🔴 عقرب و حفره تنگ
.......موهای ضخیم و بلندشان چهره شان را پوشانده بود. فقط چشمهای سرخشان هویدا بود که به الهام زل زده بودند.......الهام که جسد خود را در این ساختمان تک و تنها میدید محشت وجودش را گرفته بود.نمیدانست اینجا کجاست؟ ناگهان در اطراف جسدش مارهای سیاه و بزرگی دید که چشمهایشان زرد بود و از دهانشان زهر میچکید.
پایین پاهایش عقربهای سیاهی دید که اندازه هر کدام به اندازه یک فیل بود.الهام از وحشت فراوان زبانش بند آمده بود. صدای شیون ادمهایی که معلوم نبود از کجا می آید،شنیده میشد.
جسد الهام تکانی خورد.بلند شد و نشست.نگاهی به بدن خود کرد. تمام استخوانهایش پر از درد بود.خستگی مفرطی بر بدنش غلبه کرده بود.تا چشمش به اطراف افتاد،از جا برخاست.......
جلوی پایش را به درستی نمیدید.مکرر زمین میخورد.از خوف مدام پشت سرش را نگاه میکرد.هنوز مارها وعقربها به دنبالش بودند. الهام در این اوضاع فقط داد میزد......... ناگهان با............
✅ گزیده ای از کتاب#کندوی_عنکبوت
💥💥💥تخفیف ۲۰ درصدی تا ۳۱ فروردین
💥سفارش در سایت آنی نو👇:
https://onino.ir/book/
https://onino.ir/book/
💥کانال#غذای_ذهن👇:
@fekr_dorost
💥💥تخفیف ۲۰ درصدی کتاب #کندوی_عنکبوت رو فراموش نکنید
💥دوستان و اقوام رو خبر کنید.
💥💥تخفیف تا ۳۱ فروردین ماه برقراره
سفارش در سایت آنی نو👇:
https://onino.ir/book/
https://onino.ir/book/
کانال #غذای_ذهن👇:
@fekr_dorost
نیمه شبتون بخیر😁
ان شاءالله ما رو در دعاهای سحرتون فراموش نکنید.
اومدم با یک گزیده دیگه از مجموعه کتابهای خوبمون.
در کنار این معرفی تخفیف ۲۰ درصدی کتاب کندوی عنکبوت رو هم فراموش نکنید.
🔴 قانون کامستاک:
مصوبه کنگره آمریکا دربرابر ناهنجاریهای فرهنگی و مبارزه با فساد اجتماعی 1873م.
✅ ....... اَنِت کِلِرمَن یهودی فاسد، که از استرالیا به آمریکا می آید و اینگونه تبلیغ میکردکه زنها باید لباسهای تنگ و چسبان به تن کنند.و در جامعه حاضر شوند و خود اونیز یک چنین لباسی را طراحی و تولید کرد و نام خود را نیز بر آن نهاد مانند کَلوین کِلاین که شلوارهای آویزان را طراحی و تبلیغ کرد.
در سال 1907 م انت کلرمن به ساحل شهر بوستون در ایالت ماساچوست رفت و آن لباس چسبان تنگ را به قصد شنا کردن پوشید.
✅ وی به علت ظاهر شدن در جامعه با چنین وضعیتی حتی در کنار دریا و با قصد شنا کردن دستگیر و محاکمه می شود. ( طبق قانون کامستاک).
بعضی از آمریکاییها اظهار داشتند که این زن فاسد به دنبال عریان نمودن زنهای آمریکایی است....به هر صورت او ۹ سال بعد از دستگیری، در یک فیلمی به نام «یک دختر خدا» که در جزیره جامائیکا فیلم برداری گردید به صورت عریان ظاهر شد، زیرا به فساد کشیدن جوامع بشری برای یهودیان صهیونیست یک اصل است.
💥افراد فاسد اینگونه ظاهر شدن او را در آن فیلم «آزادی زن» نامیدند...........
✅ گزیده ای از کتاب #گشت_ارشاد_در_آمریکا
سفارش در سایت آنی نو👇:
https://onino.ir/book/
https://onino.ir/book/
کانال#غذای_ذهن👇:
@fekr_dorost
📖کتاب خاص📚
🔴 قانون کامستاک: مصوبه کنگره آمریکا دربرابر ناهنجاریهای فرهنگی و مبارزه با فساد اجتماعی 1873م. ✅ .
👌 از ویژگیهای این کتاب این هست که اطلاعات داده شده توسط نویسنده (سید هاشم میرلوحی) بر اساس منابع امریکایی و اسراییلی است.
🔴 گزیده ای از کتاب #کهکشان_نیستی
....با تعجب از صدای گیرایی که داشت،برخاستم و کمی جلوتر پیرمردی ژولیده با موهای سراسر سپید را نزدیک به گذرگاه یافتم.
نشسته بود و شعر عجیبی میخواند که مرا غوطه ور توده های افکار می کرد.قبا و عبایم را کمی تکاندم و به سویش راه افتادم.نزدیک تر که شدم ،صدایش بلندتر و آشکارتر به گوشم می رسید:
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
پشتش به من بود.پس از کمی مکث تصمیمم را گرفتم و با کنجکاوی سلام کردم.بدون آنکه رویش را برگرداند شعر خواندن را رها کرد و گفت: سلام سید علی!
نجف شهر عجایب بود و ادمهایی در ان زندگی می کردند که هر کدام از دیگری عجیب تر می نمودند.
با شگفتی دوباره گفتم: سلام علیکم اسم بنده را از کجا می دانید؟ تا کنون شما را ندیده بودم.
صورتش را برگرداند و با مهری که در چهره اش موج میزد گفت: من که تو را دیده بودم سید علی! تو هم دیده ای اما حتما یادت نمی اید.
در حالی که اخم هایم را در هم کرده و در محملات گشت میزدم،به این فکر کردم که این پیرمرد از چه چیز سخن می گوید که او ادامه داد:
تو مگر سید علی بن المولی المیرزا حسین بن القاضی بن المیرزا رحیم.......................بن الامام ابی محمد الحسن المجتبی بن الامام الهمام علی بن ابی ژالب علیه و علیه السلام.....متولد ۱۲۸۵ ق در تبریز نیستی؟
........ادامه پست بعدی
فروش با ۱۰_درصد تخفیف در سایت آنی نو👇:
https://onino.ir/book/
https://onino.ir/book/
کانال#غذای_ذهن👇:
@fekr_dorost
📖کتاب خاص📚
🔴 گزیده ای از کتاب #کهکشان_نیستی ....با تعجب از صدای گیرایی که داشت،برخاستم و کمی جلوتر پیرمردی ژول
🔴
از تعجب زانوانم چنان لرزید که تا آن لحظه چنین حالی را در خود سراغ نداشتم......پیرمرد با نگاهی عمیق در چشمانم گفت: تعجب نکن مگر اینها را در حاشیه ارشاد مفید به عنوان شجره ات ننوشته بودی؟ همین اندکی قبل!
دهانم از تحیر و احاطه درویش به احوالات سابقم قفل شده بود. تقریبا محال بود که حاشیه ام بر ارشاد که برای نشان دادن توان علمی ام به پدر قلم زده بودم به این سرعت آوازه ای پیدا کرده باشد..............
....همینطور که ماتم برده بود و نمیدانستم باید چه بگویم رو به من کرد و گفت سید علی خودت را در اراده مولایت رها کن. تو طلب نکن و بگذار او برای تو بخواهد. هرآنچه لو بخواهد همان بهترین مشیت و تقدیر برای توست .قلب امام آشیانه مشیت الهی است به آن اعتماد کن.
✅ فروش با ۱۰ درصد تخفیف در سایت آنی نو👇:
https://onino.ir/book/
https://onino.ir/book/
✅کانال#غذای_ذهن👇:
@fekr_dorost
💥💥۲۰ درصد تخفیف کتاب #کندوی_عنکبوت رو فراموش نکنید
💥تخفیف ۲۰ درصدی تا ۳۱ فروردین💥💥💥
🌹🌹سلام سلام.
خیلی کتاب جذابیه!
پر از راز
پر از حیرت
پر از تلنگر
پر از هشدار که چقدر از خودمون غافلیم
بعد از نخل و نارنج وحید یامین پور کتابی پر محتوا است و پر از ناشناخته های بزرگان عرفان و راههای سیر سلوک انها.
کتاب #کهکشان_نیستی رو میگم
کتابی که عجین شده با ولایت امام علی علیه السلام
با قدم زدنهای آسید علی قاضی در نجف،قدم میزنی، نفس میکشی و میبینی که چقدر عقب افتادیم ازهمچون عارفانی چون او.
✅پیشنهاد میکنم این کتاب رو حتما بخونید
مخصوصا در این ماه
💥💥💥💥💥💥💥💥
شرابی تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شَرو شورش
کلمات شعر به انتها نرسیده بود که صدای کوبیده شدن در به گوش رسید.
با اجازه استاد( آسید علی قاضی) به سمت در رفتم تا آن را باز کنم.
پشت در چشمم به سیمای سیدی معمم افتاد که چهل ساله به نظر میرسید......
محترمانه گفتم: سلام علیکم امر بفرمایید سید بزرگوار
گفت: اینجا منزل سید علی قاضی است؟
بله
ممکن است به ایشان بفرمایید سید روح الله مصطفوی تقاضای دیدار شما را دارد؟
........به سرعت خدمت استاد رفتم. استاد فرمود که سید روح الله را راهنمایی کنم به اتاق.
....استاد تا چشمش به او افتاد بر خلاف سیره همیشگی اش از جا برخاست و با احترام بسیار او را نزد خود نشاند.
...این سید روح الله که بود که استاد اینچنین با روی باز برخورد میکرد؟
استاد دستش را رو به کتابخانه گرفت و به کتابی اشاره کرد و گفت: آن کتاب را بردارید بی زحمت
برایم خیلی عجیب بود. من بارها تک تک کتابهای این کتابخانه را دیده بودم ...این کتاب را تابحال ندیده بودم.
استاد گفت: شیخ عباس کتاب را بخوانید.
آقا کجایش را بخوانم؟
باز کنید و هرجایش آمد بخوانید.
«....آن صفحه ماجرای حاکم ظالمی را بیان میکرد که در حکومتش به مردم بسیار ظلم میکرد و آن مملکت عالمی داشت که هرچه آن حاکم را نصیحت میکرد فایده ای نداشت.در آخر آن عالم در مقابل او قیام کرد و دامن ظلم و سفاکی او را به کلی برچید و حاکمیت را تحت اختیار خویش دراورد.»
....از جایم بلند شدم و کتاب را سرجایش گذاشتم و بعدها هرچه نگاه کردم ان کتاب را در قفسه استاد ندیدم.
استاد رو کرد به شید روح الله و گفت: آقا روح الله،باید در مقابل ظلم ایستاد و بساط ظلم را برچید این وظیفه شرعی است.
پس از لحظاتی سید روح الله اجازه رخصت طلبید ........و استاد تا دم در حیاط عصا زنان ایشان را بدرقه کرد.
من از کنجکاوی دیگر نمی دانستم چه باید بگویم،پرسیدم: ایشان که بودند؟
ایشان از علمای برجسته قم است
خیلی فوق العاده است
ایشان علیه ظلم قیام خواهد کرد که احدی مثل او در غالب شدن علیه ظلم این توفیق را نیافته.سکه ها در ایران به نام او خواهد خورد.(مصادف با ۱۳۵۸ قمری)
✅ گزیده ای از کتاب#کهکشان_نیستی