eitaa logo
کتابخانه حضرت قائم عج مسجد جامع جلال اباد
249 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
790 ویدیو
336 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو قرعه امروز به نام من و فردا دگری می خورد تیر اجل بر پر و بال من و تو مال دنیا نشود سد ره مرگ کسی گیرم که کل جهان باشد از آن من و تو هر مرد شتربان اویس قرنی نیست، هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد هر احمد و محمود رسول مدنی نیست بر مرده دلان پند مده خویش میازار زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست، جایی که برادر به برادر نکند رحم بیگانه برای تو برادر شدنی نیست…!! @rezadarvishnezhad
آن شب که تو در کنار مایی روزست و آن روز که با تو می‌رود نوروزست دی رفت و به انتظار فردا منشین دریاب که حاصل حیات امروزست 👤 @rezadarvishnezhad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🛑🛑جمعه های شعر 🛑🛑👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بریم ببینیم در زمان قاجار کتاب درسی ریاضی و مسائل ریاضی چه شکلی بوده! مغزم هنگ کرد!
🔊🔊🔊🔊🔊🔊🔊🔊🔊🔊🔊🔊 ثبت نام مراسم پر فیض ومعنوی اعتکاف آغاز شد محل ثبت نام :دفتر کانون فرهنگی مسجد جامع واقع در حسینیه تلفن :۴۲۴۹۰۴۸۶. ۰۹۳۸۴۴۷۴۷۴۶ مبلغ : ۲۰۰۰۰۰ تومان مهلت ثبت نام به علت تحویل آمار به دفتر امام جمعه فقط وفقط تا اول بهمن ماه 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 توضیحات :هر کس بعد از تاریخ معین یا بدون هماهنگی و ثبت نام شب اعتکاف مسجد بیاید باید مبلغ را به طورآزاد۳۵۰۰۰۰ پرداخت کند 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌔✨سیاره عجیب غریب سرد و تاریک✨🌔 یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ‏کس نبود. یک روز یک سفینه در آسمان می‏ چرخید که زمین را دید. سفینه، از سیاره یخی  می‏آمد. جایی که نه سبزه داشت و نه دریا. زمین روشن بود. زیبا بود. سفینه کمی دور زمین چرخید. همین موقع گرمای خورشید را احساس کرد. به طرف خورشید رفت. او هیچ‏وقت نزدیک سیاره یخی، خورشید ندیده بود. خورشید گرم و پر نور بود. سیاره یخی همیشه سرد و تاریک بود. سفینه تصمیم گرفت خورشید را با خودش ببرد و نزدیک سیاره یخی بگذارد، این‏طوری سیاره یخی، هم گرم می‏شد، هم روشن. سفینه یک تور فضایی را بر سر خورشید انداخت و خورشید را با خودش کشید و برد به طرف سیاره یخی. خورشید توی تور فضایی تاب می‏ خورد و در آسمان بالا و پایین می‏رفت و دنبال سفینه کشیده می‏شد. کمی بعد سفینه و خورشید به سیاره یخی رسیدند. سفینه، تور فضایی را رها کرد و خورشید به سیاره یخی سلام کرد. هنوز چند لحظه نگذشته بود که سیاره یخی شر شر آب شد و قطره قطره چکیده در آسمان. سفینه که خیلی ترسیده بود با عجله به طرف خورشید رفت. تور فضایی را بر سر خورشید انداخت و او را دوباره به طرف زمین برد. اگر سفینه کمی دیرتر خورشید را از سیاره یخی دور می‏کرد، چیزی از سیاره یخی باقی نمی‏ماند. خورشید دوباره توی تور فضایی تاب خورد و تاب خورد و برگشت پیش زمین با دیدن خورشید دوباره روشن شد. دوباره گرم شد و چرخید و چرخید. سفینه با سرعت به طرف سیاره یخی برگشت و دیگر هیچ وقت به سراغ خورشید نیامد. خورشید هم هیچ وقت این سفر عجیب را فراموش نکرد! ‌‌🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸 🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 🌼🌼🍃🌸🌸 👈ارزانکده پوشاک کودکانه 👈کتاب اختصاصی کودکانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا