✅ حضرت آیتالله #بهجت:
✨ در مشکلات باید بنشینیم و با هم تفاهم کنیم و نتیجه صحیح را بگیریم.
🔸 اگر میخواهیم در زندگی به تفاهم برسیم، باید بنشینیم با هم تفاهم کنیم و هر کس عقل و فهم و شعور بیشتر دارد باید جور نادان را بکشد و او را به راه صحیح راهنمایی کند.
📚در محضر بهجت، ج٣، ص١٨۶
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پادکست_صوتی
#رهبــــر
◽️اگر دیدی باتو مخالفت می کنند
اگر دیدی از تو روی گردانی می کنند
اگر دیدی با ابزارهای گوناگون از همه طرف تو را احاطه می کنند
فقل حسبی ﷲ
«حسبی ﷲ لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم»
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗#گامهای_عاشقی💗
#قسمت_هشتاد_ونهم
دور میز نشسته بودیم و مشغول غذا خوردن شدیم
بابا: آیه تو کسیو میخوای؟
غذا پرید تو گلوم ،امیرم محکم میزد به پشتم که با دست بهش اشاره کردم کافیه
یه لیوان آب خوردم و چیزی نگفتم
بابا: نشنیدی چی گفتم
مامان: احمد آقا ،بزار بعدأ صحبت کنیم
بابا: بعدأ،تو میدونی وقتی پسر حاجی اومده میگه دخترت یکی و میخواست واسه چی گفتین من بیا خواستگاریش ،دلم میخواست زمین دهن باز کنه برم داخل
- بابا جان پسر حاج مصطفی بد متوجه شده
بابا: خوب تو چی گفتی بهش شاید من متوجه بشم
- بابا جان من اصلا نمیخوام ازدواج کنم ،نه با این پسر نه با هیچ کس دیگه ای
بابا: مگه دسته خودته ،آبروی چندین چند ساله مو به خاطر یه حرف احمقانه تو به باد رفت
مامان: احمد آقا ،حالا که طوری نشده ،اومدن خواستگاری جواب منفی شنیدن آسمون که به زمین نیومده
بابا نگاهی به من کرد
بابا: آیه از الان اولین خواستگاری که اومد داخل این خونه مورد تایید من بود باهاش ازدواج میکنی
- اما بابا...
بابا: کافیه دیگه چیزی نمیخوام بشنوم
بغض داشت خفم میکرد،بلند شدمو رفتم سمت اتاقم درو بستمو روی تختم دراز کشیدم و شروع کردم به گریه کردن صدای زنگ گوشیمو شنیدم
نگاه کردم هاشمی بود
اصلا نمیتونستم تو این شرایط باهاش صحبت کنم گوشیمو خاموش کردم و پرت کردم روی میز صبح زود بیدار شدمو دست و صورتمو شستم و لباسامو پوشیدم بدون اینکه سمت آشپز خونه برم از خونه زدم بیرون رفتم سمت دانشگاه
کلاسم نزدیک ظهر شروع میشد ولی به خاطر تدارک مراسم باید زودتر میرفتم تا کارا رو شروع کنیم بعد از مدتی که به دانشگاه رسیدم اول تو محوطه نگاه کردم دیدم ماشین هاشمی نیست متوجه شدم هنوز نیومده رفتم یه گوشه نشستم و مشغول کتاب خوندن شدم...
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
💗#گامهای_عاشقی💗
#قسمت_نود
یه دفعه دیدم یکی جلوم ایستاده سرمو بالا کردم دیدم هاشمیه بلند شدم
- سلام
هاشمی: سلام صبح بخیر ،شرمنده دیشب تماس گرفتین جایی بودم نمیتونستم جوابتونو بدم ،وقتی هم که من تماس گرفتم شما جواب ندادین
- تو شرایطی نبودم که بتونم صحبت کنم
هاشمی یه لبخندی زد : من فکر کردم دارین تلافی میکنین
با حرفش لبخندی زدمو گفتم : من یه ایده به ذهنم رسید
هاشمی: خوبه ،اگه میشه بریم دفتر بسیج صحبت کنیم
- باشه
وارد دفتر شدیم هاشمی در و باز گذاشت و رفت پشت میز نشست
منم رفتم روی صندلی روبه روی میزش نشستم
هاشمی : بفرمایید میشنوم
- به نظر من یه گوشه از حیاط و مثل دوره جنگ درست کنیم
دور تا دورو یه سنگر درست کنیم
در کل دلم میخواد طوری باشه که حال و هوای جبهه و جنگ داشته باشه ودعوت نامه هم از طرف شهید واسه کل بچه های دانشگاه درست کنیم
هاشمی: خیلی خوبه ،ولی چون زمان کمه مجبوریم از همین امروز شروع کنیم ،به چند نفر از بچه ها هم میسپرم که بیان کمک
- خیلی خوبه
هاشمی: فقط یه چیزی
- بفرمایید
هاشمی: زحمت دعوت نامه ها با شما
-چشم
هاشمی: خیلی ممنون
از اتاق که بیرون اومدم رفتم سمت اتاق بسیج خودمون پشت سیستم نشستم شروع کردم به نوشتن دعوت نامه...
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
💗#گامهای_عاشقی💗
#قسمت_نود_ویکم
در اتاق باز شد و سارا وارد اتاق شد
سارا: معلوم هست کجایی ،چرا گوشیت خاموشه
- دیشب گوشیم خاموش شد ،یادم رفت روشنش کنم ،حالا مگه چی شده؟
سارا: امیر و نمیشناسی ،وقتی دید صبح تو اتاقت نبودی صد بار شماره تو گرفت ،اگه بدونی چه جوری منو رسوند دانشگاه
- زنگ بزن بهش بگو حالم خوبه
سارا: خودت زنگ بزن ،میدونم زنگ بزنم جوابمو نمیده اینقدر که عصبانیه !
- باشه
یه پرینت از نوشته ام گرفتم به سمتش گرفتم
- بیا ببر به هاشمی نشون بده بپرس این متن خوبه یا نه
سارا: من حوصله ندارم خودت برو
- وااا ،میگم زنگ بزن به امیر میگی نه ،،میگم این نامه رو ببره نشون هاشمی بده میگی نه ،،معلوم هست فازت چیه امروز
سارا: ای خداااا دیونه شدم از دست تو ،بده ببرم
- به سلامت
گوشیمو از کیفم بیرون آوردم و شروع کردم به پیام دادن به امیر
- سلام امیر جان ،شرمندم گوشیم خاموش بود ،دانشگام ،لطفا زنگ نزن فعلا حوصله صحبت کردن ندارم
بعد پیامو براش فرستادم
به ثانیه نکشید که پیام داد
امیر: خدا رو شکر زنده ای ،گفتم حتما رفتی فرار مغزها بشی ،باشه شب صحبت میکنیم ،تلافی امروزم سرت در میارم از پیامش خندم گرفت در اتاق باز شد و سارا وارد اتاق شد
سارا: بفرما ،گفتن خوبه همینو به تعداد بچه ها پرینت بگیرین
نوشته رو ازش گرفتم دیدم زیر نامه نوشته « مثل همیشه عالی »
لبخند زدمو شروع کردم به پرینت گرفتن نامه
کارمون تا نزدیکای ظهر طول کشید
یه دفعه یادمون اومد کلاس شروع شده
نامه ها رو روی میز گذاشتیم و تن تن از پله ها رفتیم بالا
در اتاق و باز کردیم ،نیم ساعت دیر کرده بودیم
هاشمی که نفس زدن هامونو که دید چیزی نگفت و با دست اشاره کرد وارد کلاس بشیم
سارا آروم گفت:آیه شانس آوردیم به خاطر کار هاشمی دیر کردیم وگرنه عمرأ اگه اجازه میداد وارد کلاس بشیم
- یعنی تو اگه حرف نزنی دیگران فکر میکنن لالی؟
سارا: بی ادب شدیااا
لبخندی زدمو چیزی نگفتم....
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
💗#گامهای_عاشقی💗
#قسمت_نود_ودوم
امیر آخر کلاس اومد دنبالمون با هم رفتیم خونه
سارا توی راه فقط حرف میزد ومیخندید ولی امیر فقط از داخل آینه به من نگاه میکرد و چیزی نمیگفت منم سرمو به شیشه ماشین تکیه دادمو چشمامو بستم بعد از رسیدن به خونه
به مامان سلام کردمو وارد اتاقم شدم
لباسامو عوض کردم رفتم بیرون از داخل یخچال یه کم میوه برداشتم ،یه بطری آب هم برداشتم ،برگشتم توی اتاق
مامان هم با تعجب نگاهم میکرد
روی تخت دراز کشیدمو مشغول میوه خوردن شدم
از یه طرفم داشتم از داخل گوشی دنبال چند تا آهنگ مداحی میگشتم که روز استقبال پخشش کنیم
در اتاق باز شد و امیر وارد اتاق شد
بدون توجه بهش به کارم ادامه دادم
به زور خودشو روی تخت کنارم جا کرد
امیر: چیکار میکنی؟
- دارم دنبال چند تا آهنگ مداحی میگردم
امیر : منم داخل گوشیم چند تا مداحی دارم میخوای برات بفرستم
- اره بفرست
امیر : آیه نگاهم کن کارت دارم
- بگو میشنوم
امیر گوشیمو از دستم گرفت و نگاهم کرد
منم سرمو سمتش چرخوندم و نگاهش کردم
امیر: آیه من هیچ وقت نمیزارم تو با کسی که دوستش نداری ازدواج کنی ،بابا هم اگه این حرف و زده از روی عصبانیت بوده
- امیر من دیگه به احساس خودمم شک دارم ،یعنی دیگه نمیتونم کسی و دوست داشته باشم ،تمام حس و عشقم سوخت و رفت ،تو کمکم کن امیر ،مثل همیشه که کمکم کردی ،کنارم بودی
امیر دستی به موهام کشید : هستم ،همیشه کنارتم ( بعد با خنده گفت)،تو هم لطفا اگه از کسی خوشت نمیاد نگو که یه نفر دیگه رو میخوای
- چشم
امیر: پاشو بریم بیرون ،اینا چیه میخوری ؟تا صبح ضعف میکنی؟
- باشه ،تو برو ،من میام...
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
#پای_درس_استاد
💢 رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ درون!
#شستشو_در_نهر_رجب
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
✍چگونگی نماز #نافله_صبح:
🔰نماز نافله صبح دو ركعت است: در ركعت اول پس از سوره حمد سوره قل یا ایّها الكافرون و در ركعت دوم پس از سوره حمد سوره توحید را بخواند، و چون سلام داد، به طرف قبله به صورت مرده در قبر به پهلوى راست بخوابد،و گونه راستش را بر روى دست راست بگذارد و بگوید:
اِسْتَمْسَكْتُ بِعُرْوَةِ اللّهِ الْوُثْقىَ الَّتى لاَانْفِصامَ لَها وَاعْتَصَمْتُ بِحَبْلِ اللّهِ الْمَتینِ وَ اَعُوذُ بِاللّهِ مِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ وَ اَعُوذُ بِاللّهِ مِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ
📚مفاتیح الجنان
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📿 اول مؤدبانه نماز بخون!
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
••🌿🔗••
من قلب سیاهـ ظالمان مے شکنم
دست طمع معاندان مے شڪنم
گر خامنه اے حڪم جهــــــادم بدهد
ڪاخ ستم ڪل جهان مے شڪنـــم..
#رهبرانھ😍
#پروفایل
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
✾͜͡♥️•
☆ای ✨
☆تمام✨
☆وصیت✨
☆ #سردار✨
☆دوستت دارم😍
#آقامونه #مقام_معظم_دلبری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
جود و سخا.mp3
1.92M
📝حدیث امام جواد(علیه السلام)
💠هر کس کار خیری انجام دهد خداوند در همان لحظه جبران می کند...!!
«آیت الله جوادی آملی»
#أین_الرجبیون
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توصیه های اخلاقی رهبر انقلاب در باب اهمیت #نماز_شب
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
♥️نمازشب را باما تجربه کنید.♥️
ali-fani-8.mp3
21.06M
#قرارهرصبح
❤️ منتظران بقیه الله (ارواحنا فداه) ❤️
ان شاء ا... هر روز صبح
همراه باشید با قرار تجدید بیعت روزانه
با 🌺امام زمان (عج)🌺
❗️چله دعای عهد❗️
روز3⃣3⃣
جهت یادآوری فراموش نشه ها☺️😇
#علی_فانی🎤
https://eitaa.com/kelidebeheshte/6370
مساله ٢٧١- وضو گرفتن در نهرهاى بزرگ اگر چه انسان نداند که صاحب آنها راضى است، اشکال ندارد.
ولى اگر صاحب آنها از وضو گرفتن نهى کند، احتياط واجب آن است که با آب آنها وضو نگيرند.
#احکاموضو
#آبغصبی
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
✨مسئله روز ✨
♻️حکم مراجعه به پزشک غیر همجنس
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷️ حقیقت معشوق
🔸استاد فرحزاد
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19