eitaa logo
کتاب زندگی
2.2هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
32 فایل
@Niloufarkalhor ارتباط با ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻 🍃🌻🍃🌻 🌦 طلوع باران 🌦 🍃 ادامه جلسه ۳۳🍃 🌻بِده و بستان🌻 اعمال، ابزار و وسیله‌اند برای اینکه نفس ما را بسازند تا فردا بتوانیم خود را به عنوان عامل نزد خدا عرضه کنیم، نه فقط ظاهر عملمان را. خدا عمل را برای تعیّن نفس ما می‌خواهد؛ وگرنه خودش که نیازی ندارد! ولی اگر این شناخت را نداشته باشیم و امروز ظاهر عمل را کمال خود بدانیم، فردا هم دنبال اعمالمان می‌گردیم و پاداش می‌خواهیم؛ غافل از اینکه لذت پاداش، در نفْسی است که با این اعمال ساخته شده و در وسعت زیبایی‌های اسماء الهی زندگی می‌کند. عمل برای این است که بهرۀ وجودی ببریم؛ چیزی بدهیم و چیزی بگیریم. همان که در خطبۀ 64 نهج‌البلاغه آمده: «آنچه را برایتان می‌ماند، با آنچه از شما زایل می‌شود، بخرید.» پس از این لحاظ، هر عملی معامله است تا رتبۀ نازل را بدهیم و به رتبۀ عالی برسیم، خود را بدهیم و خدا را بیابیم و غرایزمان را فانی در اسماء الهی کنیم. مثلاً در فشارها و سختی‌های دنیا وقتی صبر می‌کنیم، سعۀ صدر می‌گیریم. اما اگر این‌طور بودیم، آیا با این همه اعمال، اکنون غیر از تعین اسماء الهی در قلبمان پیدا می‌شد؟ ادامه دارد... @ketabezendagi 🍃🌻🍃🌻 🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
🌲◾️🌲◾️🌲◾️🌲 ◾️🌲◾️🌲 🌲◾️ 🌦 طلوع باران 🌦 ▪️ادامه جلسه ۳۳ ▪️ 🌲 ردِّ بهانه‌ها 🌲 ظالمان به نفس، فردا می‌گویند: هرچه شده‌ایم، تقصیر ما نیست؛ بلکه موقعیت، شرایط و دیگران باعث شده‌اند چنین باشیم. اما عذرشان پذیرفته نیست؛ چون خدا هم در درون و هم در بیرون، شرایطی برای آن‌ها گذاشته بود که می‌توانستند از آثار شرایط سوء به آن‌ها بگریزند و به عالم وسعت اسماء الهی وارد شوند. ادامه دارد... @ketabezendagi 🌲◾️ ◾️🌲◾️🌲 🌲◾️🌲◾️🌲◾️🌲
◾️🌟◾️🌟◾️🌟◾️ 🌟◾️🌟◾️ 🌦 طلوع باران 🌦 ▪️ ادامه جلسه ۳۳ ▪️ 🌟 بهره‌ی خیر از وقایع 🌟 "وَ قيلَ لِلَّذينَ اتَّقَوْا ماذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا خَيْراً لِلَّذينَ أَحْسَنُوا في‏ هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقينَ. جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُمْ فيها ما يَشاؤُنَ كَذلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقينَ." و به اهل تقوا گفته می‌شود: پروردگارتان بر شما چه نازل کرد؟ می‌گویند: خیر! برای کسانی که در دنیا احسان کرده‌اند، حسنه‌ای است و هرآینه سرای آخرت، بهتر است و چه خوب است خانۀ باتقوایان. به بهشت‌های عدن وارد می‌شوند که از زیرش نهرها جاری است و در آن هرچه بخواهند، برایشان فراهم است. این‌گونه خداوند باتقوایان را جزا می‌دهد. گروه اول ظالمان به نفس و گروه دوم کسانی هستند که نه تنها ظالم به نفس نیستند، بلکه با تقوا زندگی کرده‌اند و فردا به جای اینکه از ظاهر عملشان دفاع کنند، نفس انسانی‌شان را به خدا می‌دهند. آن‌ها می‌گویند: خدا بر ما خیر نازل کرده است. نه که در دنیا شرّی ندیده باشند؛ بلکه فهمیده‌اند ظهور حق هستند و هرچه هست حتی سختی‌ها و ابتلائات، به حق مربوط است. پس همه را خیر می‌بینند و با جمال و جلال حق، نفس خود را می‌سازند. اصلاً دنیا دار تضاد است و محال است کسی شرّ نبیند. تازه انبیاء و اولیاء خدا بیش از همه در معرض آن هستند. اما آن‌ها چنان در حق فانی می‌شوند، که جز خیر نمی‌بینند. آیا می‌شود گفت امام حسین(علیه‌السلام) شهادت مظلومانۀ مادر و پدر و برادرش را ندید؟ شهادت عباس و اکبر و اصغرش را چطور؟ آیا بی‌وفاییِ بی‌شرمانۀ کوفیان را ندید؟ شمر را ندید که چطور با سپاه خدا دشمنی می‌ورزد؟ آیا این‌همه را شرّ ندید؟ بانو زینب(سلام‌الله‌علیها) چطور؟ مگر آن همه مصیبت ندیده بود که گفت: "مَارَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلاً"؛ جز زیبایی ندیدم؟! آن‌ها چون نفس خودشان عین خیر بود و شرّی نداشتند، در میادین هم از هر اتفاق، بهرۀ خیرش را می‌چشیدند. ولی ما در امور ریز و درشت دنیا، کلی سؤال و چون و چرا از خدا داریم و به خیلی از احکام و قوانین او اعتراض می‌کنیم. با این وصف، فردا چگونه می‌توانیم بگوییم خیر است؟ فکر نکنیم ما هم اگر جای حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) بودیم، مثل او می‌شدیم! زینب بودن با آن همه مصائب و ابتلائات، واقعاً سخت است. ما مثل او نیستیم. اما لااقل در رتبۀ خودمان خدا را ببینیم و تسلیمش شویم. ادامه دارد... @ketabezendagi 🌟◾️🌟◾️ ◾️🌟◾️🌟◾️🌟◾️
💚🍃💚🍃💚🍃💚 🍃💚🍃💚 💚🍃 🌦 طلوع باران 🌦 🍃 ادامه جلسه ۳۳ 🍃 💚 بهشت آرامش 💚 ریشۀ ظلم به نفس، تکبّر است؛ یعنی بزرگ شمردن خود چه در دنیا، چه در عمل و چه در اندیشه. پس ظالمان به نفس، هر عملی داشته باشند، جایگاهشان جهنم است و چه بد جایگاهی است. در مقابلِ تکبّر و ظلم به نفس، تقواست؛ یعنی خدا دیدن و همۀ خیرات را از او دانستن، چه در دنیا، چه در عمل و چه در اندیشه. پس اهل تقوا جایگاهشان بهشت لقاء است که هرچه بخواهند در آن هست و چه نیکو جایگاهی است. "الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ." کسانی که وقتی ملائکه جانشان را می‌گیرند، طیّب و پاک باشند، گفته می‌شود: سلام بر شما، به سبب آنچه می‌کردید، وارد بهشت شوید. این گروه که نفسشان پاک و طاهر ساخته شده، با سلام ملائکه، در بهشت آرامش و امنیت الهی وارد می‌شوند. ادامه دارد... @ketabezendagi 💚🍃 🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃💚🍃💚
💚🌟💚🌟💚🌟💚 🌟💚🌟💚 💚🌟 🌦 طلوع باران 🌦 🌟 ادامه جلسه ۳۳ 🌟 💚 دل، یک دِله کن 💚 راه رهایی نفس و اصلاح تعین آن، بیرونی نیست و بیش از آنکه چه کنیم، اینکه چه باشیم، مهم است. باید درون را عوض کنیم؛ هرچند با تغییر درون، ممکن است لباس بیرون هم عوض شود. باید نفسمان را موحّد کنیم. نه اینکه فقط خدا را یکتا بدانیم؛ بلکه فقط او را ببینیم و همه چیز را ظهور او؛ تمام خواسته‌هایمان را نیز در محور او یکی کنیم و یک‌دله شویم. ادامه دارد... @ketabezendagi 💚🌟 🌟💚🌟💚 💚🌟💚🌟💚🌟💚
💙💦💙💦💙💦💙 💦💙💦💙 💙💦 🌦 طلوع باران 🌦 💦 آخرین قسمت از جلسه ۳۳💦 💙 بهشت درون 💙 توحید یعنی اسماء آن یکتا را در درون خود تعین دهیم. البته شاید شرایط بیرونی با ما همراه نباشد و حتی در مسیر حرکتمان مانع بگذارد. اما ازآنجاکه حرکت ما درونی است و سرمایه و نیروی اصلی‌مان در درون است، می‌توانیم در مقابل این موانع بایستیم و در هر میدان ببینیم حق از ما چه می‌خواهد و ظهور کدام اسمش را می‌طلبد. وقتی همواره برای خدا کار کنیم، تأثیرش را نه تنها فردا، بلکه همین امروز در وجودمان می‌بینیم و در هر شرایطی می‌توانیم زیبایی بهشت را در درون بیابیم، زیبا شویم و زیبا حرکت کنیم؛ اگرچه نتوانیم در بیرون، همه چیز را زیبا کنیم. ادامه دارد... @ketabezendagi 💙💦 💦💙💦💙 💙💦💙💦💙💦💙
💙🍃💙🍃💙🍃💙 🍃💙🍃💙 🌦 طلوع باران 🌦 🍃 جلسه ۳۴🍃 💙 تعلق قلب 💙 امام صادق(علیه‌السلام) به روایت از پدرشان امام باقر(علیه‌السلام) نقل می‌کنند: "تَعَلُّقُ الْقَلْبِ بِالْمَوْجُودِ شِرْكٌ وَ بِالْمَفْقُودِ كُفْرٌ وَ هُمَا خَارِجَانِ عَنْ سُنَّةِ الرِّضَا؛ وَ أَعْجَبُ مِمَّنْ يَدَّعِي الْعُبُودِيَّةَ لِلَّهِ، كَيْفَ يُنَازِعُهُ فِي مَقْدُورَاتِهِ!" تعلق قلب به موجود، شرک است و تعلق قلب به مفقود، کفر؛ و این دو از سنّت رضا بیرون‌اند. در عجبم کسی که ادعای بندگی خدا دارد، چگونه در مقدوراتش با او نزاع می‌کند! تعلق به موجود، یعنی دل‌بستگی به آنچه داریم و تعلق به مفقود، یعنی حسرت آنچه نداریم. البته اعضا و جوارح بدن باید به امور محسوس دنیا که مناسبشان هست، تعلق داشته باشند. چشم باید ببیند، گوش باید بشنود، دهان باید بخورد و... . اما ساختار قلب چنان است که اگر به حال خودش باشد، نمی‌تواند به غرایز و مادیات گرایش داشته باشد. بدن باید برای دنیا بدود. مثلاً وقتی گرسنه شد، غذا بپزد و بخورد؛ اما اگر فقط غذای ساده بود، قلبش ناراحت و عصبانی نشود. باید مویش را شانه کند تا زیبا باشد؛ اما قلبش در آرزوی موی زیباتر نباشد یا نخواهد برای دیگران خودنمایی کند. خدا می‌گوید این‌ها غذای قلب نیست و طبیعت را نباید به قلب داد. اما اگر ما به جای غرایز و بدن، طبیعت را با قلبمان بگیریم و با کم و زیادش غمگین و شاد شویم، قلبمان اسیر داشته‌ها می‌شود و مدام در آرزو و غصۀ نداشته‌ها می‌افتد و دنبالشان می‌دود. درنتبجه سنگ می‌شود و خاصیت سنگی پیدا می‌کند؛ یعنی درک و شعور و اختیارش به قدر سنگ پایین می‌آید و اینجاست که از خاصیت اصلی و عالم خودش فاصله می‌گیرد. اگر طبیعت را فقط به بدن بدهیم، دیگر بیش از سهم خود نمی‌خواهیم، دنبال سهم بقیه نیستیم و آرزوی دراز نداریم. درنتیجه طبیعت برایمان حلال است و بدنمان از این حلال، به قدر مناسب خود راضی می‌شود. مثلاً شکمی که سیر شد، دیگر غذا نمی‌خواهد؛ نه اینکه با زیاده‌خواهی، در طبیعت و شریعت، دست ببرد تا همه چیز بخورد. اما وقتی قلب به این میدان بیاید، دیگر سیری ندارد و حتی شده، طبیعت را به نحو حرام استفاده می‌کند تا خواسته‌اش برآورده شود. طبق روایت، این تعلق‌های قلب، یا کفر است یا شرک. تعلق به مفقود، کفر است؛ چون خدا به ما وجود داده و درواقع مفقودی نداریم. اما اگر بر وجود خود پرده بکشیم، فکر می‌کنیم چیزی کم داریم و دلمان می‌خواهد؛ این پرده کشیدن، همان کفر است. تعلق به موجود هم شرک است؛ چون وجود ما از خداست و پیوسته هم از جانب اوست که به ما اضافه می‌شود. پس اگر آن را مال خود ببینیم و فکر کنیم چیزی از خود داریم و به آن دل ببندیم، شرک ورزیده‌ایم. درواقع معنای این دو تعلق، آن است که ما هستی‌ها را کنار می‌زنیم و نگران نیستی‌ها می‌شویم. ادامه دارد... @ketabezendagi 🍃💙🍃💙 💙🍃💙🍃💙🍃💙
💚🌷💚🌷💚🌷💚 🌷💚🌷💚 💚🌷 🌦 طلوع باران 🌦 🌷جلسه ۳۴ 🌷 🌷💚 رضای عشق 💚🌷 🌷 قسمت اول🌷 "مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ ضَاحِكٌ فَلْيَتَوَالَ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا(علیه‌السلام)." هرکس دوست دارد خدای عزّوجلّ را در حالی ملاقات کند که خندان است، باید در ولایت امام رضا(علیه‌السلام) باشد. می‌دانیم کمال انسان در ظهور اسماء الهی است. اما غیر معصوم، خیلی سخت می‌تواند به جامعیت اسماء برسد و نهایتاً در چند اسم، متخلق می‌شود. باید به مظهریت اسماء در حضرات معصومین(علیهم‌السلام) متوسل شود یعنی صفاتی را که آن‌‌ها در عالم ماده تجلی داده‌اند، در خود ملکه کند تا از طریق آنان به جامعیت اسماء که اسم الله است، دست یابد. درواقع با ولایت هر امامی بتواند حرکت کند و از این طریق به اسم او متخلق شود، آن امام متکفّل می‌گردد که سایر اسماء را در او به فعلیت برساند و ولایتش آن‌ها را در وجود او ساری و جاری می‌کند؛ چه علوی باشد، چه حسنی، چه حسینی، چه رضوی و... . این قسمت روایت، از صفتی گفته که با ولایت امام رضا(علیه‌السلام) باید به آن متخلق شویم: ضاحک. دقت کنید که اسم فاعل آورده و فعل "یضحک" را نفرموده؛ زیرا منظور این نیست که فقط در فعل، این صفت را داشته باشیم؛ بلکه این باید صفت ثابت و همیشگی جانمان باشد. اما ضاحک به چه معناست و با خنده‌ای که در روایات ذم شده، چه تفاوتی دارد؟ ضاحک در اینجا کسی است که در درون به آرامش کامل رسیده و وجودش شاد و خندان باشد، نه فقط صورت و لبش. لزوماً در غم و شادی نمی‌خندد؛ اما در غم و شادی، راضی است و هیچ چیز این آرامش و رضایت را به هم نمی‌زند. درواقع نفسش تعین بشّاش و راضی گرفته و درنتیجه مرضی هم شده و خدا او را می‌پسندد. به بیان زیبای مولوی: آن‌که او بستهٔ غم و خنده بوَد او بدین دو عاریت، زنده بوَد باغ سبز عشق، کو بی‌منتهاست جز غم و شادی، در او بس میوه‌هاست عاشقی زین هردو حالت، برتر است بی بهار و بی خزان، سبز و تر است پس برای درک معنای ضحک و رسیدن به ولایت امام رضا(علیه‌السلام) باید معنای رضا را بشناسیم... ادامه دارد... @ketabezendagi 💚🌷 🌷💚🌷💚 💚🌷💚🌷💚🌷💚
🌷💚🌷💚🌷💚🌷 💚🌷💚🌷 🌷💚 🌦 طلوع باران🌦 🌷جلسه ۳۴🌷 🌷💚 رضای عشق💚🌷 🌷 قسمت دوم 🌷 از امام صادق(علیه‌السلام) روایت شده است: "صِفَةُ الرِّضَا أَنْ يَرْضَى الْمَحْبُوبَ وَ الْمَكْرُوهَ؛ وَ الرِّضَا شُعَاعُ نُورِ الْمَعْرِفَةِ، وَ الرَّاضِي فَانٍ عَنْ جَمِيعِ اخْتِيَارِهِ، وَ الرَّاضِي حَقِيقَةً هُوَ الْمَرْضِيُّ عَنْهُ، وَ الرِّضَا اسْمٌ يَجْتَمِعُ فِيهِ مَعَانِي الْعُبُودِيَّةِ، وَ تَفْسِيرُ الرِّضَا سُرُورُ الْقَلْبِ." صفت رضا این ست که از محبوب و مکروه، راضی باشد. رضا شعاع نورمعرفت است و راضی از تمام اختیارش فانی است و درحقیقت، مرضی است. رضا اسمی است که معانی عبودیت در آن جمع شده و تفسیر رضا شادی قلب است. نفس انسان به ناسوت آمده و در این عالم، طیف گسترده‌ای از دوست‌داشتنی‌ها و ناخوشایندها دارد. 🍃انسان راضی و رضوی، کسی است که هرچه به او برسد، چه موافق میلش باشدو چه مخالف میلش، راضی است و در هردو، حالش یکسان است. وجودش آرامش دارد و دلش نه با ناخوشی‌ها می‌لرزد، نه با خوشی‌ها سرخوش و بی‌پروا می‌شود.🍃 رضا شعاعی از نور معرفت است که اگر آن را بگیریم، کل معرفت را یافته‌ایم؛ چنان‌که اگر شعاعی از نور به ما برسد، همان شعاع، ما را به خورشید می‌رساند و از آن بهره‌مند می‌کند. راضی، کسی است که صفت رضا در وجودش کار کرده، تمام اختیاراتش را به دست خدا داده و او را مرضی ساخته؛ و 🍃امام رضا(علیه‌السلام) ملکۀ این صفت است.🍃 بنی‌امیه آشکارا خلاف دین عمل می‌کردند. اما بنی‌عباس، متظاهر به اسلام بودند و خود را اهل دین و شریعت نشان می‌دادند. بیشتر ظلم‌هایی که بنی‌امیه به امام حسن(علیه‌السلام) و امام حسین(علیه‌السلام) روا داشتند، ظاهری بود. اما ظلم‌هایی که به امام رضا(علیه‌السلام) رفت، چندان آشکار نیست؛ چون ظاهرش مقام ولیعهدی و زندگی در قصر بود! امام حسین(علیه‌السلام) همه چیز را از دست دادند و رفتند؛ اما امام رضا(علیه‌السلام) درحالی‌که همه چیز از ایشان گرفته شد، باید می‌ماندند و کاخ ظلم را با ساکنانش تحمل می‌کردند. این مسئله، کار را سخت‌تر می‌کرد و نفَس به نفَس حضور در قصر را روضه‌ای باز و سنگین می‌ساخت. ضمن اینکه کربلا جبهۀ کفر و ظلم را آشکارا برملا می‌کرد. اما در قصر مأمون، ظلم ظاهری در کار نبود که با حضور امام برملا شود! امام رضا(علیه‌السلام) باید در آن فضا با غاصبان خلافت زندگی می‌کرد و با کافران و زنادقه به بحث می‌نشست و سؤال‌هایشان را پاسخ می‌داد. آخر سر هم مأمون، ایشان را دعوت کرد و به عنوان پذیرایی، انگور سمّی گذاشت تا امام به شهادت برسد؛ نه اینکه با او بجنگد و با ضربۀ شمشیر به شهادتش برساند. با این حال، امام رضا(علیه‌السلام) همچنان در رضایت محض بود و باز ذره‌ای شکایت و پرسش از خدا نداشت؛ چون تمام اختیارش در ارادۀ خدا فانی بود و در مقابل او هیچ شأن مستقلی برای خود نمی‌دید. 🍃پایان🍃 @ketabezendagi 🌷💚 💚🌷💚🌷 🌷💚🌷💚🌷💚🌷
🌃☀️🌃☀️🌃☀️🌃 ☀️🌃☀️🌃 🌃☀️ 🌦 طلوع باران 🌦 🌃 ادامه جلسه ۳۴ 🌃 ☀️آرامش همه جانبه☀️ خداوند طلب اصلی وجود ما را با هرچه برای ظهورش لازم بوده، داده تا اگرچه راهش سخت بود، آرامش داشته باشیم. حتی روزیِ دنیایمان را نیز تضمین کرده است. پس آنچه نداریم و علی‌رغم تلاش درست هم به دست نمی‌آوریم، بنا نیست داشته باشیم، دیگر چرا برایش غصه می‌خوریم و نگران می‌شویم؟ که اگر بدانیم، همان‌ها که داریم، می‌توانند نداشتن‌هایمان را جبران کنند. خورشید، جزء ثابت زندگی ماست که نیمی از شبانه‌روز در طلوع است. اما چرا وقتی غروب می‌کند، غصه نمی‌خوریم و ناراحت نمی‌شویم؟ چون می‌دانیم خورشید مال ما نیست؛ سهم ما همان نیم‌روز روشنی است و بقیه‌اش سهم سایر مردم زمین. برای همین با تاریکی نمی‌جنگیم و تا صبح دنبال خورشید نمی‌گردیم، تا وقتی دوباره طلوع کرد، آن‌قدر خسته و خواب‌آلود باشیم که نتوانیم از نورش بهره‌مند شویم. چنان‌که با روز نمی‌جنگیم و نمی‌گوییم: می‌خواستم بخوابم، چرا خورشید آمد! یعنی شبمان را روز و روزمان را شب نمی‌کنیم؛ بلکه شب و روز را در جای خود می‌بینیم و در هرکدام، متناسب با احکام و خواص خودش زندگی می‌کنیم. ادامه دارد... @ketabezendagi 🌃☀️ ☀️🌃☀️🌃 🌃☀️🌃☀️🌃☀️🌃
💠💢💠💢💠💢💠 💢💠💢💠 🌦 طلوع باران 🌦 💠 ادامه جلسه ۳۴💠 💢 گیتی است چو گوی و عشق، چوگانش 💢 زوال جسم، غروب طبیعی آن است که کم‌کم از دنیا می‌رود تا در عالمی برتر، طلوعی تازه داشته باشد. پس چه غصه‌ای؟! جسم و غرایز، آداب و احکام خود را دارد؛ همان‌گونه که روح و قلب دارد. هرکدام را باید در جای خود و درست به کار گیریم؛ نه اینکه بدن را هستی خود ببینیم و از روحمان غافل شویم. وگرنه دل‌بستگی به طلوع یا افسردگی از غروب، همان کفر و شرکی است که ما را از دایرۀ بندگی خارج می‌کند و به چون و چرا و اعتراض در کار خدا می‌کشاند. تا چند، الهی از جهان نالی؟ خوش باش که ایزد است سلطانش شاید که به دور و کور و طور افتد گیتی است چو گوی و عشق، چوگانش گر زشت بوَد کنون جهان، نقشش زیبا نگری به چشم عرفانش در دیدۀ عاشق است گلزاری خاری که بروید از بیابانش نومید مشو که بس گل امید بشکفته ز خاطر پریشانش باللَّه نتواند آنکه بندد کس آن در که گشود لطف یزدانش خَلقی اگرش عدو است، هست ایمن آن کس که خدا بوَد نگهبانش مشتاق جمال کعبه نندیشد از راه و ننالد از مغیلانش ادامه دارد... @ketabezendagi 💢💠💢💠 💠💢💠💢💠💢💠
🍀🌟🍀🌟🍀🌟🍀 🌟🍀🌟🍀 🍀🌟 🌦 طلوع باران🌦 🌟پایان جلسات ماهیت مرگ🌟 🍀چون تو راضى گشتى، او را هم رضاست🍀 اهل ظاهر، خوشحال‌اند که خدا از آن‌ها راضی باشد تا از خشم و سخط او ایمن شوند. اما اهل حقیقت می‌دانند تا خودشان از خدا راضی نشوند، بیهوده است که گمان کنند خدا از آن‌ها راضی است. رضایت از خدا هم یعنی قوانین شریعت و طبیعت را همان‌گونه که هست، بپذیرند و هیچ یک از احوال زندگی دنیا، آرامش و ایمانشان را بر هم نزند و حتی هیچ کدام را بر دیگری ترجیح ندهند. محبت خدا چنان در جانشان لبریز باشد که نگذارد به مسائل جزئی فکر کنند؛ درنتیجه از نگرانی دیروز و فردا خالی باشند و چون همواره در آسایش‌اند، دلیلی برای دست بردن در کار خدا نبینند؛ نه اینکه در میادین امتحان فقط به فکر سود و زیان جزئی و زودگذر خود باشند. ✨عاشقى در موج دريايى فتاد ⚡️عاقلى از ساحلش آواز داد ✨گفتش: اى مسكين، برون آرَم تو را ⚡️يا چنين سرگشته بگذارم تو را؟ ✨پاسخ، اين دادش كه: اى روشن‌روان ⚡️گر ز من پرسى، نه اين خواهم، نه آن! ✨بر مراد خود نخواهم يک نفس ⚡️زانكه مقصودم مراد اوست، بس ✨چون ز حق گردى، رضاى حق طلب ⚡️حكم او را هم رضا ده روز و شب ✨گر رضاى خويش مى‏جويى، خطاست ⚡️چون تو راضى گشتى، او را هم رضاست ✨🍃 والسلام 🍃✨ 🍃پایان جلسات ماهیت مرگ 🍃 @ketabezendagi 🍀🌟 🌟🍀🌟🍀 🍀🌟🍀🌟🍀🌟🍀