eitaa logo
کتاب سرای فانوس شب
5.2هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
450 ویدیو
133 فایل
کتاب دوست عزیز📚 ممنون که برای خدمت انتخابمون کردی اگه سوال یا سفارش کتاب داریدروی لینک زیربزنید @Patogshohada فانوس شب یعنی کتابه که مارو ازتاریکی نجات میده اینم کانال رضایت مشتریمون eitaa.com/rezayatfanosshab شماره تماسمون 09373925623
مشاهده در ایتا
دانلود
مجموعه داستان کوتاه مولف : محمدعلی جعفری ناشر کتاب : شهید کاظمی سال نشر : 1398 تعداد صفحات : 80 معرفی کتاب این اثر مجموعه ۵ داستان کوتاه متفاوت است که در آن نویسنده دست مخاطب را می گیرد بر‌ای رساندن به صندوقچه شاه عباس... او برای فرار از سوزن آجین، از وسط کوچه شش بادگیری، مخاطب را به یک عروسی لاکچری می رساند تا یک جشن تلخ را برایشان شیرین کند! 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab
📚مجموعه داستان ✂️برشی از کتاب فقط سه روز فرصت داشتند تا آن قرآن خطی را به شیخ‌علی برسانند. شیخ‌علی آدمی نبود که حرفش دو تا شود. مو لای درزش نمی‌رفت. می‌گفت سه روز دیگر یعنی سه روز دیگر. نه یک روز کمتر نه یک روز بیشتر، به گوشش رسیده بود یهودی‌ها قرآن هفتصدساله ای را از یکی از پیرزن‌های یزدی خریده‌اند. بی‌معطلی موسیو را که بیشتر می‌شناختش احضار کرده‌بود. شیخ علی موسیو را از ته دل دوست داشت. می‌گفت: «آقای موسیو منا اهل البيت است!» این جمله را شیخ علی زمانی گفت که موسیو خواب دید. ماجرا از آنجا شروع شد که پایه‌های دیوار مسجد جامع ترک برداشت و.... 🔸️ 🔸️ 🔸 ۸۰صفحه|۱۰۰۰۰تومان جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ انتشار بدون ذکر لینک زیر جایز نمی باشد https://eitaa.com/joinchat/4128702483C3f66436fd7🍃🌼
📚مجموعه داستان ✂️برشی از کتاب فقط سه روز فرصت داشتند تا آن قرآن خطی را به شیخ‌علی برسانند. شیخ‌علی آدمی نبود که حرفش دو تا شود. مو لای درزش نمی‌رفت. می‌گفت سه روز دیگر یعنی سه روز دیگر. نه یک روز کمتر نه یک روز بیشتر، به گوشش رسیده بود یهودی‌ها قرآن هفتصدساله ای را از یکی از پیرزن‌های یزدی خریده‌اند. بی‌معطلی موسیو را که بیشتر می‌شناختش احضار کرده‌بود. شیخ علی موسیو را از ته دل دوست داشت. می‌گفت: «آقای موسیو منا اهل البيت است!» این جمله را شیخ علی زمانی گفت که موسیو خواب دید. ماجرا از آنجا شروع شد که پایه‌های دیوار مسجد جامع ترک برداشت و.... 🔸️ 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ انتشار بدون ذکر لینک زیر جایز نمی باشد https://eitaa.com/joinchat/4128702483C3f66436fd7
هدایت شده از  کتاب سرای فانوس شب
📚مجموعه داستان ✂️برشی از کتاب فقط سه روز فرصت داشتند تا آن قرآن خطی را به شیخ‌علی برسانند. شیخ‌علی آدمی نبود که حرفش دو تا شود. مو لای درزش نمی‌رفت. می‌گفت سه روز دیگر یعنی سه روز دیگر. نه یک روز کمتر نه یک روز بیشتر، به گوشش رسیده بود یهودی‌ها قرآن هفتصدساله ای را از یکی از پیرزن‌های یزدی خریده‌اند. بی‌معطلی موسیو را که بیشتر می‌شناختش احضار کرده‌بود. شیخ علی موسیو را از ته دل دوست داشت. می‌گفت: «آقای موسیو منا اهل البيت است!» این جمله را شیخ علی زمانی گفت که موسیو خواب دید. ماجرا از آنجا شروع شد که پایه‌های دیوار مسجد جامع ترک برداشت و.... 🔸️ 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ انتشار بدون ذکر لینک زیر جایز نمی باشد https://eitaa.com/joinchat/4128702483C3f66436fd7