سلام
صبح به خیر
ره باز کنید، دلبـری آمـده است
بر شیعه امام دیگری آمده است
در مطلـع هشتم ربیـع الثـانی
میلاد امام عسکری(ع) آمده است
(قاسم نعمتی)
هشتم ربیعالثانی، روز باز شدن صدف وجود گوهری ارزشمند است که با آمدنش جهانی را به انتظار موعود(عج) گره خواهد زد.
او که پدرش، هادی آل طه(ع) و مادرش حدیث نام داشت و حجتی دیگر از سلاله پاکان است.
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
❤️🔥قدرت عشق
در زمان کریمخان زند مرد سیه چرده و قوی هیکلی در شیراز زندگی میکرد که در میان مردم به سیاه خان شهرت داشت.
وقتی که کریمخان میخواست بازار وکیل شیراز را بسازد
او جزء یکی از بهترین کارگران آن دوران بود
در آن زمان استادان معماری به کارگران قوی نیاز داشتند تا مصالح را به دوش بکشند و بالا ببرند.
وقتی کار ساخت بازار وکیل شروع شد
و نوبت به چیدن آجرهای سقف رسید
سیاه خان تنها کسی بود که میتوانست آجر را به ارتفاع ده متری پرت کند تا استاد معمار سقف را کامل می کرد.
روزی کریمخان برای بازدید از پیشرفت کار سری به بازار زد و متوجه شد که سیاه خان مانند همیشه آجر ها را پرت نمی کند.
کریمخان پرسید: چه شده، نکنه نون نخوردی؟!
قبلاً حتی یک آجر هم هدر نمی رفت و همه به بالا میرسید!
سیاه خان چیزی نگفت، اما استاد معمار پایین آمد و بیخ گوش کریمخان گفت: چند روزست که زن سیاه خان قهر کرده و به خانه پدرش رفته، سیاه خان هم دست و دل کار کردن ندارد.
اگر چاره ای نیاندیشید کار ساخت بازار
یک سال عقب می افتد.
کریمخان فوراً به خانه پدر زن او رفت
و زنش را به خانه آورد.
بعد فرستاد دنبال سیاه خان و وقتی او به خانه رسید با دیدن همسرش جان تازه ای گرفت.
کریمخان مقداری پول به آنها داد و گفت: امروز که گذشت، اما فردا میخواهم همان سیاه خان همیشگی باشی.
فردا کریمخان مجدداً به بازار رفت
و دید سیاه خان طوری آجر را به بالا
پرت میکند که از سر معمار هم رد میشود. بعد رو به همراهان کرد و گفت: ببینید عشق❤️ چه قدرتی دارد. آنکه آجرها را پرت میکرد عشق بود نه سیاه خان.
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
مادر امام حسن عسکری کیست؟
حُدَیث، کنیز امام هادی(ع) و مادر امام حسن عسکری(ع). او وصی (متولی موقوفات و صدقات) امام عسکری(ع) و واسطه بین امام زمان(عج) و مردم بود. منابع شیعی او را زنِ عفیف و کریم و در نهایتِ صلاح و ورع و تقوا معرفی کردهاند. حُدیث از آن رو که مادربزرگ امام زمان(عج) بوده، در منابع تاریخی به جده مشهور شده است. وی در حرم عسکریین در سامرا مدفون است.
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
عسکری یا عسگری؟
منظور از عسکر چیست؟
خلفای عباسی برای زیر نظر داشتن فعالیتهای فرهنگی، علمی و سیاسی امام هادی علیهالسلام، آن حضرت را در سال 236 ه.ق از مدینه به سامرا انتقال و در محله عسکر سکونت دادند. چون امام حسن علیهالسلام و پدر بزرگوارش امام هادی علیهالسلام در محله عسکر قرارگاه سپاه در شهر سامرا زندگی میکردند و به عسکری لقب یافتند و این لقب مشترک بین آن حضرت و پدرشان امام هادی علیهالسلام است و آنها را عسکریین گفتهاند.
"گ" از حروف فارسی است نه عرب پس عسگری نادرست است
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
.
🔸در محضر معصوم
امام حسن عسکری(ع):
نِكويى صورت، زيبايـى ظاهر👦🏻
و نكويى خِرَد زيبايى درون است📕
امام حسن العسکری(ع):
حُسنُ الصُّورة جَمالٌ ظاهِرٌ ، وحُسنُ العَقلِ جَمالٌ باطِنٌ .
أعلام الدين : ۳۱۳
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
و اما نوبت رسید به قسمت پایانی کتاب سیاحت غرب
برای اینکه فهم کتاب سیاحت غرب سادهتر شود در برخی کلمات و در بعضی جملات تصرف کرده و تغییراتی ایجاد شد و قسمت هایی حذف شد.
از زیباییهای این کتاب این بود که از مرگ شروع شد و به ظهور منتهی شد
به امید ظهور حضرت حجت و تشکیل حکومت مهدوی و نابودی ظلم و ظالم و استبداد
کتاب
📖دو دقیقه کتاب +۱۴ 📔کتاب سیاحت غرب ✍🏼مرحوم آقا نجفی قوچانی 📌قسمت سیوششم به هادی گفتم دارالسرور
قسمت آخر سیاحت غرب 👇🏻👇🏻👇🏻
📖دو دقیقه کتاب +۱۴
📔کتاب سیاحت غرب
✍🏼مرحوم آقا نجفی قوچانی
📌قسمت سیوهفتم
اهالی آنجا که قبلاً مرا دیوانه پنداشته و متعجبانه نظر میکردند پس از گفتگو با حبیب بیدار شده دور مرا گرفتند و گفتند که معلوم شد تو دیوانه نیستی
محبین اهل بیت پیغمبرید و الا در اینجا راه و جا نداشتید و البته امام زمان و مهدی موعود را در دنیا میشناختید که چشم روشنی پیغمبر و اهل بیت و همه مومنین است
گفتند ما از عاشقان و خاکساران درگاه امام زمانیم
گفتم شنیدهاید که او در صبح و شام گریان نالان و در سوز و گداز است آن هم نه یک سال و نه ۱۰ سال بلکه متجاوز از هزار سال
گفتند ولی ولی کاری از دستمان بر نمیآید
گفتم از دستتان بر نمیآید که ترک این عیش و عشرت و مسرت نمایید مرده باد عاشقی که به رنگ معشوق خود نباشد
آن جمع که هزاران نفر بودند حالشان منقرض شده و رفتند دیدم خیمهها برچیده و دستگاهها بر هم خورده همه لباس کهنه پوشیده با سر و پای برهنه آمدند
گفتم حال بیایید با حالت اضطرار ظهور امام زمانمان را از خدا بخواهیم
این حالت اضطرار و غم و اندوه و دعا برای ظهور امام زمان سرایت پیدا کرد و همه کسانی که در دارالسلام بودند دست به دعا برداشتند و تضرع کردند و ظهور حضرتش را از خداوند متعال خواستند
پیروی از همه خوبان در پایان این کتاب به دعا برمیداریم و میگوییم اللهم عجل لولیک الفرج
تمام
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🪴یک جمله از قرآن
لئِنْ شَکَرْتُمْ لأزِیدَنَّکُمْ
اگر شکرگزار نعمتها بودید (نعمتهایم را) افزون خواهم نمود
ابراهیم/۷
شکر نعمت، نعمتت افزون کند...
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🌙داستان شب
قسمت دوم (پایانی)
امام صادق علیه السلام در آن وقت در شهر قدیمی حیره (نزدیک کوفه) به سر می برد. مدتی بود که سفاح، خلیفه عباسی، آن حضرت را از مدینه احضار و در آنجا او را به حال توقیف و تحت نظر نگاه داشته بود و کسی نمی توانست با امام رفت و آمد کند یا هم سخن بشود.
آن مرد هر نقشه ای کشید که خود را به امام برساند موفق نشد. یک روز که در نزدیکی توقیفگاه امام ایستاده بود و در اندیشه پیدا کردن راهی برای راه یافتن به خانه امام بود، ناگهان چشمش به مردی دهاتی از مردم اطراف کوفه افتاد که طبقی خیار روی سر گذاشته بود و فریاد می کشید:
«آی خیار! آی خیار!» با دیدن آن مرد دهاتی، فکری مثل برق در دماغ وی پیدا شد. رفت جلو و به او گفت: «همه این خیارها را یکجا به چند می فروشی؟» - به یک درهم.
- بگیر این هم یک درهم.
آنگاه از آن مرد دهاتی خواهش کرد چند دقیقه روپوش خود را به او بدهد بپوشد و قول داد به زودی به او برگرداند.
مرد دهاتی قبول کرد. او روپوش دهاتی را پوشید و نگاهی به سراپای خود انداخت، درست یک دهاتی تمام عیار شده بود. طبق خیار را روی سرگذاشت و فریاد! «آی خیار! آی خیار!» را بلند کرد، اما مسیر خود را در جهت مطلوب یعنی از جلو خانه امام صادق قرار داد.
همینکه به مقابل خانه امام رسید، غلامی بیرون آمد و گفت: آهای خیار فروش بیا اینجا.
با کمال سهولت و بدون اینکه مامورین مراقب متوجه شوند، خود را به امام رساند. امام به او فرمود:
«مرحبا خوب نقشه ای به کار بردی! حالا بگو چه می خواهی بپرسی؟»
- یابن رسول الله! من زن خود را در یک نوبت سه طلاقه کرده ام. با اینکه از هر کس از علمای شیعه پرسیده ام همه گفته اند این چنین طلاقی باطل و بی اثر است، باز قلب زنم آرام نمی گیرد، می گوید تا خودت از امام سؤال نکنی و جواب نگیری من قبول نمی کنم. از این رو با این نیرنگ خودم را به شما رساندم تا جواب این مساله را بگیرم.
- برو مطمئن باش که آن طلاق باطل بوده است. شما زن و شوهر قانونی و شرعی یکدیگر هستید(1).
1 - بحار الانوار، جلد 11، چاپ کمپانی، صفحه 154.
#داستان_شب
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
سلام
صبح به خیر
صبحمان را با شعری که توسط یکی از شعرای عزیز کانال کتاب ارسال شده آغاز می کنیم
ازخداخواسته ام شور وشرم کم نشود
سایه ی مهرتوای گل زسرم کم نشود
من رضایم که تو لبخندزنان باشی بیش
جلوه ی ماه تو درهرنظرم کم نشود
رفته ام بهر نگاهت به گذرگاه خطر
ارزشت نزد سر پرخطرم کم نشود
مهر وپاییز ومن وسردی صبحانه ی باغ
گرمی آتش عشقت زبرم کم نشود
کاش روزی که به تیماردلم می آیی
اشک شوق ازسرمژگان ترم کم نشود
🔮تقدیم به ساحت مقدس مهدی فاطمه علیه السلام
🔸محمدجوادگلزاری (شاعرشیرازی)
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🪴یک جمله از قرآن
إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ
همانا شیطان بین انسانها دشمنی و فساد ایجاد می کند
الاسراء/۵۳
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💪🏼قدرت کتاب
کتاب سلام بر ابراهیم مسیر زندگی یک خانم مسیحی اهل ارمنستان رو تغییر میده😳
📖 "کتاب" را دستِ کم نگیریم و لااقل با کانال "کتاب" همراه باشیم
ނގމ
برای عضویت درکانال لایک کنید👈🏻 ♡
سید مهدی قوام یه روز از مجلس روضه داشته برمیگشته خونش که یهو یه چیزی توجهش رو جلب میکنه. می شنوه که یه شخص داره های های داد میزنه و گریه میکنه…..
میره جلو تر و میبینه که تو میدون شهر هیچ کاسبی نمونده به جز یه یخ فروش که داره داد میزنه: که آهای مردم بیایید یخ های منو بخرین،این همه سرمایه ی منه، سرمایه ام داره آب میشه و از بین میره…
وقتی سید اون صحنه رو میبینه همه یخ های اون مرد رو میخره و خودش هم میشینه کنار دست اون مرد یخ فروش شروع میکنه به گریه کردن…
مرد یخ فروش میپرسه شما چرا گریه میکنی؟
سید میگه تو با این کارت چه درسی به من سید مهدی دادی….. تو یخ هات داشت آب میشد این همه داد زدی گریه کردی…..
من چیکار کنم که عمرم آب شد….
تو گناه آب شد…
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🪴در محضر معصوم
على(ع) فرمود: جبرئيل بر آدم(ع) فرود آمد و گفت: اى آدم! من مأمورم تو را ميان سه چيز مخير سازم تا يكى را انتخاب کنی و دو تا را وانهى.
حضرت آدم گفت: اى جبرئيل آن سه چيز كدامند؟
گفت: عقل، حياء و دين
حضرت آدم گفت: عقل را برگزيدم.
جبرئيل به حيا و دين گفت: شما برگرديد و او را وانهيد.
گفتند:اى جبرئيل، ما دستور داريم كه همراه عقل باشيم هر جا كه باشد، جبرئیل گفت:اختيار با شما است و بالا رفت.
📚اصول کافی، ج۱ ص۱۰
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
●•••》شهادت کریمه اهل بیت، حضرت معصومه سلام الله علیها، تسلیت باد.
•••°•••••°•••••°•••••°•••••°•••
❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀
ނގމ
برای عضویت لایک کنید ♡
🌀💤داستان شب◀️⬇️◀️
🌙داستان شب
تاریخ، خواهران و برادران زیادی را سراغ دارد که با تمام وجود همدیگر را دوست داشته و محبت آنان نسبت به یکدیگر زبانزد خاص و عام است. بارزترین نمونه این افراد امام حسین و زینب کبری علیهماالسلام و پس از ایشان امام رضا و حضرت معصومه علیهماالسلام هستند. حضرت رضا (ع) در سال 148 هجری متولد شد و مدت 25 سال، تنها فرزند «نجمه خاتون» بود تا سرانجام در اول ذیقعده سال 173، خواهرش حضرت معصومه چشم به جهان گشود. بیش از ده بهار از عمرش نگذشته بود که پدر بزرگوارش به دست هارون به شهادت رسید. از این پس تنها مایه ی تسلی او برادر ارجمندش علی بن موسی الرضا (ع) بود که ناگهان مأمون با توسل به نیرنگ و زور او را به خراسان فرا خواند. حضرت معصومه (ع) حدود یک سال فراق برادر را تحمل کرد ولی دیگر کاسه صبرش لبریز شد و تصمیم به هجرت به ایران و دیدار برادر گرفت. در این سفر پنج تن از برادران حضرت به نامهای: فضل، جعفر، هادی، قاسم و زید و تعدادی از برادرزادگان و تنی چند از خدمتکاران، آن گرامی را همراهی میکردند. حضرت معصومه (ع) رنج سفر را تحمل کرد تا به شهر «ساوه» رسید. مردم آن شهر که در آن زمان از دشمنان سرسخت اهل بیت بودند به آنان حمله کردند و جنگ سختی درگرفت و همه برادران و برادرزادگان حضرت معصومه به شهادت رسیدند. شهادت 23 تن از بستگان و عزیزان آن گرامی، او را به شدت محزون و در غمی جانکاه فرو برد و در نهایت به بستر بیماری کشاند. مردم و اشراف قم که دوستدار خاندان پیامبر (ص) بودند با آگاهی از این واقعه دلخراش به ساوه رفتند و پس از دیدار با دختر موسی بن جعفر (ع)، آن گرامی را به درخواست خودش به قم آوردند.
رحلت جانسوز
حضرت معصومه (ع) مدت هفده روز در خانهی یکی از بزرگان قم به نام موسی بن خزرج در حالی که بیمار و رنجور بود به سر برد. در این مدت بانوان متدین قمی گروه گروه به دیدار و عیادت آن حضرت میشتافتند و او را در سوگ عزیزان از دست رفتهاش تسلیت میگفتند؛ تا آن که سرانجام در روز دهم ربیع الثانی، سال 201 هجری [18] پیش از آن که دیدگان رمد کشیدهاش به دیدار برادرش روشن گردد، در دیار غربت رحلت نمود و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند.
مردم قم، با تجلیل فراوان، پیکر پاکش را تشییع کردند و در محل کنونی حرم که آن روز در بیرون شهر بود و به موسی بن خزرج تعلق داشت به خاک سپردند.
#داستان_شب
❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡