند. در كوفه چه خبر است؟ اهل كوفه براى ما نامه نوشته اند و ما را دعوت كرده اند. پس آن نيروها براى چه آمده اند و راه ها را بسته اند؟ حتماً مى خواهند از آمدن لشكر يزيد به كوفه جلوگيرى كنند و به استقبال ما بيايند تا ما را با عزّت و احترام به كوفه ببرند. راستى چرا كوفه در محاصره است؟ چرا همه چيز اين قدر عجيب به نظر مى آيد؟ كاش مى شد خبرى از كوفه گرفت. از آن وقتى كه مسلم براى امام نامه نوشت، ديگر كسى خبرى از كوفه نياورده است. امام تصميم مى گيرد كه يكى از ياران خود را به سوى كوفه بفرستد تا براى او خبرى بياورد. آيا شما مى دانيد چه كسى براى اين مأموريّت انتخاب خواهد شد؟ اكنون كه راه ها به وسيله دشمنان بسته شده است، فقط كسى مى تواند به اين مأموريّت برود كه به همه راه هاى اصلى و فرعى آشنا باشد. او بايد اهل كوفه باشد و آن منطقه ها را به خوبى بشناسد. چه كسى بهتر از قَيْس اَسَدى! او بارها بين كوفه و مكّه رفت و آمد كرده و پيام هاى مردم كوفه را به امام رسانيده است. نگاه كن! قيس دو زانو خدمت امام نشسته است. امام قلم و كاغذى را مى طلبد و شروع به نوشتن مى كند: "نامه مسلم به من رسيد و او به من گزارش داده است كه شما همراه و ياور من خواهيد بود. من روز سه شنبه گذشته از مكّه بيرون آمدم. اكنون فرستاده من، قيس، نزد شماست. خود را آماده كنيد كه به خواست خدا به زودى نزد شما خواهم آمد". امام نامه را مهر كرده و به قيس تحويل مى دهد تا آن را به كوفه ببرد و خبرى بياورد. قيس نامه را بر چشم مى نهد و آماده حركت مى شود. امام او را در آغوش مى گيرد و اشك در چشمانش حلقه مى زند. او سوار بر اسب پيش مى تازد و كم كم از ديده ها محو مى شود. حسّ غريبى به من مى گويد كه ديگر قيس را نخواهيم ديد. نویسنده کتاب:دکتر مهدی خدامیان 🔑🌹کلیدبهشت🔑🌹 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗💗 ببين چه جاى سرسبز و خرّمى! درختان فراوان، سايه هاى خنك و نهر آب. اين جا خيلى با صفاست. خوب است قدرى استراحت كنيم. همه كاروانيان به تجديد قوا نياز دارند. امام دستور توقّف مى دهد و كاروان به مدّت يك شبانه روز در اين جا منزل مى كند. نام اين مكان "خُزَيْميّه" است. ما ده روز است كه در راه هستيم وامشب شب هجدهم ذى الحجّه است، خداى من! داشتم فراموش مى كردم كه امشب، شب عيد غدير است! همان طور كه مى دانى، رسم بر اين است كه همه مردم، روز عيد غدير به ديدن فرزندان حضرت زهرا(س) بروند. ما فردا صبح بايد اوّلين كسانى باشيم كه به ديدن امام حسين(ع) مى رويم. هوا روشن شده است و امروز عيد است. همسفر خوبم! برخيز! مگر قرار نبود اوّلين نفرى باشيم كه به خيمه امام مى رويم. با خوشحالى به سوى خيمه امام حركت مى كنيم. روز عيد و روز شادى است. آيا مى شنوى؟ گويا صداى گريه مى آيد! كيست كه اين چنين اشك مى ريزد؟ او زينب(س) است كه در حضور برادر نشسته است: ــ خواهرم، چه شده، چرا اين چنين نگرانى؟ ــ برادر، ديشب زير آسمان پر ستاره قدم مى زدم، كه ناگهان از ميان زمين و آسمان صدايى شنيدم كه مى گفت: "اى ديده ها! بر اين كاروان كه به سوى مرگ مى رود گريه كنيد". امام، خواهر را به آرامش دعوت مى كند و مى فرمايد: "خواهرم! هر آنچه خداوند براى ما تقدير نموده است، همان خواهد شد". آرى! اين كاروان به رضاى خدا راضى است. نویسنده کتاب:دکتر مهدی خدامیان 🔑🌹کلیدبهشت🔑🌹 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗💗 💗💗 پس براى اين كه به بخشش الهى دسترسى پيدا كنى به متن جامعه برو و با برادران مؤمن خويش دست بده تا طوفانى سهمگين، برگ هاى گناهانت را بريزد و تو بخشش خدا را به سوى خود جذب كنى. خوب است اين حديث را هم براى شما بگويم: "وقتى كسى در مقابل عظمت خداوند سجده كند گناهان او مانند برگ درخت مى ريزد". آرى اسلام چه دين جامعى است كه وقتى مى خواهد براى بخشش گناهان راهى معرّفى كند، دست دادن با مردم را همچون سجده معرّفى مى كند! و نكته آخر اين كه در حديثى از امام باقر(ع) آمده است كه وقتى مؤمن دست در دست دوست مؤمن خود مى نهد، خداوند خطاب به گناهان آنان مى كند مى گويد: "اى گناهان بريزيد!"، پس از آن گناهان شروع به ريزش مى كنند. من تا به حال مورد ديگر نديدم كه خداوند، گناهان را مورد خطاب قرار دهد و چنين امر كند كه از پرونده مؤمن پاك شوند و اين كه خود خداوند اقدام به چنين عملى مى كند نشانه اين است كه خداوند اين عمل دست دادن را خيلى دوست دارد كه وقتى مى بيند دو مؤمن با هم دست دادند خودش به گناهان آن دو امر مى كند تا از سطح وجود آنان پاك شوند. نویسنده:دکتر مهدی خدامیان ♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19