روایت مجنون روایت #غریبی است غربتی که ریشه در دل تاریخ دارد و تجلی در میان هور و در دل آتش
🌷 چشم تو #خورشید را برنمیتابد، پس بیهوده چشم در خورشید مدوز. سهم تو از خورشید آن است که در آینه میبینی. اما روزگار #آینهها نیز سپری گشته است. آینههای شکست گرفته و هزار تکه هر یک به قد خویش، قدری #نور میتابند و هر یک به قدر خویش، پارهای از خورشید را حکایت میکنند.
🌷 روزگاری بوده است که آینههای پی درپی #روزهای_سرد_زمین را در تابش خورشیدهای مکرر غرقه میکردند، اما چیزی نمی گذرد که آینهها یک یک شکست میگیرند و یاد خورشید در خردههای #آینده بر زمین می ماند؛ چیزی نمیگذرد که در نبود آینهها خورشید فراموش میشود و روی در خفا میکند؛چیزی نمیگذرد که لاجرم تنها راه ما به خورشید از این #پارههای آینه راست میشود.
🌷 «به مجنون گفتم زنده بمان؛ کتابِ دوم» روایتهایی است دربارهٔ #مهدی_باکری؛ از چشم کسانی که او را دیدهاند.
#سیره_شهدا
📗۲۳۲ صفحه/ انتشارات #روایت_فتح
🔹 قیمت: ۱۹.۰۰۰ تومان
🔖 آیدی مشاوره و سفارش👇
@mosafer_1979
💠 با ما برای ترویج کتابهای سالم و ارزشی همراه باشید 👇
@ketabesalem