آمده ام عقده گشایی کنم یا رضا

▪دلم شده زائر، ▪دوباره مثل کبوترم

◾️🌱◾️🌱◾️🌱◾️ 💚 یاد یاران 💚 🌱بشنو از نی چون حكايت می‌كند ياد ياران را روايت می‌كند 🌱ياد ياران، يادی از روز الست ياد آن روزی كه گشتيم مستِ مست 🌱مست از قالوا بلی بر يار خود مست از ياد رخ دلدار خود 🌱ياد باد ايام شيرين الست ياد ساقی، ساغر و مِی در دو دست 🌱دست احمد، دستِ جانِ جانِ او مرتضی، ساقی و مِی‌گردان او 🌱ياد ايام سؤال و هم جواب با خدا از بهر عشق بوتراب 🌱ياد حق و عهد و پيمان، بر وِلا بر ولای مصطفی، هم مرتضی 🌱بر الستُ ربّكم، قالوا بلی با ولايت عهد بستن با خدا 🌱ياد روز عهد و پيمانم به‌خير عهدِ عشق، با حق و جانانم به‌خير 🌱پس چه شد آن عهد شيرين با خدا؟ ما چرا گشتيم ز جان خود جدا؟ 🌱بهر چه از عشق دور افتاده‌ام. ياد ياران را فسون انگاشته‌ام. 🌱یادِ آن روزی که لبیک‌گو شدیم. در شهود جلوه‌های هو شدیم. 🌱در جوابِ هل الَست ربِکُم مستِ از آن ساقی و صهبا و خُم 🌱خود نفهمیدیم که آن لبیک ما شد محک در امتحان و ابتلا 🌱كام من از بهر چه شيرين نيست؟ ياد يار دلبر سيمين نيست؟ 🌱از چه من با غير او پرداختم؟ ياد عهدم، پشت سر انداختم! 🌱يا ربّ اين ويرانی دل، بهر چيست؟ تو بگو آبادی قلبم ز كيست؟ 🌱بار ديگر عهد و پيمانی كنم. خشت و آجر، بهر ويرانی كنم. 🌱خشت و آجر چيست بر ويرانيم؟ عشق مولا هست آبادانيَم 🌱بر ولايش داد و فريادی كنم. از فراق يار خود يادی كنم. 🌱پشت بر آن عهد شيطانم كنم. خانه‌ای تازه به ويرانه كنم. 🌱يادم آرم ياد شيرين الست بار ديگر ساغرش گيرم به دست 🌱گيرم از ساقی و جامش قطره‌ای تا برقصم در رهش چون ذرّه‌ای 🌱ذرّه‌ای ناچيز گردم در رهش جان ببازم در مسير حيدرش 🌱در مسير عشق، جان بازی كنم. بر قدومش، خانه‌پردازی كنم. 🌱من به عهدی نو، بلی‌گويش شوم. سائل و آواره‌ی كويش شوم. 🌱نی چو آغاز حكايت می كند. از فراموشی شكايت می كند. 🌱با نواي سوز و هم با نای خود ياد ياران را حكايت می كند. 🌱می‌رساند بر جهان آوای خود یاد یاران ولایت می‌کند. 🌱سوخته، از یار خود یادی نما. وجه خود فانی بر آن باقی نما. 🌱 فاطمه میرزایی🌱 ◾️🌱◾️🌱◾️🌱◾️

غریب الغربا معین الضعفا💚

🔳🖤🔳🖤🔳🖤🔳 🖤🔳🖤🔳 🔳🖤 📖🖤 ادامه دعای نهم صحیفه سجادیه 🖤📖 🍃وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الْاِشْتِيَاقِ إِلَي طَلَبِ الْمَغْفِرَةِ مِنْ اللهِ جَلَّ جَلَالُهُ دعای آن حضرت است در شوق به درخواست آمرزش از خدای بزرگ🍃  فَأَيِّدْنَا بِتَوْفِيقِكَ ، وَ سَدِّدْنَا بِتَسْدِيدِكَ ، وَ أَعْمِ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا عَمَّا خَالَفَ مَحَبَّتَكَ ، وَ لَا تَجْعَلْ لِشَيْ‌ءٍ مِنْ جَوَارِحِنَا نُفُوذاً فِي مَعْصِيَتِكَ پس ما را به توفیقت نیرو بخش و به هدایتت استوار دار و دیدۀ قلوبمان را از آنچه مخالف عشق توست کور کن. و برای هیچ‌یک از اعضای ما راه نفوذی به سوی نافرمانی و گناه قرار مده. ادامه دارد... #صحیفه_سجادیه 🔳🖤 🖤🔳🖤🔳 🔳🖤🔳🖤🔳🖤🔳

🎥 صلوات خاصه امام رضا (ع) در بیان رهبر معظم انقلاب ◾️🍃◾️🍃◾️

🏴 🌱 🏴 🌱 🏴 🌱 🏴 🖤💚جلال در بطن جمال💚🖤 ▪️راهیست راه عشق، که هیچش کناره نیست...▪️ باید دید گرايش درونمان به چيست. به راحت طلبی؟ در گرايش درونی‌ات، خود را فريب نده! چون به حرف نيست، که راحت بتوانی ادعا کنی گرايشت به سوی ابديت است. اگر حرف بزنی و ادعا کنی، تو را به ميدان امتحان می‌کِشند، تا حرفت را ثابت کنی. يعنی علی گفتن، مساوی است با تک‌تک شکنجه‌های علی را تحمل کردن؛ که "إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ". سختي‌های علی تا جايی رسيد که گفتند: علی کافر است! مگر او نماز می‌خواند؟! در آخر هم به نيت قربة‌إلي‌الله، برای آنکه رکنی از ارکان فساد را از روی زمين بردارند، گفتند علی بايد برود؛ چنان‌که معاويه و عمروعاص، دو رکن فساد بايد بروند! ببينيد تا کجا بايد پيش رفت! گرايش، اين است؛ اينکه فِلش درونی من به سوی اين سختی‌ها و فشارها، در شکل‌های گوناگون مادی و معنوی حرکت کند. البته نه اينکه بالإصالة سختی خوب باشد؛ بلکه چون در اين عالم، نور با ظلمت آميخته، برای رسيدن به نور مطلق، بايد سختی‌های جدا شدن از ظلمت را پذيرفت؛ مثل آتشی که برای خالص شدن طلا از ناخالصی‌ها و ايجاد طلای ناب، لازم است. پس اگر مسير حرکت، اين است، تنها در صورتی می‌توانيم حرکت کنيم، که اين مسير را بپذيريم. درست زندگي کردن، يعني فلش حرکت صعودی‌ات را به کدام سو زده‌ای؟ وقتی پيغمبر رفت، ديگر نبايد دنبال راحتی در هيچ يک از ابعاد وجودی گشت. اين، سنت حضرت حق‌تعالی است که آدم و حوّا را هبوط داد تا در زمين دست و پا بزنند و آن جمال را خودشان بگيرند. يعنی از رحلت پيامبر به بعد، وظيفه‌ی امت، دست و پا زدن برای جمال است. علی کجاست؟ مخفی در ورای سقيفه و جمال کاذب صورت دينی و عبادات ظاهری، تا جمال کاذب کاخ سبز معاويه و...! اين دست و پا زدن هم، در وجود بايد تحقق پيدا کند، نه در خارج؛ چون از رحلت پيغمبر به بعد، خارج، جمال کاذب شد، نه وجود. البته ما نمي‌توانيم و قرار نيست بلند شويم و عليه راحتی‌ها و امکانات قيام کنيم؛ زيرا ظاهراً اين مسئله در دنيا، با تسلط عينیِ بيعت شيطان با سقيفه، تا ظهور حضرت حجت( ادامه خواهد داشت و از اين رو اسارت در جمال‌های کاذب خارجی را -که عين جلال‌اند- در بُعد معنا و ماده خواهيم داشت. کاری هم نمی‌توانيم بکنيم؛ چنان‌که خود حضرت علی با جريانات سقيفه، نتوانست کاری کند؛ چون دين عليه دين است و صورت موجّه دارد. پس چه کنيم؟ فلش خود را در وجودت پيدا کن و خودت را در جلال‌های حقيقی بينداز. ببين وجودت به چه گرايش دارد. اگر ديدی گرايشت به اين است که همه چيز آماده باشد تا بندگی کنی، فاتحه‌ی خود را بخوان! بترس از اينكه با اين گرايش، در مقابل مهدیِ فاطمه بايستی. که او ريزترين برنامه‌های ما را با تيغ جلالش بررسی خواهد کرد. البته نه اينکه گردن بزند؛ بلکه جلال حقيقی‌اش می‌آيد و بطن تک‌تکِ اين جمال‌های کاذبِ ما را رو می‌کند، تا بتوانيم به حريم جمال حقيقی او راه يابيم. ▪️پایان▪️ 🖤 ویژه‌ی رحلت پیامبر(ص)🖤 🏴 🌱 🏴 🌱 🏴 🌱 🏴

برگی ازدفترمعراج(عقل)

‍ ‍ دخترِبدرالدُّجی امشب سه جادارد عزا گاه می گوید پدر،گاهی حسن، گاهی رضا 🏴 🕌 🏴 🕌 🏴

تصور کن شب است و باز غم داری خیال راه رفتن در حرم داری....‌ ◾️🕌◾️🕌◾️