eitaa logo
مجموعه علمی،فرهنگی معارج
1.7هزار دنبال‌کننده
519 عکس
93 ویدیو
129 فایل
مجموعه ی مجازی ،آموزشی و فرهنگی معارج ⭕ هدف: نشر معارف وعلوم دینی در سطوح مختلف (بدون هیچ گونه وابستگی) #عقلی #نقلی #طب ⁦🎗️⁩بدون #وابستگی ⁦⁦⁦🎗️ ⁦ 🔖ادمین: @Hekmat_hasan ⭕صفحه ما⭕: https://moarej.blog.ir/ ⭕حامی معارج ⭕👇👇 @Hami_mareg
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۶ ژوئیه،‏ ۱۵.۵۹.mp3
38.57M
👤 🎧 📜 /شرافت علم عرفان نظری پاسخ به شبهه لاطائل بی ارزش بودن علم عرفان نظری 🗓1400/04/25 _ 🆔 @kellasetegadi
۱۷ ژوئیه،‏ ۱۷.۰۵.mp3
33.52M
امثله 👤 🎧 📜# شروع مباحث صرفی برای دوستانکه ثبت نام کرده اند 🗓/04/26_ 🆔 @kellasetegadi
باسمه تعالی توجه توجه توجه 👇👇👇 سال تا شروع سال تحصیلی های علمیه متاسفانه است . اما بجای دروس سالیانه در فصل تابستان دروس تابستانه میگردد دروس : ۱.مبحث ، شنبه ها تابستان ساعت ۱۰شب ۲.مبحث ، دوشنبه ها وسه شنبه ها ساعت ۱۰شب ۳.مبحث، چهارشنبه ها ساعت ۱۰شب ۴. کتاب شرح امثله هر روز ساعت ۵ تا ۶ دوستان برای ثبت نام به ایدی پیام بدهند : @Hekmat_hasan لینک کلاس انلاین : https://meet.google.com/qpa-xfsg-cfo درضمن ثبت نام برای شرکت افلاین هم میسور است . 🆔 @kellasetegadi ⁦☝️⁩⁦☝️⁩⁦☝️⁩⁦☝️⁩⁦☝️⁩⁦☝️⁩⁦☝️⁩⁦☝️⁩ دوستان بشتابید برای دوره تابستانی
ما مِن شَیءٍ أحَبَّ إلَى اللّهِ عَزَّوجلَّ مِن عَمَلٍ یداوَمُ عَلَیهِ ، وإن قَلَّ هیچ چیز نزد خداوند عزّوجلّ محبوبتر ازعملى نیست که بر آن مداومت شود ؛ هر چند اندک باشد. الکافی : ج ۲ ، ص ۸۲ ، ح ۳
۱۸ ژوئیه،‏ ۱۷.۰۱.mp3
27.28M
👤 🎧 📜 /تعریف /موضوع 🗓1400/04/26_ استماع برای دوستان ثبت نام کرده 🆔 @kellasetegadi
برای ثبت نام دروس : @Hekmat_hasan
مجموعه علمی،فرهنگی معارج
#شرح_امثله 👤#حسنخواه 🎧#جلسه2 📜#شروع_مباحث_صرفی /تعریف /موضوع 🗓1400/04/26_ #گیلان استماع ب
🔆 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین بارء الخلائق اجمعین باعث الانبیاء و المرسلین لاسیما خاتم الانبیاء و خاتم الاوصیاء علیهم صلوات الله و سلامه 🔅 دعاهای اهل البیت علیهم الصلاة و السلام در مرتبه‌های مختلفی هست و مفاهیم و معانی والایی را به ما ارائه می‌دهد. چون خداشناسی در سه مرحله میسور ماست، که مرتبه ابتدایی آن خداشناسی‌ای خواهد بود که با براهین ساده متکلمین به ذات حق پی ببریم، از برهان حرکت و حدوث به یک خدای قدیم برسیم. یا با مطالعه آفاق، دیدن دار و درخت و شجر و حجر به ذات حق برسیم که این میسور همگان است، برهان نظم را ببینند و اقامه کنند و مانند آن. 🔅مرتبه بعد، دیدن انفس است که ما خودمان را بخوانیم جانمان را ببینیم، فقر ذاتی را ببینیم و به خداشناسی پی ببریم، که معلول محتاج است، ممکن محتاج است که حضرات معصوم علیهما افضل صلوات المصلین هم می‌فرمایند: كُلُّ قائمٍ في سِواهُ مَعْلولٌ. این  جمله گهربار امیرمومنین و امام رضا علیهما السلام است. اما مرحله بعدی، مرحله دیدن و رؤیت است. مرحله شهود و دل است. جایی است که انسان می‌خواهد ببیند نه بفهمد، فهم برای ابتدای مسیر است و دیدن برای آن قله است. عارف می‌خواهد ببیند و شهود کند، عاقل می‌خواهد بفهمد و درک کند. 🔅عاقل می‌گوید العِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَر. 1- زمانی که عالم مغرور شود. 2- زمانی که عالم از علمش سوء  استفاده کند. 3- زمانی که عالم از علمش استفاده نکند. 🔅اما عارف با حفظ این سه مقدمه می‌گوید: العِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَر. چون این علم معلوم بالعرض، آن مصداق خارجی است اما معلوم بذات، مفهوم است و صورت. مفهوم و صورت یک واسطه غلیظی است بین انسان و حقیقت. عارف می‌خواهد دست به حقیقت پیدا کند، عاقل می‌خواهد بفهمد و صورت ذهنی بیابد. عارف می‌خواهد ببیند و مشاهد کند، عالم می‌خواهد بفهمد و بخواند و درک کند. 🔅خیلی فرق است بین دیدن و درک کردن مصداق واقعی به علم حضوری نه حصولی. خیلی فرق است فهمیدن با واسطه و درک کردن بی‌واسطه. آن معلوم با واسطه که برای عاقل معلوم بذات است، یعنی صورت ذهنی، برای عارف این یک حجاب غلیظ سختی است به عنوان مفهوم. عارف این را کنار می‌زند و به مرحله شهود حقایق دست می‌یابد. حقیقت را با چشم دل می‌بیند و مانند آن. 🔅عارف سعی می‌کند عقل و دل را با هم نبرد دهد.در این نبرد عقل و دل که جهاد،جهاد اکبر است، دل را حاکم کند، عقل را اقال کند و کنترل، آن وقت برود و ببیند اما تمام هم و غم انسان عاقل این است که درک کند، بفهمد، برهان اقامه کند،صورت است و مفهوم و استدلال. در فضای اخلاق که جهاد اوسط است، انسان می‌کوشد در فضای نظر،وهم و خیال را مدیریت کند. در فضای عمل، شهوت و غضب را اقال کند، عقل را در حکمت نظری و حکمت عملی مدیر کند. این انسان می‌شود انسان خوب. این انسان می‌شود کسی که در فضای نظر و عمل انسان خوبی است و صاحب ملکات نفسانی شده، از غرور و دروغ و غیبت و تهمت فاصله یافته و اینها را در خودش راسخ کرده و این صفات در ذات انسان نهادینه شده. 🔅اما عارف این مرحله را طی کرده  از این مرحله فراری شد به مرحله رسیدن به مقام قرب فرائض که با چشم الهی ببیند با گوش الهی بشنود و با دست الهی کار بکند. 🔅عارف از برهان صدیقین و غیرصدیقین رها شد به دریا می‌نگرد فیض او را می‌بیند،به صحرا می‌نگرد، فیض او را می‌بیند.عارف در فضای "أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ" که شهید فعیل به معنای فاعل یا فعیل به معنای مفعول است، سیر می‌کند و به هر دو تقدیر البته با صعوبت به معنای شاهد، بدون صعوبت در معنای مشهود قبل هر چیز خدا را می‌بیند، بعد هر چیز خدا را می‌بیند، حین مشاهده هر چیز خدا را می‌بیند،همان شئ را فیض خدا می‌بیند.جز فیض چیزی در عالم نیست و مانند آن. 🔅اگر عارف چنین مقامی دارد، بین او و بین یک انسانی که در آفاق و انفس سیر می‌کند، بسیار فاصله طولانی است. او می‌بیند و مشاهده می‌کند معنای "کلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ" را هم اکنون می‌فهمد، "كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ" خداوند را با جان درک می‌کند و آن آیه شریفه‌ای که می‌فرماید در قیامت مشخص می شود که کوه‌ها کان سرابا، هم اکنون می‌فهمد کوهی در کار نیست،آنچه که هست فیض خداوند است و وجه خداوند و جز خدا چیزی در عالم نیست،هر چه هست آیه اوست، قدرت اوست، فیض اوست و کمال او. 🔅اهل البیت (ع) هم چون همتای قرآن‌اند اولا، کُنه قرآن به دست اینهاست ثانیا، فرمود:"فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ" این قرآن،کنه قرآن را کسی دست نمی‌یابد جز اینکه مطهر باشد و پاک. 🔅در فرهنگ قرآن هم مطهر کسی جز اهل البیت (ع) نیست که در آیه تطهیر "إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً" مطرح شد. ⚜از طرف دیگ
مجموعه علمی،فرهنگی معارج
#شرح_امثله 👤#حسنخواه 🎧#جلسه2 📜#شروع_مباحث_صرفی /تعریف /موضوع 🗓1400/04/26_ #گیلان استماع ب
ر حقیقت قرآن را بلاواسطه از ذات حق دریافت کردند که در سوره نجم برای پیغمبر هست"عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى"که مفسرین در ضمیر اشکال کردند.هم علما مفسرین که جناب قمی باشد و هم برهان عقلی در تعیین مرجع به ما کمک می‌کند که بگوییم این مرجع جز ذات حق نخواهد بود. و کسی جز خداوند تبارک و تعالی قابلیت تعلیم ندارد برای صادر اول که منشا فیض و فوض برای فرشتگان مادون خود است. از طرف دیگر فرمود:"إِنَّکَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکيمٍ عَليمٍ"که این بزرگواران قرآن را از جانب خداوند تلقی می‌کنند بدون واسطه.لَدُنْ هم با مِن بسیار متفاوت است. قرآن هم یک حیثیت عربی مبین دارد و یک حیثیت حقیقت که آن نه مفهوم است و نه صورت. ⚜اگر قرآن با یک چنین شاخصه‌ای علم اهل البیت (ع) است،کلام اهل البیت (ع) هم همتای قرآن است.اهل البیت اگر سخن می‌گویند،شرح و تفسیر قرآن است.اگر قرآن در سه ناحیه ملی، بین المللی و منطقه‌ای برای ما سخن به ارمغان آورد،اهل البت (ع) هم همین جورندقرآن در فضای ملی به ما گفت:" إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ" اگر شری بود " ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ"و مانند آن.در فضای منطقه‌ای که فضای سخن با اهل توحید است یا اهل الکتاب یا نصاری و مانند این را ذکر کرد و" تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ"و آیاتی از این دست را مطرح نمود.در فضای بین المللی قرآن شریف یا ایها الانسان،یا ایها الناس و آیاتی که خطاب جهانی هست،هدا للناس،اینها را ذکر کرد. ⚜اهل البیت هم سخنانشان همین جور، در همین نواحی می‌چرخد اولا در فضای ملی سخن می‌گویند که اهل ایمان چه جور باشند که این سخنانشان در فضای ملی چون شرح و تفسیر قرآن است،هم در فضای متکلمان می‌چرخد که آن امام همام در پاسخ آن شبهه که فرمود:آیا ذات حق می‌تواند عالم را در تخم‌مرغ جای دهد، آن پاسخ از امام بزرگوار طبق منش جدال احسن بر آن شخص ارائه شد و یا به منش فلاسفه الهی و فیلسوفان صحبت می‌کند که خداوند تبارک و تعالی کل قائم فی سواه معلول یا خطبه اول نهج البلاغه امیرالمومنین روایت قبلی از امیر المومنین بود،روایت قبلی به همان مضمون از امام رضا (ع) بود یا به بیان عرفا سخن می‌گویند چون اینها مظهر قرآن‌اند به سان همان شرح و تفسیر آیه"أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيد" ⚜امام حسین (ع) در این دعا می‌فرماید: "مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ وَ مَتَی بَعُدْتَ حَتَّی تَکُونَ الآْثَارُ هِیَ الَّتِی تُوصِلُ إِلَیْکَ عمِيَتْ عَيْنٌ لا تَراكَ"امام حسین (ع) در این فراز به سان عرفا، بل رئیس العرفا و برترین و قوی‌ترین عارف الهی سخن می‌گوید و تفسیر آیه شریفه" أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيد"را مطرح می‌کند که ای خدا تو کی غایب بودی که من با فانوس دنبال تو بگردم،تو کی نبودی که من با برهان نظم و امکان وجود و تو را اثبات کنم.خدای کریم، خدای رحیم،خدایی که در فطرت من بودی تو کی نبودی که من بخواهم با برهان حرکت و حدوث اثبات کنم. ⚜رب کریم متی غبت؟چه زمانی تو غیب شدی تا نیاز به دلیل داشته باشی تا آن دلیل تو را نشان دهد و تو را اثبات کند.تو که از همه چیز روشن‌تری،تو که از همه چیز واضح‌تری،از همین سان حکمای الهی ما فرمودند: "یا من هو اختفی لفرط نوره الظاهر الباطن فی ظهوره"ای آن کس که در نورانیت و شدت ظهورش آشکار است.ای پیدایی که بخاطر کثرت آشکاری‌اش نمی‌توان او را دید. اینقدر این خدا مشهود است،اینقدر این خدا واضح و مشخص است که این شدت ظهور نمی‌گذارد او را ببینیم. ✴️"مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ وَ مَتَی بَعُدْتَ حَتَّی تَکُونَ الآْثَارُ هِیَ الَّتِی تُوصِلُ إِلَیْکَ"کی تو از ما دور شدی که آثار و مخلوقاتت ما را به تو نزدیک کند؟مگر تو ای خدا نگفتی "نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید" یا از آن نزدیک‌تر هم هست.اگر خدا چنین بود،دور نبود،نزدیک بود،"إِذَا سَأَلَک عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ" یا اینکه فرمود:"إِنِّي مَعَكُمْ" 🔽چون قیومیت ذات حق، معیت خداوند تبارک و تعالی سه گونه است: 1⃣ معیت قیومیه دارد که"داخل في الاشياء لا بالممازجه"خداوند با همه چیز است البته ذات خدا با هیچ چیز نیست،صفات ذاتی که که عین ذات است با چیزی نیست،صفات ذاتی مرکب نیست محدود هم نیست. هیچ پیغمبری،هیچ امامی نه مشهودش صفت ذاتی ست و نه مظهر صفت ذاتی است و نه معبودش صفت ذاتی. اما این"داخل في الاشياء لا بالممازجه"مربوط به همین فضای فعل است،قیومیت فعلی است. خداوند تبارک و تعالی همراه همه موجودات است "داخل في الاشياء لا بالممازجه" انی معکم. 2⃣ یک قیومیت خاص دارد."ان الله مع المحسنین"این خدایی که قریب از حبل ورید است علاوه بر یک قیومیت کلی،یک نزدیکی‌ای با مومنین دارد که اینان را یاری می کند.ان الله مع المحسنین و مانند آن. 3⃣ یک قیوم
یت دیگری دارد که این خدای کریم وقتی به موسی و برادرش هارون گفت بیایید به سمت فرعون، چنین گفت: "قال کلا فاذهبا بایاتنا" که به موسی کریم گفت شما دو نفر بروید بایاتنا، انا معکم مستمعون. ما همراه شما کاملا شنونده‌ایم. اگر صدر آیه تسمیه بود، این جمع ذیل آیه برای چه؟ مشخص می‌شود خداوند علاوه بر اینکه با مومنان و محسنین هست، یک قیومیتی با دشمنان هم دارد که این سوای از دو قیومیت گذشته است. آن قیومیت عامه که نظیر انی معکم است، قیومیت خاص محسنین و قیومیت خاص کفار. که آن قیومیت یعنی خدا در حین اینکه کسی کار ناشایست می‌کند، همانجا پاداش و جواب او را می‌دهد او را خفت و پلید و به سزای عملش می‌رساند اما بعضا صدایش بعد مشخص می‌شود یا همان لحظه مشخص می‌شود. "قال کلا فاذهبا بایاتنا انا معکم مستمعون فاتیا فرعون فقولا انا رسول رب العالمین" (فاتیا ،باتیا، نه بروید، ترجمه را که بعضی‌ها کردند، غلط است بلکه این به معنای بیایید است، منِ خدا آنجا هم هستم، شما نترسید و بیایید، نه بروید.) ⚜وجود مبارک سردار و سالار شهیدان هم در همین جا فرمود: " مَتَی بَعُدْتَ حَتَّی تَکُونَ الآْثَارُ هِیَ الَّتِی تُوصِلُ إِلَیْکَ" می‌بینید خیلی فرق است بین براهین خداشناسی که این موجود ممکن است، ممکن محتاج است، دور باطل است، چرا که یا این اجتماع نقیضین می‌شود، تقدم شی علی نفسه ست، تسلسل باطل است. برهان فارابی در ردش، برهان سینوی، برهان صدرایی و مانند آن. اینجا می‌گوید خدایا تو کی نبودی تو کی دور بودی که من با فانوس دنبال شمس حقیقت بگردم. تو اقرب من حبل وریدی تو قریبی، إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ. ⚜این مرحله والای سخن گفتن است. این دیگر مرحله متکلمی یا فیلسوف مشایی و صدرایی نیست، اینجا عارفانه سخن می‌گوید.  مظهر آیه "أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ" است. در مرحله نهایی سخن می‌گوید. با حفظ مقدمه اصلی که همواره با عارف هست و آن اینکه خداوند ذاتش و صفاتش مشهود و معهود و مقصود احدی نیست، در صدر این کلام می‌فرماید: "أَ یَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَکَ حَتَّی یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ" یعنی اینکه غیر تو ظهوری ندارد که ظهور و پیدایشش از تو باشد. وقتی حرف از ظهور شد، وقتی سخن از ظاهر و مانند آن بود، معلوم می‌شود مراد سخن و منظور سخن نه ذاتِ ذاتِ حق است و نه صفات ذاتی، بلکه اگر خداشناسی عرفانی هم هست که هست، درباره ظاهر و ظهورات ذات حق است. ⚜عارف ظهورات ذات حق را می‌بیند آن فیض و فوض ذات حق را می‌بیند، وجه خداوند را می‌بیند. اگر فانی و مستغرق هم می‌شود در ذات الهی فنا ممکن نیست، در صفات ذاتی فنا میسور نیست، این فنا یا کمال انقطاع که در دعای شریف مناجات شعبانیه به عرض دوستان رسید، یعنی انسان در صفات فعلی ذات حق مستغرق شود، خود را نبیند، دیگری را نبیند، تعینات من و ما و مدیر و غیرمدیر را نفهمد از این ندیدن هم فاصله بگیرد، این ندیدن را هم نبیند، آن فیض منبسط ذات حق را مشاهده کند، در این زمان است که عارف از خود بی‌خود می‌شود و نوای " عمیت عین لاتراک" را سر می‌دهد. ⚜ که این عمیت هر جور که تفسیر و ترجمه شود، معیّن این مقصود است عارف در آن بالا که فیض و فوض ذات حق را می‌بیند، به این فانی‌ها که در مفهومند و لفظند و حجاب، نفرین می‌کند عمیت عین لاتراک؛ کور است آن چشمی که تو را نمی‌بیند و این را به صورت کور است یا اینکه می‌فرماید حقیقتا کور است که چشمی که تو را نمی‌بیند نه اینکه نفرین کند به معنای کور باد. ⚜ در ادامه که فرمود "وَخَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصیباً" در زیان است و در نابودی است بنده‌ای که نصیبی از عشق و محبت تو پیدا نکرده. تویی که محبوب همه دلهایی، تو را کنار گذاشته، تویی که مشهود همه چشم‌هایی، تو را محبت ندارد. او در خسران است و بدبخت. "وَخَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصیباً". ✳️"إِلَهِي أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَى الْآثَارِ فَارْجِعْنِي إِلَيْكَ بِكِسْوَةِ الْأَنْوَارِ وَ هِدَايَةِ الِاسْتِبْصَارِ حَتَّى أَرْجِعَ إِلَيْكَ مِنْهَا" فرمود خدایا تو دستور دادی که خلق برای شناخت تو به آثار نگاه کنند، به آفاق نگاه کنند، به انفسشان نگاه کنند که این آثار تو، دلیل بر توست. این آثار در مرحله متوسط برای نشان دادن تو کفایت می‌کند. ما آینه را طول عرضش را نگاه می‌کنیم و می‌فهمیم این خالقی دارد اما مرا به تجلبات انوار "فَارْجِعْنِي إِلَيْكَ بِكِسْوَةِ الْأَنْوَارِ وَ هِدَايَةِ الِاسْتِبْصَارِ" اما مرا به تجلیات انوار و به راهنمایی مشاهده و استبصار ارجاع داده تا بی‌‌توجه به آثار به معرفت تو دست پیدا بکنم. 🔰خدایا من این راه متوسط را که با در و دیوار بخواهم به تو برسم را نمی‌خواهم. من می‌خواهم درون آینه را ببینم
که چه چیزی درون آینه رخ دارد،من آن رخ زیبا را می‌خواهم ببینم.اینکه پدرم امیرمومنان علی علیه السلام در نهج البلاغه فرمود:"اَلحَمدُللهِ المُتِجَلّي لِخَلقِهِ بِخَلقِهِ" را درک کنم.تجلی تو را ببینم، ظهور تو را ببینم،بروز تو را ببینم."یا من هو اختفی لفرط نوره الظاهر الباطن فی ظهوره" من از صدیقین و امکان وجوب درگذشتم.من از برهان نظم و برهان حرکت فراری شدم. من دنبال دیدنم دنبال مشاهده کردن هستم. خدایا عارفانه امروز در روز عرفه باتو سخن می‌گویم ما پیروان امام حسین (ع) هستیم،ما را به این مقام نیل بده که اولا درک بکنیم ذات خدا و صفات ذاتی قابل نیل نیست."لاتتفکروا فی الله بل تفكّروا في آلاء الله".ثانیا از این مفهوم فاصله بگیریم سراغ آن شهود قلبی برویم.فیض خدا، تجلی خدا، ظهور خدا را درک کنیم.مظهر اسما و صفات الهی شویم. ✅اگر عارف از خلق حرکت می‌کند به سمت حق ابتدا این تعینات را کنار می‌زند.مثل روز قیامت که "يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ" هست این من و ما و ماهیات را می‌رهاند.آن حقیقت خدا را آن فیض منبسط که یکپارچه هست و بسیط، آن را مشاهده می‌کند. وقتی تعینات را ندید، سعی می‌کند کم کم خودش را هم نبیند، من و وجود خودش را حس نکند، در این زمان به فنا می‌رسد که جز حق نمی‌بیند. ⚜کمال انقطاع هم یعنی این ندیدن را هم نمی‌بیند و مظهر فیض خدا می‌شود،اگر انسان اهل سلوک الهی شد،خود این راه را می‌رود، مظهر رحمت و مغفرت و خوبی‌ها و فضیلت‌ها می‌شود،همه را با چشم دل می‌بیند.اما اگر این مسیر را خود نرفت،با پای خود اهل اخلاق و تدین و ایمان نبود،چه برسد به عرفان و شهود،در روز قیامت یا در زمان مرگ او را به زور می‌برند."خُذُوهُ فَغُلُّوهُ  ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ" او می‌‌رود، این الیه مصیری که در قرآن فرمود، (مصیر یعنی دگرگونی و شدن) این شدنِ انسان به سمت خداست اما یک عده خود می‌روند،عده دیگر را می‌برند.آن کس را که بردند،خُذُوهُ فَغُلُّوهُ، است که در جهنم عذاب سعیر می‌چشد و مظهر شدید العقاب و ذوالانتقام و غضب ذات حق می‌گردد.اما آن کس را که با پای خود رفت، او یا وارد بهشت می‌شود در مرحله ابتدایی یا اگر از عباد الرحمان خاص بود،مظهر فدخلی فی عبادی و ادخلی جنتی می‌شود. 🔅در دیگر فرازهای این دعای شریف، توحید افعالی را انسان مشاهده می‌کند که بسیار انسان را به عجب وا می‌دارد." الهی انا فقیر فی غنای فکیف لا اکون فقیر فی فقری"خدایا من زمانی که دارم،فقیرم،فقار و ظهر و کمرم شکسته چجور در زمان نداری‌ام فقیر نباشم.تو که غنی به ذات هستی، تو که هیچ نیازی نداری،من به تو نیازمندم. من هیچ نیستم و سراسر تعلق و ربط به تو هستم.مخلوقم و تو خالقی. صدورم و تو صادری. فیضم و تو صاحب فیضی. هیچ توانی از خود ندارم.زمانی هم که دارم،تو دادی. 🔅عرفا هم گفتند اگر کسی چیزی می‌آورد،نپرسید که داد،بگویید چه کس آورد؟دادن برای خداست، آوردن را دیگری وسیله می‌شود.خدایا فضا چنین است تو هم غنی به ذات، من هم محتاج و عین فقر. این هم ببینید، تفسیر آیه شریفه "انتم الفقراء الی الله" این کلام معصومین همان گونه که در صدر عرض شد،به منزله تفسیر قرآن است.خدایا من فقیرم در غنای خودم پس چگونه نباشم فقیر در فقر؟ "الهی انا الجاهل فی علمی"من جاهلم در علم خودم،من محتاج به تو هستم چگونه در زمانی که جاهل هستم، جاهل نباشم؟خدایا به دادم برس، دست مرا بگیر.این چقدر این جملات بلند است که انسان را به آنجا می‌رساند،"ما من نعمة فمن الله" هر نعمتی که هست از جانب خداست. 🔅این که در سوره‌ای مبارکه فرمود"و ما یومن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون" این من و مایی که ما می‌گوییم و یا اینکه می‌گوییم در روایت هست که اگر فلانی نبود،من هلاک می‌شدم، یا بهمانی نبود من دچار سختی می‌شدم،اینها همه شرک است."و ما یومن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون" کسانی که چنین نظری دارند در جهل‌اند و در کفر.آن نگاه ناب توحیدی این است که هر چه در عالم است از جانب خداست هر خیری که به ما می‌رسد،من عند الله است.هر فعل خوبی که صورت می‌گیرد،ذات حق داد. این که من 50 سال زحمت کشیدم،20 سال زحمت کشیدم، خودم درس خواندم،خودم به چنین مقامی رسیدم، اینها همه شرک خفی است."الهی انا الفقیر فی غنای فکیف لا اکون فقیر فی فقری الهی انا الجاهل فی علمی فکیف لا اکون جهول فی جهلی" 🔅این دعا از دعاهای بسیار بلندی است که در کتب روایی ما نقل شد که سراسر آن معرفت و مفاهیم است که ان شاالله فردا ما اینها را می‌خوانیم، با نگاه کرامت و کریمانه بخوانیم. با دید انشاء و اجابت در حق خود بخوانیم. به این مفاهیم این دعا دقت بکنیم. این حضرات گر چه همه حاجت‌های خیر را از ذات حق می‌خواهند و بعضا سخنانی می‌گویند مثل"عمیت عین لاتراک" که ممکن است در حد ما اوساط و پایین‌تر نباشد ♦️اما سخنان قابل فهم در این دعا زیاد است و بیدار کردن فطرت و بینش توحیدی را حضرت ذکر می‌کند.بر شماره نعما