💫کتاب فرشته ای در برهوت
🌸🌱«فرشته ای در برهوت»، روایت داستانی دختری اهل سنت سیستان و بلوچستان است که عاشق پسری از شیعیان می شود؛ جلسه خواستگاری او به اثبات حقانیت امیرمؤمنان علی (ع) می گذرد و خانواده دختر را متحول می کند. این جلسه با تعصب بزرگ خاندان او به چالش کشیده می شود و...
یه قاچ خوشمزه از کتاب👇
📖 حکیمه خاتون آرام آرام پیش آمد و در یک قدمی رسول ایستاد و پرسید: آن جانماز را که تربتِ کربلا بود همراهت آورده ای؟!
رسول سری تکان داد. دست کرد توی جیبش و جانمازِ کوچکِ سبزی را بیرون آورد و طرفِ حکیمه خاتون بُرد. حکیمه خاتون جانماز را گرفت و نگاهش کرد و گفت: می شود برای من باشد؟! تا همیشه!
رسول سری تکان داد. از سر و صورتش آبِ باران می چکید و شانه اش از شدّت گریه تکان می خورد. حکیمه خاتون نگاهش کرد و گفت: حالا برو ...
رسول توی هق هقِ گریه گفت: برای همیشه؟...
۲۸ ت
۷۲ صفحه
📱برای ثبت سفارش 👇
@rahil125
#فرشته_ای_در_برهوت #نشر_عهد_مانا #رمان #عاشقانه
💫کتاب فرشته ای در برهوت
🌸🌱«فرشته ای در برهوت»، روایت داستانی دختری اهل سنت سیستان و بلوچستان است که عاشق پسری از شیعیان می شود؛ جلسه خواستگاری او به اثبات حقانیت امیرمؤمنان علی (ع) می گذرد و خانواده دختر را متحول می کند. این جلسه با تعصب بزرگ خاندان او به چالش کشیده می شود و...
یه قاچ خوشمزه از کتاب👇
📖 حکیمه خاتون آرام آرام پیش آمد و در یک قدمی رسول ایستاد و پرسید: آن جانماز را که تربتِ کربلا بود همراهت آورده ای؟!
رسول سری تکان داد. دست کرد توی جیبش و جانمازِ کوچکِ سبزی را بیرون آورد و طرفِ حکیمه خاتون بُرد. حکیمه خاتون جانماز را گرفت و نگاهش کرد و گفت: می شود برای من باشد؟! تا همیشه!
رسول سری تکان داد. از سر و صورتش آبِ باران می چکید و شانه اش از شدّت گریه تکان می خورد. حکیمه خاتون نگاهش کرد و گفت: حالا برو ...
رسول توی هق هقِ گریه گفت: برای همیشه؟...
۷۲ صفحه
📱برای ثبت سفارش 👇
@rahil125
#فرشته_ای_در_برهوت #نشر_عهد_مانا #رمان #عاشقانه
💫کتاب فرشته ای در برهوت
🌸🌱«فرشته ای در برهوت»، روایت داستانی دختری اهل سنت سیستان و بلوچستان است که عاشق پسری از شیعیان می شود؛ جلسه خواستگاری او به اثبات حقانیت امیرمؤمنان علی (ع) می گذرد و خانواده دختر را متحول می کند. این جلسه با تعصب بزرگ خاندان او به چالش کشیده می شود و...
یه قاچ خوشمزه از کتاب👇
📖 حکیمه خاتون آرام آرام پیش آمد و در یک قدمی رسول ایستاد و پرسید: آن جانماز را که تربتِ کربلا بود همراهت آورده ای؟!
رسول سری تکان داد. دست کرد توی جیبش و جانمازِ کوچکِ سبزی را بیرون آورد و طرفِ حکیمه خاتون بُرد. حکیمه خاتون جانماز را گرفت و نگاهش کرد و گفت: می شود برای من باشد؟! تا همیشه!
رسول سری تکان داد. از سر و صورتش آبِ باران می چکید و شانه اش از شدّت گریه تکان می خورد. حکیمه خاتون نگاهش کرد و گفت: حالا برو ...
رسول توی هق هقِ گریه گفت: برای همیشه؟...
۴۰ تومان
۷۲ صفحه
📱برای ثبت سفارش 👇
@rahil125
#فرشته_ای_در_برهوت #نشر_عهد_مانا #رمان #عاشقانه
💫کتاب فرشته ای در برهوت
🌸🌱«فرشته ای در برهوت»، روایت داستانی دختری اهل سنت سیستان و بلوچستان است که عاشق پسری از شیعیان می شود؛ جلسه خواستگاری او به اثبات حقانیت امیرمؤمنان علی (ع) می گذرد و خانواده دختر را متحول می کند. این جلسه با تعصب بزرگ خاندان او به چالش کشیده می شود و...
یه قاچ خوشمزه از کتاب👇
📖 حکیمه خاتون آرام آرام پیش آمد و در یک قدمی رسول ایستاد و پرسید: آن جانماز را که تربتِ کربلا بود همراهت آورده ای؟!
رسول سری تکان داد. دست کرد توی جیبش و جانمازِ کوچکِ سبزی را بیرون آورد و طرفِ حکیمه خاتون بُرد. حکیمه خاتون جانماز را گرفت و نگاهش کرد و گفت: می شود برای من باشد؟! تا همیشه!
رسول سری تکان داد. از سر و صورتش آبِ باران می چکید و شانه اش از شدّت گریه تکان می خورد. حکیمه خاتون نگاهش کرد و گفت: حالا برو ...
رسول توی هق هقِ گریه گفت: برای همیشه؟...
۴۰ تومان
۷۲ صفحه
📱برای ثبت سفارش 👇
@rahil125
#فرشته_ای_در_برهوت #نشر_عهد_مانا #رمان #عاشقانه