💚بسم رب المهدی💚
#داستان_اعتقادی_عاشقانه_مذهبی
#تولد_در_توکیو🎉🎈
#پارت_نوزدهم
#حس_خوب_دوباره_متولد_شدن
💢 الان وقت مردن نیست! الآن وقت زندگی کردن است! تازه خدا را شناخته ام و پیامبرش را! اما هنوز کافی نیست! دلم میخواهد بیشتر دربارهشان بدانم! دلم می خواهد زندگی کنم تا عبادت کنم♡
🍪🍫تا قبل از این به خاطر افسردگی کمتر کار کرده بودم. پس انداز هایم تمام شده بود. پول زیادی نداشتم و چند وقتی بود کمتر غذا می خوردم. آن شب هم گرسنه بودم اما دلم برای غذا هم غش نمیرفت! رفتم سر یخچال یک شیرینی خوردم.
🛌 رفتم روی تخت دراز کشیدم و با خدا حرف زدم. آنقدر حال خوبی داشتم و آرام بودم که نفهمیدم کی خوابم برد!!
🎉🎊🎈👶🏻صبح روز بعد، برخلاف روزهای دیگر، با نشاط و سرزنده بیدار شدم. حس می کردم دوباره متولد شده ام♡اضطراب و استرس هایی که هرروز صبح، با بیدار شدنم تجربه میکردم؛ دیگر وجود نداشتند!! یک حالت معنوی پیدا کرده بودم! تا شب از خانه بیرون نرفتم. دلم نمی آمد! فکر میکردم اگر بیرون بروم این حس از بین میرود!!
🔶از طرف دیگر هم حالم خیلی خوب نبود و گرسنگی جسمم را ضعیف کرده بود! با این حال بیشتر فکر میکردم که از امروز زندگی من چه فرقی با دیروز کرده؟!⁉️اولیش این است که باید عبادت کنم. باید مثل مسلمان ها نماز بخوانم!
💚 روش نماز خواندن را از توی اینترنت پیدا کردم ولی عبارات عربی را نمی توانستم تلفظ کنم. عربی بلد نبودم. نشستم تمامی سوره ها و اذکار نماز را گوش دادم. تلفظش را به زبان ژاپنی روی کاغذ نوشتم. و از روی آن نوشته ها، نمازی دست و پا شکسته خواندم. چادرنماز هم نداشتم! لباس بلندی پوشیدم، روسری هم سر کردم.
💖 توی نماز دلم مشغول خدا بود.
حس خیلی خوبی داشتم! یاد آن صحبت معلمم افتادم! که میگفت:{ وقتی به ابرها فکر می کنید، دلتان پیش ابر هاست} فهمیدم ♡وقتی به خدا فکر می کنم و با او حرف میزنم دلم پیش خداست♡ برای همین احساس کردم وجودم گسترده شده! انگار بی نهایت شده بودم! انگار محدودیتی برایم وجود نداشت! برای قلبم هم.
💜بعضی ها خیلی سخت شان است جلوی کسی تعظیم کنند! و غرورشان اجازه نمیدهد! ولی من وقت رکوع و سجود، احساس عزت می کردم! با تمام وجود درک می کردم جلوی چه وجود بی نظیری خم میشوم♡ این برایم نه تنها سخت نبود، بلکه لذت هم داشت! بعداز نماز هم سجده ی شکر کردم♡خدا را شکر کردم که اجازه داد عبادتش کنم♡
📕📝کتابی که آموزش دهنده ی تلفظات عربی بود، خریدم* چند هفته وقت گذاشتم تا کم کم تلفظ و خواندن عربی را یاد گرفتم! دلم میخواست زود یاد بگیرم! تا بتوانم راحت از روی قرآن روخوانی کنم! تا بتوانم نمازهایم را با تلفظ صحیح بخوانم*
♥️آن چندهفته از خانه کمتر بیرون رفتم و وقتم را صرف یادگرفتن زبان عربی کردم. خیلی برایم لذت بخش بود! اینکه وارد مرحله ی جدیدی از زندگی شده بودم! و داشتم تلاش میکردم خودم را با آن وفق دهم* انگار زندگیم را ریست کرده بودم و داشتم دوباره از صفر شروع میکردم!
❤️ اگر بگویم اصلاً نگران چیزی نبودم، دروغ گفته ام. بالاخره کمی نگران بودم. نگران واکنش خانواده ام. نگران واکنش مردم و اتفاق هایی که قرار است در این زندگی جدید برایم بیفتد! ولی تمام نگرانیها را با یاد خدا از بین می بردم. با خودم می گفتم:{ من الآن خدایی دارم که حواسش بهم هست♡ و هوایم را دارد}♡
__________________________________________________________________________________________
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
👈🏻با ما همراه باشید...... ❤️
💎ادامه دارد.....💎
⛔️کپی بدون ذکر منبع جایز نیست❌
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte