.
#شکار_هیولا
#رمان_نوجوان
.
📚رمان نوجوان شکار هیولا داستان مهمترین و پیشرفتهترین پهپاد آمریکایی با نام آر کیو 170 با اسم مستعار هیولا است؛ از زمانی که تولید شد تا زمانی که به خاطر مأموریتی سرّی وارد ایران و توسط نیروهای ایرانی شکار شد. در این داستان، خود آر کیو 170 از زبان خودش این ماجرا را برای نوجوانان تعریف میکند.
.
✂برشی از کتاب
«چشمهایم را باز کردم. همه جا ساکت بود. به اطرافم چشم دواندم. درون یک آشیانه بزرگ و ساکت با کناره های تاریک بودم. هیچ نوری از بیرون نمی تابید. فضا را با چراغ های متعددی روی سقف، روشن کرده بودند.
خواستم حرکت کنم اما نتوانستم. چرخهایم را با زنجیرهای ضخیمی به یک حلقه بسیار کلفت فولادی که از زمین بیرون آمده بود، بسته بودند. بالهایم هم با دو زنجیر طولانی دیگر که از سقف پایین آمده بودند، بسته شده بودند. تعداد زیادی کابل هم به بدنم وصل شده بود.
وضعیتم درست مثل فیلمهایی بود که قبلاً دیده بودم. اینجا شکنجهگاه ایرانیها بود و حتماً به زودی شکنجهشان را شروع میکردند. ناگهان درب سوله با صدای بلندی باز شد. نور خیلی زیادی به داخل سوله دوید و چشمانم را زد. چشمهایم را تند تند باز و بسته کردم. تا به نور عادت کردم هیکل بزرگ و نحس قاهر را دیدم که جلویم ایستاده بود...
#رمان_نوجوان
🔻۱۶۸صفحه|۲۵۰۰۰تومان
🔺قیمت با تخفیف: ۲۲۵۰۰ تومان
آیدی مشاوره و سفارش👇
@mosafer_1979
💠 با ما برای ترویج کتابهای سالم و ارزشی همراه باشید 👇
@ketabesalem
هدایت شده از کتاب سالم
.
#شکار_هیولا
#رمان_نوجوان
.
📚رمان نوجوان شکار هیولا داستان مهمترین و پیشرفتهترین پهپاد آمریکایی با نام آر کیو 170 با اسم مستعار هیولا است؛ از زمانی که تولید شد تا زمانی که به خاطر مأموریتی سرّی وارد ایران و توسط نیروهای ایرانی شکار شد. در این داستان، خود آر کیو 170 از زبان خودش این ماجرا را برای نوجوانان تعریف میکند.
.
✂برشی از کتاب
«چشمهایم را باز کردم. همه جا ساکت بود. به اطرافم چشم دواندم. درون یک آشیانه بزرگ و ساکت با کناره های تاریک بودم. هیچ نوری از بیرون نمی تابید. فضا را با چراغ های متعددی روی سقف، روشن کرده بودند.
خواستم حرکت کنم اما نتوانستم. چرخهایم را با زنجیرهای ضخیمی به یک حلقه بسیار کلفت فولادی که از زمین بیرون آمده بود، بسته بودند. بالهایم هم با دو زنجیر طولانی دیگر که از سقف پایین آمده بودند، بسته شده بودند. تعداد زیادی کابل هم به بدنم وصل شده بود.
وضعیتم درست مثل فیلمهایی بود که قبلاً دیده بودم. اینجا شکنجهگاه ایرانیها بود و حتماً به زودی شکنجهشان را شروع میکردند. ناگهان درب سوله با صدای بلندی باز شد. نور خیلی زیادی به داخل سوله دوید و چشمانم را زد. چشمهایم را تند تند باز و بسته کردم. تا به نور عادت کردم هیکل بزرگ و نحس قاهر را دیدم که جلویم ایستاده بود...
#رمان_نوجوان
🔻۱۶۸صفحه|۲۵۰۰۰تومان
🔺قیمت با تخفیف: ۲۲۵۰۰ تومان
آیدی مشاوره و سفارش👇
@mosafer_1979
💠 با ما برای ترویج کتابهای سالم و ارزشی همراه باشید 👇
@ketabesalem