🌴🌻🌴🌻🌴🌻🌴
🌻🌴🌻🌴
🌴🌻
🌴 ادامه حوادث قبل و بعد از رحلت پیغمبر (ص) 🌴
🌻بارى عاقبت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله دو روز پس از خروج اسامه در روز دو شنبه به هنگام ظهر دار فانى را به قصد لقاى پروردگارش وداع گفت.
با انتشار اين خبر لشكر اسامه به مدينه بازگشت و شهر مدينه يكپارچه شور و غوغا شد.
در اين هنگام ابو بكر سوار بر شترش در مقابل درب مسجد توقّف نموده و گفت:
اى مردم !
چرا مضطرب شده ايد؟!
اگر محمد وفات يافته، پروردگار او كه زنده است،
«و محمد جز پيامبر و فرستادهاى نيست، كه پيش از او نيز پيامبران و فرستادگان گذشتند پس اگر او بميرد، يا كشته شود، آيا به دوران جاهليّت پيش از اسلام بر خواهيد گشت؟
و اين را بدانيد كه با عقب گرد هر كدام از شما هرگز بخدا گزند و زيانى نرسد. آل عمران: 144».
سپس گروه انصار به نزد سعد بن عباده شتافته و او را به سقيفه بنى ساعده آوردند و عمر نيز پس از آگاهى از اين ماجرا و مذاكره با ابو بكر همراه ابو عبيده جرّاح همگى بسوى سقيفه آمدند.
و در آنجا جماعت بسيارى جمع شده، و سعد بن عباده به علّت بيمارى در ميانشان بسترى بود، و گفتگوى اصلى قوم پيرامون مسأله خلافت و امارت دور می زد،
و هر كدام سخنى گفتند تا اينكه نوبت به ابو بكر رسيد و پس از سخنانى در پايان كلام به انصار گفت:
من شما را فقط به عمر يا ابو عبيده كه سزاوار و اهل اين مقام هستنند دعوت میكنم،
و هر كدامشان را كه انتخاب كنيد من راضى و موافقم.
عمر و ابو عبيده گفتند:
سزاوار نيست كه ما از تو پيشى بگيريم زيرا تو از هر لحاظ بر ما مقدّمى !
تو پيش از ما مسلمان شدى، و يار غار پيامبرى، بنا بر اين تو براى مقام خلافت اولويّت دارى.
انصار با شنيدن اين سخنان گفتند:
بايد از اينكه كسى كه نه از ما و نه از شماست خليفه شود بر حذر باشيم، بنا بر اين بهتر است يك نفر از انصار و يك نفر از مهاجرين متصدّى امر خلافت شود، و اگر يكى از آن دو در گذشت شخص ديگرى را از همان گروه بجاى او نصب نماييم....
ادامه دارد....
🌴🌻
🌻🌴🌻🌴
🌴🌻🌴🌻🌴🌻🌴
💜💎💜💎💜💎💜
💎💜💎💜
💜💎
💜💎ادامه ی خطبةالبیان
....معاشر الناس
لا یستوی الظالم و المظلوم
و لا الجاهل و العالم و لا الحقّ و الباطل و لا العدل و الجور.
ألا و إنّ له شرائع معلومة غیر مجهولة و لا یکون نبی إلّا و له أهل بیت و لا یعیش أهل بیت نبی
إلّا و لهم أضداد یریدون اطفاء نورهم و نحن أهل نبیّکم.
ألا و إن دعوکم إلی سبّنا فسبّونا و إن دعوکم إلی شتمنا فاشتمونا و إن دعوکم إلی لعننا فالعنونا و إن دعوکم إلی البراءة منّا فلا تتبرّءوا منّا و مدّوا أعناقکم للسیف.
و احفظوا یقینکم فإنّه من تبرّأ منّا بقلبه تبرّأ اللّه منه و رسوله،...
ای مردم!
ستمکار با ستمديده برابر نيست.
نادان و دانا در يک کفه ترازو نمی گنجد.
حق و باطل هموزن نباشد. عادل و جائر همسان نباشند.
آگاه باشيد ! که براي خدا راهها و شريعت هايی است شناخته شده.
پيامبری از جانب او نيامده مگر اينکه آنان را مخالفينی بوده که سعی در خاموش کردن نورشان می نمودند.
اي مردم ! ما اهل بيت پيغمبر شما هستيم.
آگاه باشيد که اگر شما را فراخوانده که ما را دشنام دهيد، پس دشنام بدهيد. و اگر خواندند شما را که به ما ناسزا گوييد، پس ناسزا گوييد.
و اگر خواندند شما را که ما را لعنت کنيد، پس بر ما لعن و نفرين فرستيد.
و اگر خواندند شما را به بيزاری از ما، پس از ما بيزاری نجوييد.
گردنهای خود را برای شمشير بکشيد (يعنی کشته شويد)، اما از ما بيزاری نجوييد.
يقين خود را همچنان نگاه داريد، زيرا قلب هایی که از ما بيزار شود، خدا و پيغمبر از او بيزاری جویند.
(39) ادامه دارد...
#خطبة_البيان
@ketabezendagi
💜💎
💎💜💎💜
💜💎💜💎💜💎💜
🍀🍀🍀🍀
🍀💧💧
🍀💧
🍀
🍀💧 ادامه حوادث پس از رحلت پیغمبر(ص) 🍀💧
ابو بكر پس از مدح مهاجران گفت:
و شما اى گروه انصار فضيلت و شرافتتان در اسلام غير قابل انكار است.
خداوند شما را ياران دين خود و پناه فرستاده اش قرار داده، و پيامبر بسوى شما هجرت نموده، و همسران خود را در ميان شما قرار داد،
و پس از مهاجران ابتدايى هيچ كس به مقام شما نمی رسد، پس رأى من اين است كه خليفه از ميان مهاجران و وزير و پيشكار از انصار انتخاب شود.
در اينجا حباب بن منذر انصارى بپاخاسته و گفت:
اى گروه انصار، هر آنچه در دستتان است حفظش كنيد، زيرا ديگران فقط در سايه شما بوده و هيچ كس جرأت مخالفت شما را ندارد،
و همه مردم موافق شمايند؛ و پس از مدح و ثناى انصار افزود:
اگر گروه مهاجرين از خلافت شما سر باز زد، ما نيز به امير بودن آنان رضايت نخواهيم داد، و بايد اميرى از ما و اميرى از آنان انتخاب شود.
در اينجا عمر بپا خاسته و گفت:
هرگز دو شمشير در يك غلاف قرار نگيرد.
و خلق عرب راضى نخواهند شد كه ما شما را به امارت بپذيريم، در حالى كه پيامبرش از قبيله شما نيست،
ولى عرب ناگزير از پذيرش امارت كسى است كه «نبوّت» در ميان آنان بوده، و صاحبان امر نيز از همانها می باشند،
و اين خود برهانى روشن در مقابل مخالفين است، زيرا ما از قبيله پيامبر و عشيره اوئيم، و هر كس كه در اين موضوع با ما مخالفت كند، يا گواه باطل است و يا دوستدار فساد، و يا در عين تمايل به فتنه و آشوب، خود را به هلاكت اندازد...
ادامه دارد....
🍀
🍀💧
🍀💧💧
🍀🍀🍀🍀
🍀💧🍀💧🍀💧🍀
امام صادق عليه السلام:
ما مِنْ عَبْدٍ اَسَرَّ خَيْرا فَذَهَبَتِ الاَْيّامُ اَبَدا حَتّى يُظْهِرَ اللّه ُ لَهُ خَيْرا وَ ما مِنْ عَبْدٍ يُسِرُّ شَرّا فَذَهَبَتِ الاَْيّامُ حَتّى يُظْهِرَ اللّه ُ لَهُ شَرّا؛
هر بنده اى كه خيرى را پنهان كند، با گذشت زمان خداوند خيرى را از او آشكار مى سازد و هر بنده اى كه شرّى را پنهان كند، با گذشت زمان خداوند شرى را از او آشكار مى گرداند.
🍀💧🍀💧🍀💧🍀
🍁🔷🍁🔷🍁🔷🍁
🔷🍁🔷🍁
🍁🔷
🔷🍁 ادامه ی خطبةالبیان
و احفظوا یقینکم فإنّه من تبرّأ منّا بقلبه تبرّأ اللّه منه و رسوله
ألا و إنّه لا یلحقنا سب و لا شتم و لا لعن.
ثمّ قال:
فیا ویل مساکین هذه الامّة و هم شیعتنا و محبّونا و هم عند الناس کفّار و عند اللّه أبرار و عند الناس کاذبون و عند اللّه صادقون و عند الناس ظالمون و عند اللّه مظلومون و عند الناس جائرون و عند اللّه عادلون و عند الناس خاسرون و عند اللّه رابحون فازوا و اللّه بالایمان و خسر المنافقون.
معاشر الناس
إنّما ولیّکم اللّه و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون،
معاشر الناس کأنّی بطائفة منهم یقولون إنّ علی بن أبی طالب یعلم الغیب و هو الربّ الذی یحیی الموتی و یمیت الأحیاء و هو علی کلّ شیء قدیر، کذبوا و ربّ الکعبه،......
🔷🍁 يقين خود را همچنان نگاه داريد، زيرا قلب هایی که از ما بيزار شود، خدا و پيغمبر از او بيزاری جويند.
آگاه باشيد !
که دشنام و ناسزا و لعن به ما نمی رسد. پس آنگاه فرمود:
ای وای ! بر بينوايان اين امت که شيعيان و پيروان و دوستان مايند.
ايشان در نزد مردم در زمره کافران و در نزد خدا از نيکانند. آنان در نزد مردم از دروغگويانند و در نزد خدا از راستگويان.
آنان در نزد مردم در جرگه ستمکارانند و در نزد خدا از ستمديدگان.
آنان در نزد مردم در گروه جور کنندگانند و در نزد خدا از عدل و داد پيشگان.
آنان در نزد مردم از زيانکارانند و در نزد خدا از سود برندگان.
به خدا سوگند !
آنان رستگارانند و منافقان در زمره زيانکاران.
ای مردم ! جز اين نيست که سزاوار تر به تصرف در کارهای شما، خدا و رسول او و کساني هستند که به خدا و رسول او ايمان آورده اند.
آنها کسانی هستند که نماز را به پا می دارند زکات مال خود را در حال رکوع می پردازند.
ای مردم !
گويا می بينم طايفه ای از ايشان را که می گويند:
علی بن ابی طالب غيب می داند و اوست آن پروردگاری که مردگان را زنده می کند و زندگان را می ميراند. و اوست توانا بر انجام هر کاری.
قسم به پروردگار کعبه، آنان دروغ می گويند....
(40) ادامه دارد...
#خطبة_البيان
@ketabezendagi
🍁🔷
🔷🍁🔷🍁
🍁🔷🍁🔷🍁🔷🍁
🌳🌼 🌳🌼🌳🌼🌳
🌼🌳🌼🌳
🌳🌼
🌳 ادامه ی حوادث بعد از رحلت پیغمر(ص) 🌳
...پس از آن حباب بن منذر ، براى بار دوم، برخاسته و گفت:
اى گروه انصار !
همان كه گفتم، هر چه در دست داريد حفظ كنيد، و به سخنان اين مرد جاهل و يارانش گوش ندهيد كه در اين صورت قدرت را از دست شما می ربايند،
و اگر شراكت در خلافت را نپذيرفتند، آنان را از شهر خود برانيد و توليت امور و تصدّى مقام امارت را خود بدست گيريد،
سوگند بخداى كه شما از اينان به مقام خلافت سزاوارتريد،
زيرا بواسطه همين شمشيرهاى شما بود كه گروه بسيارى به دين اسلام پيوستند، و بدانيد كه منم كه با نظراتم به داد مردم می رسم و آنان نيز مرا يارى می نمايند و هر كس كه گفتار مرا ردّ نمايد بخدا سوگند كه با شمشير بينی اش را بخاك خواهم ماليد.
عمر گفت:
وقتى شخصى مانند حباب مرا پاسخ گفت ديگر مرا با او سخنى نيست، و اين بجهت آن است كه در گذشته مرا با او نزاعى پيش آمد كه رسول خدا ما را از سخن گفتن با يك ديگر منع فرموده بود، و از آن زمان من قسم خوردم كه ديگر با او صحبت نكنم.
سپس عمر به ابو عبيده گفت:
تو با او گفتگو كن.
او نيز برخاسته و ضمن سخنانى، فضائل بسيارى از انصار ذكر نمود. در اين هنگام بشير بن سعد؛ كه بزرگ اوس بود با مشاهده آن اجتماع بر بالين سعد ابن عباده كه بزرگ خزرج بود، حسد ورزيده و به قصد فساد و اخلال امر شروع به سخن نموده
و در ضمن آن به امارت قريش و مهاجرين رضايت داده و همه را بطور عموم، و انصار را خصوصا بر اين امر ترغيب و تحريص نمود.....
ادامه دارد....
🌳🌼
🌼🌳🌼🌳
🌳🌼🌳🌼🌳🌼🌳