eitaa logo
کتاب
849 دنبال‌کننده
318 عکس
372 ویدیو
67 فایل
📗کتاب یار مهربان است با نامهربانی از کنار آن نگذریم و با کتاب رفیق باشیم🥰 این کانال شما را تشویق به کتابخوانی می کند 📌با ما همراه باشید مدیر محتوی👈🏻 @ah0053
مشاهده در ایتا
دانلود
📖دو دقیقه کتاب +۱۴ 📔کتاب سیاحت غرب ✍🏼مرحوم آقا نجفی قوچانی 📌قسمت سی‌‌و یکم رسیدیم به سرزمین حسد در آن صحرا پر بود از ماشین‌های زیادی که همه به کار افتاده بودند و دود آنها افق را تاریک کرده بود با تندی و سرعت در حرکت بودند و آن صحرا به لرزه درآمده بود و صدای چرخیدن آن چرخ‌های بزرگ فضا را پر و گوش‌ها را کر می‌ساخت. یک ولوله و زلزله غریبی رخ داده بود تمام کارگرانی که آنجا بودند از دود این ماشین‌ها سیاه شده بودند. چرخ این ماشین‌ها پر از آهن‌های سنگین بود. یکی از آنها به نزدیکی راه رسید. جهالت مثل دود سیاه حاضر شد نگاه به عقب کردم و دیدم که هادی خیلی عقب افتاده و از نزدیک شدن سیاه و دور افتادن هادی به وحشت افتادم جهالت گفت به این ماشین که نزدیک شده نگاه کن که چنین ماشینی در دنیا دیده نشده است. اگرچه دلم می‌خواست بایستم و تماشا کنم ولی از آن جهت که جهالت به جز شر چیزی به من نمی‌رساند به حرفش گوش ندادم و اسب را راندم و سوره فلق را تا به آخر خواندم. جهالت جلو افتاد و پشت تپه ای پنهان شد من خیال کردم که از طرف او آسوده شده و در فکر این بودم که چرا هادی از من دور است و به من نمی‌رسد. که در همین حین جهالت به شکل جانوری مهیب از کمین درآمد و اسبم را رم داد و از راه بیرونش کرد و در نزدیکی آن ماشین‌ها به زمین خوردم و اعضایم بی حس شد و نتوانستم حرکت کنم. ادامه در پست بعد👇🏻                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
ادامه قسمت سی و یکم👇🏻 ماشین‌ها از دوردست به من نزدیک شدن گویا می‌خواستند مثل اژدها مرا ببلعند از دهانه آنها شعله‌های آتش به سوی من پرتاب می‌شد و جهالت با تمسخر می‌ رقصید و به من می‌خندید و می‌خواند: "و من شر حاسد إذا حسد" سپس می‌گفت ای بدبخت حسود کدام یک از علما از حسد نجات یافته و می‌گفت در این چند منزل که از دست من خلاص شدی خون به جگرم کردی خیال کردی که تیر به ترکش من نمانده حالا بچش که انشاالله خلاصی نخواهی یافت من با آن حال ضعفی که داشتم خون در عروقم به جوش آمد و با صدای بلند گفتم یا علی ماشین‌های آتشفشان که اطراف مرا گرفته بودند و نزدیک بود کار مرا تمام کنند رو به فرار گذاشتند در فرار از یکدیگر سبقت می‌گرفتند و در حال به یکدیگر می‌خوردند و خرد می‌شدند جهالت هم خواست فرار کند ولی زیر چرخ این ماشین‌ها گیر کرده استخوان‌هایش در هم شکست از گرمی فضا و تعفن دود عطش بر من غلبه نموده بود دیدم هادی به طرف من می‌دود و خیلی سریع به من رسید و خورجینی که در آن هدیه علی علیه السلام بود باز نمود تنگ بلوری در آن بود بیرون آورد از برق آن صحرا روشن شد در آن آب سرد و گوارایی بود آن را به من داد خوردم تشنگیم رفع شد و درد‌هایم مرتفع گردید و رنگم افروخته و باطنم صفا پیدا کرد ان الابرار یشربون من کاس مزاجها کافورا آیه ۵ سوره انسان خواستم سوار اسب شوم دیدم که حیوان از بین رفته کوله پشتی را برداشتم و خورجین را هادی برداشت و پیاده به راه افتادیم آن صحرا با آنکه مانند صحرای کبیره آفریقا بود پر از دود و آتش و ماشین‌هایی که ‌ها را می‌بلعیدند و آنها را آتش گرفته بیرون می‌انداختند هادی گفت این‌ها که گرفتار این ماشین‌ها هستند حسودانی هستند که با زبان و دستشان مومنین را آزار دادند و این آتش باطنشان است زیرا که حسد به منزله آتش است همانطور که در روایات آمده‌ حسد ایمان را به کام خود می‌کشد همانگونه که آتش هیزم را می‌خورد به هادی گفتم گویا راه را گم کرده‌ایم چون با آن سفارشاتی که درباره ما شده بود نباید صدمه‌ای بخوریم گفت راه غلط نشده کمتر کسی است که حسد باطنی اظهار نکرده باشد و اگر تفضلات اولیای امور و خشنودی حضرت زهرا درباره شما نبود حال شما کمتر از این گرفتاران نبود بسیاری از این گرفتاران دیر یا زود خلاص خواهند شد و اهل رحمت خواهند بود به هادی گفتم گویا جهالت هلاک شده من از او خیلی وحشت دارم هادی گفت او هلاک نشده اما فعلاً از دست او آسایش داری و او به تو نخواهد رسید زیرا وادی السلام نزدیک می‌شویم و از آن جهت که تکبر نداشتی از وادی تکبر و خودخواهی نخواهیم گذشت کم کم آثار خوشی و خرمی و چمن و گل و درختان میوه‌دار و آبشارها و کوه‌های سرسبز و باغات فراوان نمایان شد ادامه دارد...                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙داستان شب سر و گوشش زیاد می‌جنبید. دخترخاله‌ی رجبعلی را می‌گویم، عاشق سینه چاک پسرخاله اش شده بود. عاشق پسرخاله‌ی جوان یک لا قبائی که کارگر ساده‌ی یک خیاطی بود و اندک درآمدی داشت و اندک جمالی و اندک آبروئی نزد مردم. بدجوری عاشقش شده بود. آن‌گونه که حاضر بود همه چیزش را بدهد و به عشقش واصل شود. رجبعلیِ معتقد و اهل رعایت حلال و حرام نیز چندان از این دخترخاله بدش نمی آمد، اما عاشق سینه‌چاکش هم نبود. دخترخاله‌ی عاشق، مترصّد فرصتی بود تا به کامش برسد و رجبعلی را به گناه انداخته و نهایتاً به وصال او نائل شود. و این فرصت مهیا شد! آن هم در روزی که مادر رجبعلی غذای نذری پخته بود و مقداری از نذری را در ظرفی ریخته بود و به رجبعلی داده بود تا برای خاله اش ببرد. رجبعلی رسید به خانه‌ی خاله، در زد؛ صدای دخترخاله بلند شد: «کیه؟» گفت: «منم، رجبعلی» صدای دخترخاله را شنید که می‌گوید: «بیا داخل رجبعلی، خاله‌ات هم هست». رجبعلی وارد شد و سلام و علیکی با دخترخاله‌اش کرد و ناگهان متوجه شد که خبری از خاله نیست و دخترخاله در خانه تنهای تنهاست! تا به خودش آمد دید که پشت سرش درب خانه قفل شده و دخترخاله هم.... با خودش گفت: «رجبعلی! خدا می تواند تو را بارها و بارها امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن». پس تأملی کرد و به محضر خداوند عرضه داشت: «خدایا! من این گناه را به خاطر رضای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن» و از پنجره خانه فرار کرد و برگشت به خانه‌ی خود تا استراحت کند. صبح از خواب بلند شد و از خانه به قصد مغازه خیاطی بیرون زد و با کمال تعجب دید خیابان پر از حیوانات اهلی و وحشی شده است! آری! چشم برزخی رجبعلی در اثر چشم‌پوشی از یک گناهِ حاضر و آماده و به ظاهر لذیذ باز شده بود و این چشم‌پوشی، آغازی شد برای سیر و سلوک و صعود معنوی "شیخ رجبعلی خیاط" تا اینکه کسب کند مقامات عالیه معنوی را. چه اکسیر ارزنده ای است این قاعده!! برای عارف شدن، نیاز نیست به چهل-پنجاه سال چله گرفتن و ریاضت کشیدن و نخوردن این غذا و ننوشیدن آن آشامیدنی. نه اینکه اینها بی اثر باشند، نه! اما "اصل" چیز دیگری است. بیهوده نبود که مرحوم بهجت تأکید میفرمودند بر این نکته که: راه واقعی عرفان «ترک گناه» است. 📔کیمیای محبت ✍🏼محمدی ری شهری                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔞تصاویری از جنایت وحشتناک رژیم صهیونیستی‌‌ 😭تصاویر منتشرشده از بیمارستان المعمدانی نشان می‌دهد شدت انفجار در این بیمارستان بدن شهدا و مجروحین را به‌طرز فجیعی قطعه‌قطعه کرده است. طبق گزارشات موجود اکثریت افراد حاضر در محدوده این بیمارستان به طرز فجیعی کشته شده‌اند. در آخرین آماری که اعلام شد 1520 نفر به شهادت رسیدند که اکثرا زن و کودک بودند 📌تصاویر دلخراش است اما کاملا واقعی از جنایات رژیم یهودی کودک کش 😭                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید  🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می گفت: مردم غزه روزانه ۶ وعده نماز می خوانند نمازهای صبح، ظهر، عصر، مغرب، عشاء و نماز میت😭 کودک فلسطینی در حال تلقین شهادتین به برادرش که در بمباران بیمارستان معمدانی به شدت زخمی شده و وضعیت وخیمی دارد.                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت لایک کنید  🖤
وضعیت هر روز کودکان فلسطینی که هر روز هم وخیم‌تر می شود اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏻                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت لایک کنید     ♡
اهالی خوب کانال کتاب سلام صبح به خیر فاجعه ای که شب گذشته رخ داد خیلی دلم را به درد آورد و برای همین پست های بالا را در کانال قرار دادم امیدوارم با ظهور هر چه زودتر حضرت حجت، خواری و ذلت یهود را احساس کنیم اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏻
📜برگی از تاریخ سخنرانی شهید رجایی در شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ 26 مهر 1359 نقطه عطف حضور شهید رجایی در سازمان ملل به کنفرانس مطبوعاتی وی برمی‌گردد، زمانی که رئیس جمهور فقید ایران در برابر دوربین رسانه‌های جهان پای برهنه خود را روی میز گذاشت و گفت: "من به‌مدت دو سال در زندان‌‌های رژیم شاه معدوم، زندانی کارتر و آمریکا بودم. آثار شکنجه و سختی‌هایی که در زندان بر من روا شد، بعد از چهار سال هنوز بر بدنم نمایان است. من دو سال تمام ضربات شلاق‌های کارتر را بر پای خود احساس کردم و این در حالی است که ما با گروگان‌ها در جاسوس‌خانه، رفتاری کاملاً انسانی داریم".                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ 📚برای عضویت لایک کنید   ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا