#مردی_با_آرزوهای_دوربرد
🍃 برشی از کتاب:
موشک داشتن که دردی را دوا نمیکند!تا بلد نباشی چطور آتشش کنی و بفرستی و بنشیند روی نقطهای که میخواهی، فایدهای ندارد. موشکهایی که سپاه از قذافی گرفته بود، تیمی هم برای پرتاب موشک از لیبی آمده بودند. اما حسن مقدم سیزده نفر از بچههای توپخانه را دست چین کرده و همراه خودش برده بود سوریه. توی سه ماه، یک دورهی فشردهی طاقت فرسای موشکی دیده بودند. بااین حال، همهاش تئوری بود. همین شد که با درایت حسن آقا، هرکدام به اسم نیروی ساده، رفتند وردست. توی همان ۱۰ پرتاب اولیه فوت وفن کار دستشان آمد و قلقهایش را هم یاد گرفتند.
دیگر میتوانستند به تنهایی موشک هوا کنند؛ ولی هیچ کس فکر نمیکرد بتوانند دهها خرابکاری عامدانه و ماهرانه درمورد موشکها را توی مدت کوتاهی برطرف کنند؛ شاهکاری که لیبیاییها سال ۱۳۶۵ توی خود موشکها و همهی تجهیزات جانبیاش ایجاد کرده بودند و رفته بودند.بعد از اینکه استفاده از موشک موازنهی جنگ و تصورات غربیها را به هم ریخت، دشمن به قذافی فشار آورد و او هم خدمهی پروازیاش را احضار کرد. از تیم متخصصش خواسته بود موشکهای مانده را غیرعملیاتی کنند و برگردند. آنها هم کم نگذاشته و حتی قطعههای کلیدی را با خودشان برده بودند. حاج حسن گفته بود: باید دستمون رو روی زانوی خودمون بذاریم.
۲۱ دی ۱۳۶۵ که یک موشک اسکاد بی به مقر فرماندهی نیروی هوایی عراق در شهر بغداد اصابت کرد، لحظهی عجیبی برای سرنوشت جنگ بود. حتی خود مقامات ایرانی هم باور نمیکردند بچههای ایرانی بتوانند نواقص را برطرف کنند و پرتاب موفقی رقم بزنند. برای همین، قبل از ساعت ۱۰ صبح که رادیو عراق خبر انفجار را داد، هیچ رسانهای در ایران چنین خبری را پخش نکرده بود که ایران به تنهایی موشک هوا کرده بود.
کتاب ازنا|گروهجهادی کتابوکتابخوانی📚
https://eitaa.com/ketab_azna